به گزارش سارنا به نقل از مهر، شاید اهالی تئاتر فکرش را هم نمیکردند بعد از رهایی از فاجعه کرونا و سپری کردن ۲ سال سخت قرار است باز هم با چالشهای جدی در حرفهشان روبرو شوند. هنرمندان تئاتر بر این تصور بودند که قرار است سال ۱۴۰۱ اجرای تئاترها روی روال بیفتد و بعد از مدتها از بدبیاری، خانه نشینی، تعطیلی و بلاتکلیفی نجات پیدا کنند و تازه بعد از فروکش کردن تب بیماری به این بیاندیشند که قرار است در روزهای پساکرونا برای رونق تئاتر چه کنند و چگونه این قایق طوفان زده را به ساحل نجات برسانند اما زهی خیال باطل. انگار قرار نیست تئاتر در کشور ما روی خوش هم ببیند چون همیشه در هر بزنگاه اجتماعی به عنوان گوشت قربانی به آن نگاه میکنند و اولین راه را در تعطیلی آن میبینند.
تا نیمه اول سال شرایط تا حدودی عادی بود و هنرمندان تئاتر در حال بازسازی وضعیت و تلاش برای روشن کردن دوباره همین چراغ کم سوی تئاتر بودند اما برنامهریزی هنرمندان برای آینده کاریشان فایدهای نداشت چون ناآرامیهایی که از اوائل مهر ماه در کشور شاهدش بودیم اول از همه مشاغل، دامن تئاتر را گرفت و به دلیل ناامنیهایی که وجود داشت کم کم همه سالنهای تئاتری که بیشترشان در مرکز شهر و در وسط ناآرامیها قرار داشتند، را مجبور به تعطیلی کرد اما این همه ماجرا نبود چون بعد از فروکش کردن نسبی ناآرامیها جو حاکم بر تئاتر به گونهای نبود که سالنهای نمایشی بتوانند به بازگشایی فکر کنند و در صورت بازگشایی نیز تقاضایی برای اجرا وجود نداشت و بسیاری از گروههایی هم که در نوبت اجرا بودند یا کارشان نیمه تمام مانده بود حاضر به اجرا نبودند و ترجیح میدادند در موقعیتی مناسبتر که فضا آرام تر شده و مخاطبان نیز دل و دماغ تئاتر دیدن داشته باشند، کارشان را روی صحنه ببرند.
در این میان فضا برای گروههای تئاتری جوان و کمتجربهتر فراهم شد و با وجود کم بودن مخاطبان و فشاری که از طرف همکارانشان برای روی صحنه نرفتن به آنها وارد میشد، آثارشان را فارغ از کیفیتی که جای بحث دارد به صحنه بردند. البته با تمام فشارها و تهدیدها و تهمتهایی که در این فضا بر هنرمندان تئاتر وارد میشد و از آنها انتظار میرفت که به نشانه اعتراض شغلشان را تعطیل کرده و کار نکنند تعداد از هنرمندان پیشکسوت و حرفهای نیز آثارشان را روی صحنه بردند که شناختهشدهترینشان گلاب آدینه بود که در ادامه به او و فعالیتش در این شرایط میپردازیم.
از این رو شاید اگر در نیمه دوم سال با چنین وضعیتی روبرو نبودیم فرصت برای بروز خلاقیت و ارائه آثاری جذاب و درخور برای هنرمندان بیشتری فراهم میشد و در این گزارش میتوانستیم از آنها هم به عنوان چهرههای تاثیرگذار تئاتر در سال ۱۴۰۱ نام ببریم.
در هر حال و با وجود مسائلی که در سال ۱۴۰۱ تئاتر ایران از سر گذراند در این گزارش به روال سالهای گذشته به معرفی ۵ چهره شاخص عرصه تئاتر در سال ۱۴۰۱ پرداختهایم؛ افرادی که با عملکرد و فعالیتشان توانستند رخدادهای یک سال از تئاتر کشور را رقم بزنند یا اینکه فراتر از حوزه تئاتر در مدیومهای دیگر هم موفق باشند. ترکیب این افراد البته یکی از ترکیبهای ممکن از چهرههای تأثیرگذار تئاتر در یک سال گذشته محسوب میشود و مطمئناً افراد شاخص دیگری که در فضای یک سال گذشته تئاتر تأثیرگذار بودهاند نیز میتوانستند به این لیست راه یابند.
کوروش زارعی؛ از ریسک دبیری تئاتر فجر تا سکته مغزی بر اثر فشار عصبی
کوروش زارعی نویسنده و کارگردان تئاتر و مدیر مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری است که شاید چهرهاش برای عامه مردم بعد از بازی در سریال «یوسف پیامبر» و «کیمیا» بیشتر شناخته شد اما زارعی سالهاست که به عنوان هنرمند و مدیر در تئاتر ایران فعال است و امسال به عنوان دبیر چهل و یکمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در شرایطی که با وضعیت به سامانی در تئاتر روبرو نبودیم تلاش کرد جشنوارهای آبرومند برگزار کند.
زارعی اوائل سال را با حضور در کشور تونس آغاز کرد و به عنوان عضو هیأت داوران بخش رقابتی جشنواره «جندوقه» در این رویداد حضور داشت و در مراسم اختتامیه جشنواره نیز از وی به عنوان هنرمندی که بیش از ۳ دهه در عرصه بازیگری و کارگردانی تئاتر فعالیت میکند، تجلیل به عمل آمد. همچنین نمایش «عِند ِ ما تَنتَهی تَسقُط» با عنوان فارسی «وقتی به تکبر میرسی سقوط میکنی» که کاری از هنرمندان تئاتر خوزستان با موضوع مقاومت و ضد صهیونیست بود با حمایت حوزه هنری هم در جشنواره «جندوقه» و هم در سی و چهارمین جشنواره تئاتر «کاف» در استان و شهر کاف تونس به صحنه رفت و مورد استقبال قرار گرفت.
زارعی در ادامه به فعالیتهایش در مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری پرداخت که از آن جمله میتوان به برگزاری نخستین سلسله رویداد آموزشی تئاتر مردمی بچههای مسجد ویژه مربیان مساجد و برپایی ششمین همایش بینالمللی تئاتر مردمی پیادهروی اربعین «روایت راهیان» اشاره کرد.
در کنار این فعالیتها زارعی از خرداد ماه حکم دبیری چهل و یکمین جشنواره تئاتر فجر را در شرایطی دریافت کرد که در این سالها شکاف عمیقی بین هنرمندان و مدیران به وجود آمده است و جشنواره تئاتر فجر در بین برخی از هنرمندان شناخته شده و قدیمی دیگر اعتبار سابق را ندارد و کمتر تمایلی برای حضور در این رویداد از طرف بسیاری از اهالی تئاتر وجود دارد. از طرف دیگر انتخاب زارعی برای دبیری این دوره از جشنواره این ذهنیت را بین اهالی تئاتر به وجود آورد که قرار است در این دوره شاهد آثاری با خط فکری خاصی باشند و کارگردانهای آوانگارد و تجربه گرا و هنرمندانی که دیدگاهی متفاوت با زارعی و یارانش دارند، جایی در این رویداد نخواهند داشت البته زارعی در نشست هم اندیشی که با اهالی رسانه داشت این گمانه زنیها را نادرست خواند و عنوان کرد، تلاش دارد تا از همه هنرمندان با سلایق مختلف و همچنین اساتید پیشکسوت تئاتر برای حضور در جشنواره تئاتر فجر دعوت به عمل آورد.
زارعی در ادامه فعالیتش به عنوان دبیر از حذف بخش مرور جشنواره خبر داد و عنوان کرد برای بازگشت شور و رغبت به جشنواره امسال همه آثار تولیدات تازه هستند و در بخش استانها هم تولیدات برگزیده استانها در جشنواره حضور مییابند.
زارعی در میان برنامه ریزی و فعالیتهای مربوط به جشنواره تئاتر فجر از ۲۵ مهر ماه سینمایش «۴۱۰» را هم که روایتی متفاوت از دفاع مقدس با محوریت شهید سپهبد قاسم سلیمانی و فتح گردان غواصی لشکر ۴۱۰ ثارالله بود در محوطه پارکینگ برج میلاد به صحنه برد.
«۴۱۰» تازهترین اثر حوزه هنری انقلاب اسلامی بود که به همت موسسه رسانهای مهنا به تهیه کنندگی علیرضا کوهفر روی صحنه رفت. از جلوههای ویژه این اثر میتوان به بزرگترین آکواریوم تئاتری با ظرفیت ۱۰۰ هزار لیتر آب و انفجارهای بزرگ اشاره کرد. اجرای «۴۱۰» حاشیههایی هم در پی داشت. به دلیل اینکه نمایش از انفجارها و جلوههای میدانی متعددی برخوردار بود در زمان تمرینها و اجرای نمایش صدای انفجارهای زیادی به گوش میرسید که باعث شکل گیری برخی گمانه زنیها مبنی انفجار در برج میلاد در شرایطی که ناآرامیها همچنان در کشور جریان داشت، شد که البته این شایعات دوامی نداشت و گروه روابط عمومی توضیحاتی برای این مساله ارائه کرد.
هرچه به روزهای برگزاری جشنواره تئاتر فجر نزدیک تر میشدیم فشار روی دبیر جشنواره و گروهش بیشتر بود چون مشکلاتی مانند تزریق نشدن بودجه به جشنواره و در کنار آن عدم امکان دعوت از هنرمندان پیشکسوت و تاثیرگذار در این رویداد از یک طرف و بی میلی هنرمندان و گروههای نمایشی تهرانی برای شرکت در این دوره از طرف دیگر فشار مضاعفی را به جشنواره وارد میکرد.
همین تحریمها و فشارهایی که از طرف برخی هنرمندان به همکارانشان وارد میشد باعث شد تعدادی از گروهها از حضور در جشنواره صرف نظر کنند اما تلاش زارعی و گروهش برای ایجاد تعامل با هنرمندان و بالا بردن میزان مشارکت همه گروههای تهرانی و شهرستانی در جشنواره بیشتر شد. بر همین اساس با وجودی که اعلام شده بود بخش مرور از این دوره جشنواره حذف شده و حتی در فراخوان نیز بخش مرور و دیگر گونههای اجرایی وجود نداشت به دلیل شرایط پیش آمده زارعی نه تنها بخش مرور را به جشنواره برگرداند بلکه در اقدامی غیرقابل پیش بینی این بخش را رقابتی و وارد بخش مسابقه بینالملل کرد تا کمبود حضور نمایشهای تازه را بپوشاند.
در نهایت شاهد حضور ۸ نمایش از تهران و ۳۹ نمایش از شهرستانها در بخش صحنهای این دوره از جشنواره بودیم. در مجموع ۱۱۰ گروه نمایشی و ۱۳ نمایش در بخش رادیو تئاتر در جشنواره حضور داشتند که البته از میان ۱۲ نمایش بخش بینالملل ۳ نمایش به دلیل برخی مشکلات از جشنواره انصراف دادند.
در این دوره به دلیل فعال شدن مجدد بخش تئاتر فجر منطقهای و جشنوارههای استانی شاهد حضور پررنگ هنرمندان تئاتر شهرستانها در جشنواره بودیم و از طرف دیگر کوروش زارعی از نفوذ و محبوبیتی که در طول این سالها از اجرای تئاتر و حضور در کشورهای اسلامی به دست آورده، استفاده کرده بود و از هنرمندان کشورهایی چون تونس، عراق، اردن، عمان و … برای حضور در بخش بینالملل دعوت به عمل آورد.
با تمام حاشیهها و جو منفی که از چند ماه قبل برای برگزاری این رویداد وجود داشت و با همه ناهماهنگیها و انتقاداتی که به این دوره از جشنواره وارد است در نهایت زارعی توانست به سلامت از این خان عبور کند و جشنواره آبرومندی را به سرانجام برساند اما همه این فشارهای عصبی بالاخره کار خودش را کرد و دبیر جشنواره را در اواخر بهمن ماه راهی بیمارستان کرد. متاسفانه زارعی به دلیل سکته مغزی در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان نمازی شهر شیراز بستری شد اما این روزها حال بهتری دارد و بعد از مرخص شدن از بیمارستان در منزل مشغول استراحت است.
البته زارعی علاوه بر فعالیتهای مختلفی که به عنوان مدیر، کارشناس و کارگردان در تئاتر دارد این روزها و بعد از سپری کردن دوران نقاهت دبیری شانزدهمین جشنواره سراسری تئاتر رضوی را نیز عهده دار است که در خردادماه ۱۴۰۲ به میزبانی آذربایجانشرقی برگزار خواهد شد.
امیررضا کوهستانی؛ حضور دوباره لژیونر تئاتر ایران در آوینیون
احتمالاً اکثریت جامعه تئاتر بر این نکته که امیررضا کوهستانی یکی از موفقترین و شناختهشدهترین کارگردانان ایرانی در خارج از کشور است، اذعان دارند. او با بیش از ۲۰۰ اجرای خارجی در کشورهایی مثل سوئیس، هلند، آلمان، فرانسه، نروژ، بلژیک، ایتالیا، اتریش، یونان، صربستان و مقدونیه و کسب جوایز مختلف از فستیوالهای خارجی حضوری پررنگ در عرصههای بینالمللی دارد.
این کارگردان شیرازی را میتوان یکی از چهرههای شاخص تئاتر در سال ۱۴۰۱ دانست چون برای سومین بار و با نمایش «در ترانزیت» در بخش اصلی فستیوال بینالمللی و معتبر آوینیون حضور پیدا کرد؛ جشنوارهای که در طول هفتاد و شش دوره برگزاری به طور رسمی تنها ۳ بار میزبان اثری از ایران در بخش اصلی بوده و هر ۳ هم نمایشهایی از امیررضا کوهستانی بودهاند.
امیررضا کوهستانی که پیش از این و به دعوت برگزارکنندگان فستیوال بینالمللی «آوینیون» فرانسه بهعنوان یکی از مهمترین رویدادهای تئاتری جهان، با نمایشهای «شنیدن» و «بیتابستان» در بخش اصلی این فستیوال حضور پیدا کرده بود، فروردین ماه امسال برای سومین بار با نمایش «در ترانزیت» در بخش اصلی هفتاد و ششمین دوره فستیوال بینالمللی «آوینیون» حضور پیدا کرد.
در نمایش «در ترانزیت» مانند اجرای دیگر کوهستانی «در انتظار گودو» که سال گذشته در محوطه باز پردیس تئاتر و موسیقی باغ کتاب اجرا شد، تمام بازیگران نمایش را زنان تشکیل میدادند. مهین صدری که پیش از این در چندین نمایش دیگر کوهستانی حضور داشت، در این نمایش نقش خود کوهستانی را بازی میکرد، خزر معصومی در اولین تجربه تئاتری اش نقش وکیل داوطلبی را بازی میکرد که در ۲ دوره زمانی مختلف به مهاجرانی که از آتش جنگ فرار کردهاند، کمک میکند. ۲ بازیگر فرانسه زبان دیگر، دانائه داریو و اگات لوکومت در نقشهای مختلف مهاجران اروپایی فراری از جنگ جهانی دوم را در کنار مرزداران و کنسولگران سفارتخانههای کشورهای میزبان تصویر میکردند.
در خلاصه داستان نمایش «در ترانزیت» چنین آمده است: امیررضا کوهستانی، کارگردان و نویسنده ایرانی در سال ۲۰۱۸ در فرودگاه مونیخ گیر افتاده است؛ کوهستانی قرار است برای شرکت به فستیوالی به سانتیاگو شیلی برود، اما ماموران فرودگاه چون اشتباهی در ویزایش صورت گرفته، به او اجازه نمیدهند به سفرش ادامه بدهد به همین دلیل کوهستانی مجبور میشود چند ساعتی را در کنار مهاجرانی سپری کند که قرار است از اتحادیه اروپا دیپورت شوند. کوهستانی در مدتی که در بخش ترانزیت فرودگاه مونیخ منتظر است تا وضعیتش روشن شود، در حال خواندن رمان «ترانزیت» آنا زِگرس است، تئاتری در آلمان به او پیشنهاد داده است که اقتباسی از آن رمان را روی صحنه ببرد و کوهستانی در همان سالن انتظار فرودگاه در کنار مهاجران امروز نمایشی را تصور میکند که قصه مهاجرانی است که در بندر مارسی پاریس گیر افتادهاند.
«در ترانزیت» که به زبانهای فرانسه، فارسی، انگلیسی و پرتغالی اجرا شد پیش از این در «کمدی دوژنو» سوییس نیز به صحنه رفته بود.
دیالوگهای ساده و روان که به زبان محاوره و روزمره مردم بسیار نزدیک است، میزانسنهای خطی و اغلب ایستای آثار کوهستانی و بازیهای فرمی جذابی که در عین سادگی، پیچیده هستند نمایشهای این هنرمند را منحصر به فرد کرده است.
با وجود تجربیات فراوانی که کوهستانی در طول این سالها از حضورهای بینالمللی خود در کشورهای مختلف کسب کرده است و به نوعی میتوان او را لژیونر تئاتر ایران نامید اما مدیران تئاتری هیچگاه علاقهای به استفاده از تجربیات وی در قالب برگزاری کارگاههای آموزشی در جشنواره تئاتر فجر و حتی جشنواره تئاتر دانشگاهی نداشتهاند در حالی که کوهستانی از انتقال تجربیاتش به نسل جوان و علاقهمند فروگذار نمیکند و از هر فرصتی برای برقراری دیالوگ با آنها استقبال میکند.
کیومرث مرادی؛ تلاش برای معرفی اصولی نسل جوان به تئاتر و سینما
کیومرث مرادی نویسنده و کارگردان شناخته شدهای در تئاتر ایران است؛ هنرمندی که از اواخر دهه ۷۰ و دهه ۸۰ با کارگردانی نمایشهایی چون «هشتمین سفر سندباد»، «شکلک»، «افسون معبد سوخته»، «خواب در فنجان خالی»، «خانه»، «رازها و دروغ ها» و … خودش را به عنوان هنرمندی دغدغه مند و مستعد در تئاتر ایران ثابت کرد و همکاریهای درخشانی نیز با نغمه ثمینی در مقام نمایشنامه نویس داشت.
مرادی بعد از حدود سه سال دوری از تئاتر و اجرای نمایش «مرغ دریایی من» تیر ماه ۱۴۰۱ نمایش «مانش» را با بازی سام درخشانی، مهدی حسینینیا، و نازنین کریمی در پردیس تئاتر شهرزاد به صحنه برد که موضوعی در ارتباط با مهاجرت داشت و مورد استقبال خوبی نیز از جانب علاقه مندان به هنرهای نمایشی قرار گرفت. این اثر نمایشی بر اساس نمایشنامه «اهالی کاله» نوشته پیام لاریان با بازنویسی و کارگردانی کیومرث مرادی تیر ماه ۱۴۰۱ به صحنه رفت اما انتخاب مرادی به عنوان یکی از چهرههای تاثیرگذار تئاتر در سال ۱۴۰۱ تنها به دلیل اجرای نمایش «مانش» نبود بلکه او از این جهت به عنوان یک چهره موفق و تاثیرگذار معرفی میشود که در چند سال اخیر تلاش داشته روند ورود نسل جوان را به آثار تصویری و تئاتر سهل تر کرده و در مقام انتخاب بازیگر و بازیگردان به شکلی حرفهای و اصولی آنها را وارد دنیای هنر کند و هدایت بازیگران کم تجربه و البته حرفهای را هم به عنوان بازیگردان برعهده بگیرد.
مرادی سال هاست که به عنوان استاد دانشگاه و مدرس مشغول تربیت نسل جوان تئاتری است و در سالهای اخیر در مقام بازیگردان و انتخاب بازیگر با پروژههای سینمایی چون «هناس»، «منصور»، «کت چرمی» و … و سریالهایی چون «میوه ممنوعه»، «زخم کاری»، «سقوط»، «آقای قاضی» و… همکاری داشته است که اکثراً در زمینه بازیگری موفق عمل کردهاند.
بازیگردانی در سینما و تلویزیون ایران حرفهای نوپاست که هنوز آنطور که باید جدی گرفته نمیشود. اولین تجربیات این حوزه را رضا کیانیان، حبیب رضایی و آتیلا پسیانی کلید زدند و در طول سالهای اخیر هنرمندان دیگری که اکثراً تئاتری محسوب میشوند به این وادی ورود کردند. نقش بازیگردان به دلیل تسلطش بر تکنیکهای مختلف بازیگری، انتقال درست حس و بیان و فرم تاثیر غیرقابل انکاری در هدایت درست بازیگران و ارتقای کیفیت بازیها و محصول نهایی دارد. وظیفه اصلی بازیگردان ایجاد و امتداد حس بازیگران در تمامی صحنههای یک پروژه تصویری است و به دلیل رعایت نشدن توالی داستانی در مراحل تصویربرداری ضرورت و اهمیت عامل مهم بازیگردانی برای حفظ راکورد بازیگران بیشتر احساس میشود.
از طرف دیگر مرادی توانسته در طول این سالها بازیگران مستعد و توانایی را به تلویزیون و سینمای ایران معرفی کند تا جایی که سارا حاتمی به عنوان یکی از دست پروردههای نوجوان مرادی که کارش را از سریال «زخم کاری» محمدحسین مهدویان آغاز کرده بود و نظرات متفاوتی درباره بازی اش در آن سریال وجود داشت، توانست با ارائه بازی تاثیرگذار و تکنیکی در نقش یک دختر معتاد در فیلم سینمایی «کت چرمی» نظر هیات داوران جشنواره فیلم فجر را به خود جلب و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن را از آن خود کند از این رو میتوان کیومرث مرادی را فارغ تواناییهایش به عنوان کارگردان در تئاتر به عنوان یکی از ستارههای تاثیرگذار آثار تصویری در نظر گرفت که بدون حاشیه و در پشت صحنه کارش را به درستی انجام میدهد و مخاطبانش محصول تلاش و زحمتش را روی پرده سینما یا تلویزیون میبینند.
منبع : یادداشتهای سینمایی m-reza.blog.ir
گلاب آدینه؛ وقتی دود از کنده بلند میشود
گلاب آدینه هنرمند شناخته شده تئاتر و سینمای ایران برای دومین سال پیاپی یکی از چهرههای تاثیرگذار تئاتر لقب میگیرد. آدینه سال گذشته به دلیل اجرای نمایش «بانوی محبوب من» و بازگشت به عرصه کارگردانی تئاتر بعد از سالها به چهره خبرساز تئاتر در سال ۱۴۰۰ تبدیل شد و امسال نیز برای اجرای نمایش پرمخاطب «پرده خانه» که از جمله آثار شاخص بهرام بیضایی است و اجرایی مسلط و پرجزئیات از یک متن دشوار که در طول سه ساعت اجرا همچنان دوست داشتنی و جذاب مخاطب را روی صندلیاش نگاه میدارد به عنوان یکی از چهرههای تاثیرگذار این حوزه معرفی میشود.
گلاب آدینه پیشتر نمایشنامههای «سلطان مار» و «مرگ یزدگرد» از نوشتههای بهرام بیضایی را به صحنه برده بود و «پرده خانه»، سومین کارگردانی او از آثار بیضایی به شمار میآید.
نمایش «پرده خانه» ماحاصل ۸ ماه تمرین مداوم گروهی ۱۰۰ نفره است که با پرداختن به مساله آزادی، تلاش زنان سرکوب شده و ستمدیده برای دستیابی به آن را به تصویر کشیده است. نورا هاشمی، علیرضا ناصحی، مانیا علیجانی، سامان کرمی و سعید چنگیزیان به همراه بیش از ۵۰ نفر از بازیگران تئاتر، گلاب آدینه را در نمایش «پرده خانه» همراهی میکردند.
در توضیح داستان نمایش آمده است: ماجراهای این نمایشنامه قصهگو در بازیخانه حرمسرای سلطانی پریشانحال میگذرد. زنانی از نژاد و مذهبهای گوناگون به اجبار به این حرمسرا آورده شدهاند و هر یک با اندوه و حسرتی روزگار میگذرانند. با ورود عروسی نوسال روزگار زنان بازیخانه دیگرگون میشود … در این بین زنی به نام گلتن مربی زنان بازی خانه است. او که از شش سالگی در حرمسرا زندگی کرده، دختری است که مادرش را به اسارت گرفته بودند و بعد از مرگ مادر، او را هم به عقد سلطان درآوردند. گلتن هرچه از جهان میداند، مدیون کتاب هاست و در آرزوی رهایی و آزادی، فجایع دربار را تاب میآورد. هر روز جنایتی و هر روز فاجعهای رخ میدهد و گلتن سعی میکند تا دامان خود را این جنایات پاک نگاه دارد. او با سیاست و زیرکی اش رازی را برای زنان برملا میکند که در نامهای با مهر سلطان تایید شده است؛ رازی که میگوید در صورت مرگ سلطان، همه فرزندان دختر و زنان او باید کشته شوند و فرزندان پسرش را فراری دهند. وحشت بر زنان حرمسرا غالب میشود اما گلتن پیش میافتد و زمام امور را به دست میگیرد. او با تدبیر و کیاست خود نقشهای میکشد تا جان بقیه را نجات دهد و خود نیز به آرزوی همیشگی اش که آزادی و رهایی بود دست پیدا کند.
«پرده خانه» با داستان پردازی شورانگیز بهرام بیضایی، اثری درخشان در عرصه ادبیات نمایشی ایران به حساب میآید. این اثر نمایشی با اجرایی خوش ریتم و وفادارانه به متن بیضایی ۱۰۰ اجرا از ۱۵ آبان تا ۲۶ اسفند در پردیس تئاتر شهرزاد داشت و با همه سنگ اندازی ها و مخالفتهای برخی از مخاطبان و حتی اهالی تئاتر توانست مخاطبان زیادی را به سالن شهرزاد بکشاند مخاطبانی که مدتها بود با تئاتر قهر و حتی آن را تحریم کرده بودند و شرایط ماههای اخیر نیز دل و دماغی برای دیدن اجراها برایشان باقی نمیگذاشت.
آدینه در سالی که کمتر هنرمند شناخته شدهای به دلیل شرایط ناآرام کشور و جو منفی که برای تئاتر کار کردن وجود داشت، حاضر میشد ریسک کند و نمایشی به صحنه ببرد، تصمیم گرفت نمایشی را که به همراه گروهش ماهها برای روی صحنه بردنش زحمت کشیده بود، از آبان ماه و در زمانی که هنوز اعتراضات فروکش نکرده بود به صحنه ببرد. این هنرمند معتقد بود با وجود همه انتقادها و اعتراضها، تئاتر نباید تعطیل شود و هنرمندان اگر اعتراضی هم به شرایط موجود دارند، میتوانند روی صحنه تئاتر حرفشان را بزنند. آدینه حتی در صفحه شخصیاش در اینستاگرام جواب کامنت های مخالف را با سعه صدر و مهربانی میداد و تلاش میکرد دنبال کنندگانش را قانع کند.
با وجودی که در برخی از اجراهای نمایش برخی از معترضان شعار اعتراضی سر میدادند این اقدام خللی در اجراهای «پرده خانه» به وجود نیاورد و حتی آدینه بعد از اینکه در یکی از شبهای اجرا برخی در میانه نمایش شروع به خواندن سرود و سر دادن شعار کردند در صفحه شخصیاش نوشت: «چه مخالف این عمل در سالن تئاتر باشیم چه موافق، پویایی و زنده بودن تئاتر که مدام از آن میگوییم یعنی همین.»
آدینه از جمله بازیگران محبوب ایرانی است که مخاطبان چهره سمپات و مادرانه او را در آثار مختلف به یاد سپردهاند. این هنرمند در طول سالها فعالیت خود در عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون نقشهای ماندگاری را خلق کرده است از سلطان بانوی سریال محبوب «سلطان و شبان» گرفته تا طوبای فیلم «زیرپوست شهر» و مامان «مهمان مامان».
گلاب آدینه با وجود حضور در آثار تصویری به عنوان بازیگر اما پیوندش را با تئاتر قطع نکرده است و در طول سالهای اخیر در آثار نمایشی متفاوتی از جمله «سیندرلا»، «بیوه های غمگین سالار جنگ»، «سهگانه اورنگ»، «شیرهای خان بابا سلطنه» و … به ایفای نقش پرداخته است اما حالا میتوان این هنرمند را به عنوان کارگردانی کاربلد و مسلط نیز شناخت که در بازگشت دوباره اش به عرصه کارگردانی تئاتر هم در جذب مخاطب موفق عمل کرده و همه نمایشهای جذاب و خوش ریتمی را در ژانرهای مختلفی به صحنه برده است که باعث میشود تماشاگران پیگیر تئاتر و اهالی هنر در انتظار اجراهای آینده این هنرمند پیشکسوت باشند.
محمد مساوات؛ تجربهگرایی در فرم بدون سلبریتی بازی
محمد مساوات در سالهای اخیر به نامی شناخته شده در تئاتر ایران تبدیل شده است و توانسته نام خودش را به عنوان یک کارگردان و آرتیست آوانگارد و نوگرا بین علاقه مندان به هنرهای نمایشی جا بیندازد. مساوات در سال ۱۴۰۱ نیز توانست با اجرای نمایش «شکوفههای گیلاس» که در ۲ تماشاخانه ایرانشهر (اردیبهشت و خرداد) و مجموعه تئاتر شهر (تیر و مرداد) به صحنه رفت به عنوان یکی از چهرههای تاثیرگذار تئاتر خودش را به اثبات برساند.
«شکوفه های گیلاس» بدون بهرهگیری از بازیگران شناخته شده و سلبریتی هایی که چند سال است به تئاتر راه یافتهاند و تبلیغات عجیب و غریب توانست به اثری پرفروش تبدیل شود و در ۲۱ اجرایی که در سالن اصلی تئاتر شهر داشت بیش از یک میلیارد و سی و هفت میلیون تومان فروش کند.
مساوات تلاش میکند در هر اجرا چالش تازهای پیش روی مخاطبانش قرار دهد. او علاقه فراوانی به تجربه گرایی در فرم اجرایی آثارش دارد و از آنجا که قبل از کارگردان شدن، نقاش بوده است استفاده از رنگ و نور و فضاسازیهای منحصر بفرد از ویژگیهای جدایی ناپذیر آثارش است. مساوات این بار در «شکوفههای گیلاس» به سراغ شرق دور و ژاپن رفته است و مشخص است که رومینا مومنی و حامد رسولی بازیگران نمایش برای ارائه حرکات مینیاتوری و مینیمال و بازی سکون و سکوتی که مخاطب را درگیر خودش میکند، تمرینات سخت شیوه «بیومکانیک» میرهولد را پشت سر گذاشتهاند شیوه اجرایی که محبوب مساوات است و در بیشتر آثارش از آن بهره میگیرد.
«شکوفههای گیلاس» در زبان ژاپنی با اصطلاح «ساکورا» مشخص میشود که یکی از نمادهای فرهنگ ژاپن است؛ اما به زندگی کوتاه یک سامورایی هم اشاره دارد. ضدقهرمان این نمایش یک سامورایی بی کارشده یا یک «رونین» است که به مرحله «هاراگیری» (خودکشی) رسیده اما سایهاش جلوی او را گرفتهاست. او اکنون تلاش میکند تا با استادی خاص ملاقات کند تا در این زمینه راهنماییاش کند اما زنی در محل زندگی استاد حضور دارد که مانع ملاقات آنها میشود. زن به سامورایی کارهایی ویژه آموزش میدهد اما سامورایی عاشق زن میشود و در نهایت نمیتواند دل زن را به دست بیاورد. سامورایی در پایان داستان، بدون شمشیر و با نیرویی جادویی که زن به او آموزش داده، دست به خودکشی میزند. مساوات برای پیش بردن داستان نمایشش با مهارت از تعالیم و فرهنگ ژاپنی ذن، بودیسم و سامورایی سود میجوید تا در نهایت یکی از بدیع ترین نمایشهای چند سال اخیر تئاتر ایران را خلق کند.
کارگردان جوان و نوجوی تئاتر و سرپرست گروه تئاتر «رادیکال ۱۴» در سالهای کوتاه فعالیتش در تئاتر ثابت کرده که برخلاف بسیاری از همنسلانش که به متن و تمرینات مستمر و طولانی توجه زیادی ندارند و تمرکزشان بیشتر روی فرم و شیوه اجرایی است به متن و تحلیلهای متفاوتی که از نمایشنامههایش میشود در کنار فرمهای جذاب اجرایی، میاندیشد که این مساله در تئاتر امروز ایران مساله مهم و قابل توجهی تلقی میشود.
آروین موذن زاده
نظر بدهید