به گزارش سارنا به نقل از مهر، تاریخ به عنوان یکی از ابعاد و مظاهر فرهنگ و تمدن حائز اهمیت است، زیرا شناخت و دریافت گونههای مختلف هر فرهنگ و تمدنی بدون دسترسی به تاریخ انواع هنرها و دانشهایی که در تمدن ظهور کرده یا تکامل یافته ممکن نخواهد بود. اسلام هم که دینی کامل و غنی و دارای فرهنگ و تمدن عالی است توجّه بسیاری به تاریخ و تاریخ نگاری دارد. با یک نگاه کلی به آیات قرآن و کلام بزرگان دین میتوان به اهمیت تاریخ پی برد. طوری که یک سوم آیات قرآن در مورد سرگذشت امتهای گذشته است که خداوند به منظور عبرت گیری انسانها این قصهها را بیان فرموده است. منشأ اصلی و حقیقی تاریخنگاری اسلامی و نیرومندترین عامل الهام بخش مورخان برای پژوهش و تدوین تاریخ، دین اسلام بود که از شعور نیرومند تاریخی برخوردار است.
اشارات قرآن به وقایع و حوادث تاریخی حاکی از نگرش تاریخی به حوادث گذشته و بیانگر غایت تاریخ از دیدگاه قرآن و حاوی درسهای مهم تاریخ و تجارب تاریخی است. «به راستی در سرگذشت آنان، برای خردمندان عبرتی است. سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق آنچه [از کتابهایی] است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و برای مردمی که ایمان میآورند رهنمود و رحمتی است.»تاریخ از دیدگاه بزرگان دین و مورخان اسلامی بهترین راهنمای انسان برای آگاهی از احوال نیکان، محرّک کسب فضائل و طرد رذائل و مشوق زهد از طریق تجربه پذیری از دگرگونیهای روزگار و حصول نیرویی برای تمییز درست از نادرست و تحلیل و نقد و پیش بینی حوادث از طریق مقایسه آنها است.
آنچه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان آیتالله مصباحیزدی است که پیرامون تحلیلی روانشناختی از تحولات صدر اسلام ایراد کردهاند:
از بحثهای گذشته این نتیجه کلی را به دست آوردیم که مهمترین عامل فساد و انحراف انسان هوای نفس، حب دنیا و وسوسههای شیطان است، و بنا گذاشتیم با استفاده از آیات قرآن و روایات اهلبیت صلواتاللهعلیهماجمعین بحث نسبتاً جامعی درباره هریک از این عوامل داشته باشیم. پس از بحث درباره هوای نفس، به مسئله حب دنیا پرداختیم و در سه جلسه آیات این موضوع را بررسی کردیم. اگر خدا توفیق دهد، چند جلسه هم از دیدگاه روایات به این موضوع میپردازیم.
دنیا؛ مطلوب یا مذموم؟!
در اینجا هم ترتیب طبیعی اقتضا میکند که ابتدا موضوع بحث از نظر روایات را مشخص کنیم. در جلسات گذشته مکرر اشاره کردهایم که در این بحث منظور از دنیا، این عالمی نیست که ما در آن زندگی میکنیم. عالم دنیا مخلوقی است از مخلوقات خدا و مجموعه مخلوقاتی است که همه آنها طبق حکمت آفریده شده است و همهاش مطلوب است. آنچه مورد بحث، و احیاناً مورد نکوهش و مذمت قرار میگیرد، رفتار ما با این عالم است که ما نسبت به این عالم و لذایذی که در آن هست چه موضعی داریم. آیا اینها را هدفهای مستقلی تلقی میکنیم، به آنها دلبستگی پیدا میکنیم، و میکوشیم بهگونهای از آنها استفاده کنیم که بهترین لذتهای حسی و جسمانی را از آنها ببریم؛ یا نه، نگاه ما نگاهی ابزاری است و میخواهیم به وسیله دنیا به هدف بالاتری برسیم؟
مراتب حبّ دنیا
این را بارها گفتهایم که آنچه در معارف دینی درباره دنیا و مذمت آن مطرح است، در واقع بهمعنای مذمت نگاه ما به دنیا، مذمت تعلق ما به دنیا، و مذمت حب ما نسبت به دنیاست؛ حب الدنیا رأس کل خطیئة. این حب طبعاً مراتبی دارد؛ اولین مرتبه خطرناکش آن جایی است که ما را از وظایف واجبمان نسبت به آخرت باز دارد. اگر تعلق دنیا موجب شد گناهی مرتکب شویم یا واجبی را ترک کنیم، این بدان معناست که تعلق ما به دنیا بیش از تعلق ما به ثوابهای اخروی و سعادت آخرت و ابدی خودمان است، و این خطرناک است. اما اگر این طور نبود که مزاحم تکلیفی واجب شود، یا با ترک حرامی تزاحم پیدا کند، مذمت چندانی ندارد؛ گو اینکه فیالجمله مرجوح است، ولی آن مذمتهای غلاظ و شدادی که در آیات و روایات است بر آن مترتب نمیشود.
مرتبه شدید این حالت هم حدی است که دیگر هیچ چیز مقدسی برای انسان بهجا نمیگذارد؛ ابتدا احکام دین را سبک میشمارد، بعد اصل اولیای دین را، بعد کمکم نسبت به خدا هم بیاعتنا میشود، و بعد هم اصلاً انکار میکند. ریشه همه این مراحل همان حب دنیاست و مصداق بیّن کسانی که به آن مبتلا شدند و در قرآن آمده، فرعون است. این همه مذمت برای این است که ما وارد راهی نشویم که پایانش آنجاست. آخرین آیهای که شب گذشته خواندیم، آیه ۳۲ سوره زخرف بود که خدای متعال در یک بیان عجیبی میفرماید: تمام لذائذ، نعمتها و عظمتهایی که در دنیا است، در نظر خدا آن قدر بیارزش است که جا دارد آن را از مؤمن دریغ داریم و به کافر بدهیم؛ وَلَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فَضَّةٍ؛ فقط حکمتی وجود دارد که باعث میشود مقداری از امور دنیا را به مؤمنان هم بدهیم. اگر این سنت نبود که ما باید در این عالم با مؤمنان و کافران یکسان رفتار کنیم، هر چه زینت بود به کفار میدادیم تا حتی سقف خانهشان را هم از نقره بسازند، هر زخرف و زینتی هم بود در اختیار آنها قرار میدادیم، به خاطر اینکه اصلاً دنیا برای ما هیچ ارزشی ندارد.
دنیا؛ مجرای دریافت رحمت الهی!
بخش اول روایات، درباره این مطلب است که اگر از دنیا مذمت میشود، مربوط به خود دنیا نیست. آنچه مذمت میشود نوع رفتار و تعلق ما نسبت به دنیاست. اگر نظر ما به دنیا بهعنوان وسیلهای بود که باید از آن استفاده کرد، هیچ عیبی ندارد و حتی گاهی ممکن است مطلوب هم باشد، مانند وقتی که وسیله عبادت قرار گیرد، و ثواب هم داشته باشد. این عبارت در نهجالبلاغه از امیرمومنینسلاماللهعلیه نقل شده که میفرماید: إنّ اللّه تعالی جعل الدّنیا لما بعدها وابتلا فیها أهلها لیعلم أیّهم أحسن عملاً ولسنا للدّنیا خلقنا ولا بالسّعی لها أمرنا ؛[۱] خداوند زندگی دنیا را برای مابعدش قرار داده است؛ یعنی وسیله و مقدمه است و خودش اصالت ندارد.
این پرسش درباره دنیا مطرح است که آیا ما برای دنیا خلق شدهایم یا دنیا برای ما .[۲] اگر ما برای دنیا خلق شدهایم، باید تمام توان و عمرمان را صرف کنیم تا زمین آباد شود، نعمتهای خدا ظاهر شود، وسایل راحتی فراهم شود، و ساختمانهای مجهز ساخته شود! حضرت در پاسخ این پرسش میفرمایند: لسنا للدّنیا خلقنا؛ ما برای دنیا خلق نشدهایم؛ ما برای آخرت خلق شدهایم، و غایت و هدف نهایی ما آخرت است، و دنیا خلق شده تا ما از آن برای آخرتمان بهره بگیریم. خدا ما را خلق کرده تا از نعمتهای بیپایانی که در این دنیا فراهم نمیشود، در آن عالم به ما بدهد. ما باید لیاقتش را پیدا کنیم و آنها را دریافت کنیم. دنیا راه و وسیله است و خودش اصالت ندارد. اگر آخرت نبود، وجود دنیا لغو بود؛ أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ ؛[۳] خیال میکنید شما را بیهوده و عبث آفریدیم و آخرتی و بازگشتی در کار نیست؟! اگر بازگشتی نباشد، وجود دنیا عبث است. شما را آفریدیم، عقل، هوش و معرفت به شما دادیم، انبیا و اولیا را برایتان فرستادیم، برای همین که چند روزی در دنیا زندگی کنید؟! اگر چنین باشد، وجود این عالم لغو است و کار حکیمانهای نیست.
وابتلا فیها أهلها لیعلم أیّهم أحسن عملاً؛ این تعبیر بیان همان مطلبی است که در چند آیه از قرآن آمده است که ما شما را خلق کردیم برای اینکه ببینیم کدامتان نیکوکارترید. اینجا جای آزمایش است، باید امتحان دهید ببینیم چه کارهاید، تا در آخرت پاداش اعمالتان را دریافت کنید؛ اصلاً اگر اینجا نمیآمدید و این اعمال را انجام نمیدادید، نمیتوانستید آن رحمت را درک کنید. آن رحمت پاداش این اعمال است و اگر این اعمال نبود شما استحقاق پاداشی نداشتید و خدا برایتان بهشتی نمیآفرید؛ لسنا للدّنیا خلقنا ولا بالسّعی لها أمرنا؛ خدا ما را نه برای دنیا خلق کرده، و نه دستور داده که برای دنیا تلاش کنید. البته این درجایی است که خود دنیا هدف باشد، اما اگر همه سعیها و تلاشهایی که در دنیا میکنیم برای آخرت باشد، خود آن آخرتطلبی میشود و دیگر دنیاطلبی نیست.
دنیا مطلوب بالغیر، آخرت مطلوب بالذات
همچنین از امیرمؤمنانسلاماللهعلیه نقل شده است که فرمودند: الدُّنْیَا خُلِقَتْ لِغَیْرِهَا وَلَمْ تُخْلَقْ لِنَفْسِهَا ؛[۴] دنیا خودش مطلوب بالذات نیست؛ بلکه مطلوب بالغیر است. دنیا برای آخرت خلق شده؛ راهی است برای آنجا، و خودش ارزش اصیلی ندارد. امیرالمؤمنینسلاماللهعلیه در بیان دیگری میفرماید: أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْیَا قُلُوبَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُکُم ْ؛[۵] روزی بدن شما از این دنیا خواهد رفت و دیگر این بدن سالم زنده را نخواهید داشت. قبل از اینکه بدنتان از این دنیا خارج شود، دلتان را از دنیا خارج کنید؛ به آن دل نبندید و به آن تعلق پیدا نکنید. فَفِیهَا اخْتُبِرْتُمْ وَ لِغَیْرِهَا خُلِقْتُمْ؛ شما را برای اختبار و امتحان اینجا آوردهاند، و برای جای دیگری آفریده شدهاید.
از دنیا برای آخرت توشه بردارید!
از پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله نیز نقل شده است که فرمودند: فَلْیَتَزَوَّدِ الْعَبْدُ مِنْ دُنْیَاهُ لآِخِرَتِهِ وَمِنْ حَیَاتِهِ لِمَوْتِهِ وَمِنْ شَبَابِهِ لِهَرَمِهِ فَإِنَّ الدُّنْیَا خُلِقَتْ لَکُمْ وَأَنْتُمْ خُلِقْتُمْ لِلْآخِرَةِ ؛[۶] انسان باید از دنیا برای آخرتش توشه بردارد. سپس تفصیل میدهند که مِنْ حَیَاتِهِ لِمَوْتِهِ؛ تا زنده است توشهای بردارد برای وقتی که از دنیا خواهد رفت. وَمِنْ شَبَابِهِ لِهَرَمِهِ؛ هر جوانی در آخر پیر میشود، مگر اینکه عمرش کوتاه باشد و به پیری نرسد. بنابراین قبل از اینکه پیر شوید و توانتان از دست برود و ضعف و ناتوانی بر شما غالب شود، برای آن توشه برگیرید! تا جوان هستید قدر خودتان را بدانید! اولین موعظهای که من از امام (ره) به یاد دارم این بود. ایشان معمولاً در آخر سال موعظه میکردند. یادم نمیرود ایشان میفرمود: تا جوان هستید قدر خودتان را بدانید، وقتی پیر شدید کاری از شما برنمیآید. اراده برای جوانی است؛ کار برای جوانی است؛ همت برای جوانی است. پیغمبر اکرم میفرمایند: از جوانیتان برای پیریتان توشه بردارید! فَإِنَّ الدُّنْیَا خُلِقَتْ لَکُمْ وَأَنْتُمْ خُلِقْتُمْ لِلْآخِرَةِ؛ دنیا برای شما خلق شده، نه شما برای دنیا. شما آفریده شدهاید برای اینکه زندگی ابدی داشته باشید و پایان کارتان آنجاست.
دنیا برای دنیا یا برای آخرت؟!
روایت دیگری از نهجالبلاغه است که أَلَا إِنَّ الدُّنْیَا دَارٌ لَا یُسْلَمُ مِنْهَا إِلَّا فِیهَا وَلَا یُنْجَی بِشَیْءٍ کَانَ لَهَا ؛[۷] اگر سلامتی از خانه دنیا را میخواهید باید سلامتیاش را در همین خانه کسب کنید. باید کاری کنید که از این خانه سالم خارج شوید و این کار را باید در همین خانه انجام دهید. اگر در این خانه که هستید کاری برای سلامت خودتان نکردید، بعد از این خانه سلامتی نخواهید داشت. وَلَا یُنْجَی بِشَیْءٍ کَانَ لَهَا؛ اگر خیال کنید که میتوانید کاری را برای دنیا انجام دهید و این موجب نجات شما خواهد شد، خیلی در اشتباه هستید. در کاری که برای دنیاست نجاتی بهدست نخواهد آمد. اگر میخواهید از عذاب، بدبختی، شقاوت و از همه ناهنجاریها و ناگواریها نجات پیدا کنید، کار را برای غیر دنیا انجام دهید. ابْتُلِیَ النَّاسُ بِهَا فِتْنَةً فَمَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لَهَا أُخْرِجُوا مِنْهُ وَ حُوسِبُوا عَلَیْهِ؛ در این عالم مردم با ابتلا به فتنهها و گرفتاریها آزمایش میشوند. چیزهایی که برای خود دنیا کسب کردند، از آنها گرفته میشود و حسابش از آنها کشیده میشود. روزی شما از این دنیا خواهید رفت و همین خانه، کسب و کار، تجارت و فرزندان را از شما خواهند گرفت. اینها برای شما نمیماند، ولی حسابش برای شما میماند. هر نفسی که کشیدید باید حسابش را پس دهید! هر ریالی که به دست آوردید یا خرج کردید باید بگویید از کجا به دست آوردم و در چه راهی صرف کردم! آنها را از شما میگیرند ولی تا آخرین ذره حسابش را از شما میکشند. در مقابل، وَمَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لِغَیْرِهَا قَدِمُوا عَلَیْهِ وَ أَقَامُوا فِیهِ؛ اما اگر از این دنیا چیزی برای آخرتش گرفت، آن میماند و بعد از مرگ از آن بهرهمند خواهد شد، مانند صدقهای که دادهاید، موقوفهای کردهاید، یا به کسی خدمت و احسانی کردهاید. اینها را از دنیا گرفتهاید، اما برای خود دنیا صرف نکردهاید؛ نیتتان این بوده که برای آخرت باشد. آن را خدا نگه میدارد.
با توجه به روایات بالا، ماهیت دنیایی که در فرهنگ دینی مطرح است و از آن مذمت شده، روشن میشود. منظور از دنیا کاری است که برای لذت خود انسان در همین دنیا انجام میگیرد، اما اگر این کار برای خدمت به دیگران، دوستی با خدا، و باقیماندن نتیجه برای آخرت انجام شود، در واقع دنیاطلبی نیست و آخرتطلبی است. همچنین روشن میشود که بعضی از تعبیراتی که ما در مذمت دنیا در فرهنگ دینی میکنیم، تعبیرات صحیحی نیست و خود دنیا استحقاق بدگویی و نفرین ندارد. برخی از روایات بر این دلالت میکند که شما خیال نکنید دنیا چیز پلید و زشتی است، و خدا این را پلید خلق کرده است! اگر به دنیا نفرین کردی در واقع نفرین رفتار غلطی است که شما در استفاده از دنیا داشتهاید.
مرکب مؤمن!
در روایتی از پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله نقل شده که فرمودند: مَنْ قَالَ قَبَّحَ اللَّهُ الدُّنْیَا قَالَتِ الدُّنْیَا قَبَّحَ اللَّهُ أَعْصَانَا لِرَبِّهِ ؛[۸] در ادبیات عربی وقتی میخواهند زشتی چیزی را بیان کنند، میگویند قبّحکا لله. این حدیث میفرماید: اگر کسی به دنیا بگوید: قَبَّحَ اللَّهُ، دنیا در جوابش میگوید: زشتی خدا بر کسی باد که بیشتر خدا را نافرمانی کرده است. من نافرمانی خدا کردم یا تو؟! من همانطور هستم که خدا خلقم کرده است. وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا ؛[۹] همه چیز تسلیم و مطیع خداست و چیزی مخالفت خدا را نمیکند. منِ دنیا آن طور هستم که خدا گفته است باش. من که عصیان نکردم، پس قبح بر کسی باد که بیشتر خدا را عصیان کرده است! باز از پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله نقل شده که لَا تَسُبُّوا الدُّنْیَا فَنِعْمَتْ مَطِیَّةُ الْمُؤْمِنِ فَعَلَیْهَا یَبْلُغُ الْخَیْرَ وَ بِهَا یَنْجُو مِنَ الشَّرِّ؛ دنیا را سب و لعن نکنید! دنیا مرکبی برای مؤمن است که با آن میتواند از زشتیها فرار کند و به طرف خوبیها برود. کارهایی که ما در این دنیا میکنیم و موجب ثواب میشود، از همین امور دنیاست؛ بدنمان، نفسی که میکشیم، سلامتی و قوتی که داریم، و پولی که داریم همه مال دنیاست. بنابراین دنیا مرکبی است که ما سوارش هستیم. بستگی به این دارد که ما این مرکب را به کدام طرف حرکت دهیم و مقصد را کجا تعیین کنیم.
بازار دنیا
امیرمؤمنانسلاماللهعلیه کسی را دیدند که به دنیا بد میگوید و از آن مذمت میکند. گاهی برخی از ما برای فرافکنی از این کارها میکنیم و با اینکه بدی مال ماست، برای اینکه خودمان را تبرئه کنیم، عیبها را گردن دنیا و روزگار و مردم میاندازیم. حضرت به او فرمودند: أَیُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْیَا الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا الْمَخْدُوعُ بِأَبَاطِیلِهَا أَ تَغْتَرُّ بِالدُّنْیَا ثُمَّ تَذُمُّهَا ؟![۱۰] ای کسی که دنیا را مذمت میکنی! تویی که فریب خوردهای! تو گول دنیا را میخوری بعد از دنیا مذمت میکنی؟ باید خودت را مذمت کنی که فریب خوردهای! باید خودت را حفظ کنی که گول نخوری! أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَیْهَا؛ أَمْ هِیَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَیْکَ؟ تو از دنیا برای جرم و گناه سوءاستفاده کردی یا دنیا از تو سوءاستفاده کرده است؟ مَتَی اسْتَهْوَتْکَ؟ أَمْ مَتَی غَرَّتْکَ؟ چه وقت دنیا تو را گول زد و تو را به طرف خودش خواند و تو را به گمراهی دعوت کرد؟ تویی که به دنیا تمایل پیدا کردی و فریب او را خوردی. پس اگر میخواهی مذمت کنی، خودت را مذمت کن! إِنَ الدُّنْیَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا؛ هر کس با دنیا رو راست باشد، آن هم با او رو راست است. دنیا به تو میگوید: ببین درد هست، مرض هست، پدرت از دنیا رفت، بچههایت از دنیا رفتند، خانههایشان خراب شد، سالمها مریض شدند، بیمارستانها را ببین پر از بیمار است. دنیا دارد اینها را به شما میگوید. وَدَارُ عَافِیَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا؛ کسی که سخن درست درک کند، نهتنها مشکلی برایش پیش نمیآید؛ بلکه کسب عافیت میکند و خودش را از بلاها حفظ میکند. دنیا به او میگوید: اینجا مرض است! اینجا سقوط است! کسی که این پیام را شنید و فهمید دنیا چه میگوید، عافیت را برای خودش حفظ میکند. وَدَارُ غِنًی لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا؛ برای کسی که میخواهد از این دنیا توشه بردارد مرکزی غنی است که وسایل برای توشهبرداشتن در آن فراهم است و سخاوتمندانه در اختیار میگذارد. میگوید: بیا از من استفاده کن! نماز بخوان! روزه بگیر! به فقرا رسیدگی کن! با مردم مهربانی کن! راست بگو! خیرخواه باش! اگر تو نمیخواهی توشه برداری تقصیر خودت است.
در روایت دیگری از امام هادیصلواتاللهعلیه آمده است: الدُّنْیَا سُوقٌ؛ دنیا بازار است. اگر در این بازار با همت کار درست انجام دهی، سود میبری، اما اگر غافل شوی، همت نکنی، یا شیطنت کنی و بخواهی کلاه مردم را برداری، کلاهت را برمیدارند و دنیا به تو سخت میگذرد، و در آخرت هم باید عذاب بکشی.
عینک دنیا
در نهجالبلاغه با عباراتی بسیار حکیمانه و پرمعنا میفرماید: اگر تو چشمت را باز کنی و ماورای پردههای دنیا را ببینی، بهترین بهرهها را میتوانی از این دنیا ببری و بیشترین نورانیت و بصیرت را کسب میکنی، اما اگر چشمت را ببندی و فریفته همین رنگ روی پرده شوی و ظاهر دنیا را نگاه کنی، طبعاً پشت این پرده را نمیبینی و هر بلایی هم آنجا باشد به سر تو خواهد آمد. این کلام حکیمانه و زیبا نیز از امیرمؤمنانعلیهالسلام است که میفرماید: الدُّنْیَا مُنْتَهَی بَصَرِ الْأَعْمَی ؛[۱۱] انسانی که کمبین است و چشمش نافذ نیست، خیلی باید سعی کند تا چیزی را ببیند. چنین کسی وقتی به دنیا نگاه میکند همین دنیا آخرین چیزی است که میبیند. مثل کسی است که عینکش را به دست گرفته و خود عینک را نگاه میکند. لَا یُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیْئاً؛ وقتی چشمش را به خود دنیا میدوزد، دیگر پشت آن را نمیبیند. وَالْبَصِیرُ یَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَ یَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا؛ اما تیزبین میداند که پشت این عینک و پشت این شیشه حقایقی است. فَالْبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَالْأَعْمَی إِلَیْهَا شَاخِصٌ؛ نگاه به دنیا دو گونه است. یک وقت است شما چشمتان را به دنیا میدوزید، اما یک وقت چشمتان را از راه دنیا به ماورای دنیا میدوزید. دنیا عینک خوبی است و کمک میکند تا حقایق پشتش را خوب ببینید. وَالْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَالْأَعْمَی لَهَا مُتَزَوِّدٌ؛ انسان بینا از این دنیا توشه برمیدارد برای مابعدش، اما کور میکوشد برای همینجا توشه بردارد، چون جای دیگر را نمیبیند و جای دیگر را قبول ندارد. او هر چه کار میکند میخواهد در همین دنیا از آن استفاده کند و فکر این است که زحمتی بکشد تا لذتی در همین دنیا ببرد، اما انسان بصیر با نور ایمان و معرفت حقایق را نگاه میکند و اصلاً برای این دنیا ارزشی قائل نیست، و برای اینها فقط ارزش وسیلهای و ابزاری قائل است تا به وسیله این بتواند به آخرت برسد.
خدا انشاءالله به همه ما نور معرفت و بصیرت عطا فرماید!
[۱]. نهجالبلاغه، ص ۴۴۶.
[۲]. بعضی از کسانی که انحرافاتی در افکارشان دارند در نوشتههایشان این سؤال را مطرح میکنند که آیا ما برای دین آفریده شدهایم یا دین برای ماست؟ میخواهند بگویند که دین باید تابع ما باشد؛ چون دین که چیزی نبود که ما برای آن خلق بشویم، پس دین برای ما خلق شده است. وقتی دین برای ماست باید آن طوری که ما میخواهیم باشد. این در واقع فریبی است و برای اینکه مردم را نسبت به دین بیعلاقه کنند، میگویند: دین یک چیز ثابتی نیست. باید ببینیم نفع ما در کجاست و در جاهایی باید آن را تغییر بدهیم. دین هم ابزاری است برای اینکه ما به لذائذمان برسیم. توجه داشته باشیم گاهی بعضی نویسندگان مطالبی را مطرح میکنند که به ظاهر شکل علمی و منطقی دارد ولی در پشت آن دامهایی نهفته است.
[۳]. مومنون، ۱۱۶.
[۴]. نهجالبلاغه، ص ۵۵۷.
[۵]. همان، ۳۲۰.
[۶]. مجموعه ورام، ج ۱، ص ۱۳۱.
[۷]. نهجالبلاغه، ص ۹۴.
[۸]. أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص ۱۵۲.
[۹]. آل عمران، ۸۳.
[۱۰]. نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص ۶۶.
[۱۱]. نهجالبلاغه، ص ۱۹۱.
فاطمه علی آبادی
نظر بدهید