شیعیانی که در عصر غیبت امام زمان (عج) پناه مردم‌اند


اصل رویدادهای آخرالزمان به دوران غیبت امام زمان (عج) به ویژه از دوران کنونی ما به بعد اختصاص دارد. مسئله‌ای که در این میان مطرح است، وضعیت رشد شیعیان و محبان عترت علیهم‌السلام در دوران غیبت است.

3/7/2023 4:27:06 PM
کد خبر: 10687

به گزارش سارنا به نقل از تسنیم، عصر غیبت امام عصر عجل‌الله تعالی فرجه دورانی است که در احادیث با تعبیر آخرالزمان هم یاد می‌شود؛ هرچند مسئله‌ی آخرالزمان حداقل از زمان بعثت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله موضوعیت دارد، اما اصل رویدادهای آن، به دوران غیبت امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه به ویژه از دوران کنونی ما به بعد اختصاص دارد. مسئله‌ای که در این میان مطرح است، وضعیت رشد شیعیان و محبان عترت علیهم‌السلام در دوران غیبت است؛ یعنی در عصری که شیعیان دسترسی ظاهری به امام معصوم ندارند، آیا واسطه‌هایی از سوی اهل بیت علیهم‌السلام در نظر گرفته شده است و در این باره ردی در احادیث وجود دارد؟ آیا ویژگی‌هایی برای این واسطه‌ها بیان شده است؟

وقتی در این باره احادیث را مرور می‌کنیم، به یکسری کلیدواژه‌ها می‌رسیم؛ از جمله آنها ابدال و اوتاد هستند که در احادیث به ترتیب، به عنوان جایگزین انبیاء و واسطه‌ی فیض خداوند و واسطۀ حفظ سرزمین‌ها از آفات معرفی شده‌اند؛ منتها اصل این احادیث در منابع اهل سنت است و ریشه در روایات شیعی ندارد. به اعتقاد اندیشمندان شیعی، اسناد و متون این احادیث با اضطراب مواجه است و زیاد قابل اعتنا نیستند. هرچند اصل قضیه قابل انکار نیست، اما ابدال و اوتاد حقیقی را همان وجود مقدس اهل بیت علیهم‌السلام دانستند.1

کلیدواژۀ بعدی، فقها هستند که در این باره نیز تصریحاتی در روایات دیده می‌شود. این عده از علمای بزرگوار دین نیز در حد تبیین و استنباط عقلی و نقلیِ احکام شرعی به عنوان سکان‌داران جامعه اسلامی برگزیده شدند، اما نه در حد بیان معارف حقه‌ی قرآن و عترت که از آن با عنوان اصول دین یاد می‌شود؛ چرا که اساساً اصول دین اثباتی است نه استنباطی و خود فقها در این بخش، تقلید را جایز ندانستند. در واقع طبق آموزه‌های اسلام، تمام معارف اسلامی، منحصر در فقه و احکام شرعی نیست بلکه دایره‌ی آن تا اصول (معارف) و اخلاقیات را در بر می‌گیرد و یک فقیه تا حد فرعیات (احکام شرعی) وظایفی را در قبال جامعه بر عهده دارد. در واقع اگر بخواهیم در این زمینه اولویت‌بندی داشته باشیم، اولویت اصلی با معارف و اصول است، اما پایه‌ی آن احکام شرعی و تقید به اخلاقیات است؛ از این رو هیچ فردی نمی‌تواند مدعی فتح قله‌های معرفت را داشته باشد،‌ اما مقید به احکام فقهی شریعت نباشد و یا از اخلاق عدول کند، همچنان که امروزه برخی جریان‌های فرقه‌ای از جمله فرقه اهل حق، به عدم این تلازم نظر داده و با توجه به مبانی فکری خود به معنویت منهای التزام عملی به شریعت و معنویت‌های شریعت‌گریز قائل هستند.

دیگر کلیدواژه‌ای که در احادیث درباره واسطه‌ی عترت و یا واسطه‌ی معارف دین وجود دارد، «شیعیان» هستند که متأسفانه کمتر به این مسئله پرداخته شده است. جالب است که استعمال این مفهوم در احادیث به مراتب متقن‌تر و موثق‌تر از سایر دسته‌جات واسطه‌ها هستند. شما این دست احادیث زیاد است که در ادامه به برخی از موارد اشاره می‌شود.

امام سجاد علیه‌السلام در روایتی ضمن بیان برخی از حقایق صحیفه فاطمه سلام‌الله علیها دربارۀ رویدادهای غیبت فرمود «یَا أَبَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَیْبَتِهِ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِینَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِالسَّیْفِ أُولَئِکَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِیعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِینِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سِرّاً وَ جَهْرا» اى ابو خالد، مردم زمان غیبت او که معتقد به امامتش و منتظر ظهورش هستند، از مردم هر زمانى برترند، زیرا خداى تبارک و تعالى «عقل» و «فهم» و «معرفتى» به آنها عطا کرده است که غیبت نزد آنها چون مشاهده است و آنها را در این زمان بمانند مجاهد در رکاب رسول خدا صلی‌الله علیه و آله با شمشیر قرار داده است؛ آنان به حق، مخلصان و شیعیان صدیق ما و داعیان به دین خداى عز و جل در پنهان و آشکار هستند.

نکته‌ی عجیبی که در این روایت وجود دارد و نشان می‌دهد هر عالمی به بلندای معرفت آن نمی‌رسد، این است که امام فرمود «غیبت نزد آنها چون مشاهده است»؛ یعنی پرده‌ای بین آنها با امام علیه‌السلام وجود ندارد، لذا نمی‌توان به راحتی این شیعیان را تسری به هر قشر و گروه و افرادی داد.

روایت بعدی، حدیثی مشهور به خطبۀ «همام» است. طی این روایت، امیرالمؤمنین علیه‌السلام برخی ویژگی‌های متقین و شیعیان را به فردی به نام «همام» بیان می‌کند. حضرت در بخشی از این روایت می‌فرماید: «فَهُمُ الْعَارِفُونَ بِاللَّهِ الْعَامِلُونَ بِأَمْرِ اللَّهِ أَهْلُ الْفَضَائِلِ وَ الْفَوَاضِلِ؛ شیعیان کسانى هستند که خدا را می‌شناسند و به اوامر او گردن می‌نهند، آنها اهل فضیلت‏‌ها و مقامات عالیه هستند» تا آنجا که فرمود «أُولَئِکَ عُمَّالُ اللَّهِ وَ مَطَایَا أَمْرِهِ وَ طَاعَتِهِ وَ سُرُجُ أَرْضِهِ وَ بَرِیَّتِهِ أُولَئِکَ شِیعَتُنَا وَ أَحِبَّتُنَا وَ مِنَّا وَ مَعَنَا أَلَا هَا شَوْقاً إِلَیْهِمْ»؛ آن گروه، کارگزاران خداوند و محل امر او و طاعتش و چراغ‌‏هاى فروزان روى زمین و خلقش هستند (و مردم از آنها روشنایى می‌‏گیرند.) آن جماعت، شیعیان و دوستان ما هستند؛ آه چه اندازه مشتاق دیدار آنها هستم.

نکته‌ای که در حدیث دیده می‌شود، درجه‌ای از شیعیان است که:
1. عارف به الله هستند؛ یعنی نسبت به معارف و نظاماتی که خداوند در عالم بنا نهاده از جمله معرفت به رسولان و در رأس آنها معرفت به ائمه، شناخت نظام عالم، نظام خلقت و نظام ظهور و قیامت؛ وگرنه ذات خداوند که قابلیت درک و معرفت ندارد
2. عامل به امر الله هستند؛ یعنی عمل می‌کنند به امر و مأموریتی که خداوند برای نظام خلقت و نظام بشریت در نظر گرفته است که مصداق بارز آن امر ظهور2 است که البته مقدمه‌اش، معرفت به جزئیات این برنامه است که در فراز اول با عنوان «الْعَارِفُونَ بِاللَّهِ» مطرح شد.
3. اهل فضائل و مقامات عوالمی و نشئاتی هستند؛ به این معنا که در درجات فضل و پلکان عوالم چنان رشد می‌کنند که آسمان‌های هفتگانه را طی می‌کنند و به ملکوت و عرش خدا می‌رسند و بعد مجرای نور خداوند شده و از آن ارتفاعات بر عالم نورفشانی می‌کنند، همچنان که در فرازهای بعدی از این شیعیان با عنوان «سُرُجُ أَرْضِهِ وَ بَرِیَّتِهِ»، یعنی چراغ‌های زمین خدا و خلقش یاد شده است.
4. این شیعیان «عُمَّالُ اللَّهِ» یا کارگزاران حریم خدا هستند؛‌ یعنی پس از آنکه معرفت به نظام هستی یافتند، عمل به امر الله کردند و سلوک آسمانی‌شان را طی کردند، به آنها عنوان «کارگزاران حریم خدا» اطلاق می‌شود که در واقع کارگزاران امر الله یا به تعبیری «یاوران حقیقی ظهور» هستند.
5. دیگر ویژگی شیعیان در این حدیث «مَطَایَا أَمْرِهِ و طاعتِه» است، یعنی محل فرود و دریافت امر الله و طاعت خدا هستند و امر خدا در ظرف وجود آنها پایین می‌آید،‌ منتها با واسطه‌ای که همان امام معصوم است که از جانب خداوند صاحب امورند و در اصطلاح به ایشان «صاحب الأمر» اطلاق می‌شود. 

6. ویژگی بعدی این شیعیان، «چراغ‌های زمین و خلق» خدایند که توضیح آن گذشت. 

نکتۀ حائز اهمیت این است که این شعیان در هر زمان و مکانی وجود دارند و منحصر در زمان خاصی نیستند. وظیفۀ مردم و در رأس آنها نخبگان جامعه هستند که این شیعیان را بشناسند و از علم و معرفت آنها و چراغ پر فروغشان که متصل به انوار مقدس عترت است، نهایت بهره را ببرند.  این شیعیان در لسان قرآن گاه با عنوان انصار الله از آنها یاد می‌شود، گاه با عنوان حزب الله و یا امت معدوده‌ای که به تصریح قرآن، عذاب کافران متوقف به آمدن چنین امتی رشدیافته‌ای است3.

------------------------
پاورقی:
1. موضوع بسیار قابل تأمّل در ارزیابى روایات ابدال ، تفسیرى است که در کتاب الاحتجاج ، از خالد بن ابى هیثم فارسى، از امام رضا علیه السلام نقل شده است. او مى‌گوید به ابو الحسن الرضا علیه‌السلام گفتم: همانا مردم مى‌پندارند که در زمین ابدال هستند. ابدال چه کسانى هستند؟ امام علیه‌السلام در پاسخ فرمود: صَدَقُوا ، الأَبدالُ هُمُ الأَوصِیاءُ ، جَعَلَهُمُ اللّهُ عز و جل فِى الأَرضِ بَدَلَ الأَنبِیاءِ إذا رَفَعَ الأَنبِیاءَ وَ خَتَمَهُم بِمُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله ... یعنی راست مى‌گویند. ابدال ، همان اوصیا هستند. خداوند عز و جل زمانى که پیامبران را بُرد و سلسله آنها را به محمّد صلى الله علیه و آله ختم کرد، آنها را جایگزین پیامبران قرار داد.
در این روایت ، دو نکته قابل توجّه است:
نکته اوّل اینکه در قرن دوم هجرى موضوع «ابدال» در میان عموم اهل سنّت رواج داشت، اما در روایات اهل بیت علیهم‌السلام اصلاً مطرح نبوده و یا شایع نبوده است.
نکته دوم اینکه امام علیه‌السلام همراه با ردّ ضمنى مفاهیم ساختگى معاصر خود درباره واژه‌ی ابدال، مفهوم حقیقى آن را تصدیق کرده و آن را به اوصیاى انبیاى الهى تفسیر کرده است، چنان که در شمارى از روایات واژه‌هاى «اَوتاد» و «اَقطاب» نیز بر امامانِ اهل بیت علیهم‌السلام و یا شخصیت‌هاى محورى از یاران آنها اطلاق شده‌اند.
با توجه به آنچه بیان شد، مى‌توان گفت: عناوین و اصطلاحات یاد شده خصوصاً عنوان «ابدال»، ریشه در تعالیم اصیل قرآن و سنّت ندارند؛ اما رواج آنها در میان توده مردم سبب شده تا اهل بیت علیهم‌السلام با تطبیق معانى لغوى و عرفى آنها بر معانى صحیح، مانع سوء استفاده سیاستمداران و منحرفان از این عناوین شوند.
(دانشنامه قرآن و حدیث جلد 12 صفحه 82 تا صفحه91)
2. امام صادق علیه‌السلام ذیل آیه اول نحل فرمود منظور از «أَتى‏ أَمْرُ اللَّهِ‏ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»،‌ یعنی «امر خدا رسید پس در آن شتاب نکن»، فرمود: هُوَ أَمْرُنَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا تَسْتَعْجِلَ بِهِ حَتَّى یُؤَیِّدَهُ اللَّهُ بِثَلَاثَةِ أَجْنَادٍ الْمَلَائِکَةِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الرُّعْبِ وَ خُرُوجُهُ ع کَخُرُوجِ رَسُولِ اللَّهِ ص‏ ...؛ یعنی امر الله همان امر ماست و در آن عجله نکن تا اینکه خداوند او را به سه لشکر یارى فرماید: ملائک،‌ مؤمنین و رعب؛ و خروج او مانند خروج رسول الله (ص) (پنهان و آشکارا) است،  آنجا که خداوند می‌فرماید: «کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَق‏» یعنی «همچنان که پروردگارت تو را از خانه‌‏ات بحقّ و راستى بیرون آورد.» (الغیبة نعمانی، ص198)
3. وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى‏ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ أَلا یَوْمَ یَأْتیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ؛ و اگر عذاب را از آنان تا (آمدن) امت معدوده تأخیر اندازیم، مسلماً [ از روى استهزا ] خواهند گفت : چه عاملى آن را [ از آمدن ] باز می‌دارد ؟! آگاه باشید، روزى که عذاب به آنان رسد، بازگشتى براى آنان از آن عذاب نیست و عذابى را که همواره مسخره می‌کردند ، آنان را فراخواهد گرفت‏.

نظر بدهید


نام:


ایمیل:


موضوع:


توجه: دیدگاه هایی که حاوی توهین و تهمت و یا فاقد محتوایی که به بحث کمک میکند باشند احتمالا مورد تایید قرار نمیگیرند.