زوایای رابطه شب قدر و انسان کامل از منظر قرآن و عرفان اسلامی/صاحب شب قدر در زمان ما حضرت ولی عصر است


انسان کامل به کسی گفته می‌شود که در گفتار و کردار و اخلاق و دانش از همه برتر و بالاتر باشد و ایشان کسی نیست جز حضرت حجت(عج) که در شب قدر قرآن و مقدرات انسان ها به ایشان نازل می شود.

4/15/2023 10:21:05 AM
کد خبر: 10929

به گزارش سارنا به نقل از مهر، مبحث لیلةالقدر و همچنین رابطه آن با انسان کامل جایگاه و اهمیّت والایی در مأثورات دینی و متون عرفانی داشته و بارها، در روایات و همچنین متون عرفان اسلامی بدان، اشاره شده است. در خصوص رابطه شب قدر و انسان کامل، از طرفی با بررسی آیات و روایات مرتبط با لیل، قدر و لیلة القدر و نیز بررسی این موضوع در آثار عرفان اسلامی و با تبیین مولفه‌های مشترک آن از منظر قرآن وعرفان و از طرف دیگر با بررسی برخی از ویژگی‌های انسان کامل یعنی محل نزول قرآن بودن، مختلف‌الملائکه بودن و ظرف مشیت‌اللهی بودن انسان کامل این نتیجه حاصل می‌شود که انسان کامل عین حقیقت شب قدر است. چرا که مطابق آیات و روایات، شب قدر ظرفی است که نزول یکباره و دفعی قرآن، و تقدیر امور و نزول ملائکه و روح در آن محقق می‌شود. شب قدر دارای مراتبی است که مرتبه پایین شب قدر ظرف زمانی به معنای پاره‌ای از زمان (شب) است که این وقایع در آن انجام پذیرفته است. اما مرتبه اعلی آن، حقیقتی است که با این وقایع مرتبط گشته و با توجه به لیاقت و قابلیتش حقیقت قرآن و نزول ملائکه و تقدیرات را از عالم بالا دریافت کرده و ظرف آن حقایق گشته و آنها را در وجود خود جای داده است که این چنین شخصی همان انسان کاملی است که مصداق آن پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) می‌باشند.

بر همین اساس برای واکاوی زوایای رابطه شب قدر و انسان کامل از منظر قرآن و عرفان اسلامی با حجت الاسلام امیر علی حسنلو استاد سطوح عالی حوزه و مدیرگروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه‌های علمیه به گفتگو پرداختیم.

*مقصود از انسان کامل چیست؟ و چه تعریفی دارد؟

تعبیر انسان کامل یک اصطلاح عرفانی است و توسط عرفا وارد فرهنگ و ادبیات اسلامی شده است و بزرگان اهل معرفت درباره انسان کامل سخن گفته‌اند، وآن را این گونه تعریف کرده اند: انسان کامل کسی است که در شریعت و طریقت و حقیقت کامل باشد، به عبارت دیگر انسان کامل به کسی گفته می‌شود که در گفتار و کردار و اخلاق و دانش از همه برتر و بالاتر باشد.

شیخ محمود شبستری در پاسخ کسی که از او درباره انسان کامل سوال کرده بود، در کلامی نغز گفته است:

دیگر گفتی مسافر کیست در راه /کسی کو شد ز اصل خویش آگاه

مسافر آن بود کو بگذرد زود/ز خود صافی شود چون آتش از دود

سلوکش سیر کشفی دان زامکان/سوی واجب به ترک شین و نقصان

به عکس سیر اول در منازل/رود تا گردد او انسان کامل

بنابراین انسان کامل کسی است که در عالم امکان، موجودی برتر از او نیست، زیرا به گفته اهل معنا، عالم کارخانه انسان سازی است و اگر انسان بالفعل که از آن به انسان کامل تعبیر می‌شود، در آن پدید نیاید، نظام آفرینش عبث خواهد بود، چون مقصود از خلقت منحصراً خلقت انسان است و سایر موجودات برای انسان آفریده شده‌اند.

بنابر این انسان کامل موجودی است که نه تنها علت ایجاد عالم بلکه سبب بقای هستی نیز می‌باشد انسان کامل در لسان روایت و قرآن همان حجت الهی و خلیفه الله است آنجا که در قرآن می‌فرماید «انی جاعل فی الارض خلیفه» منظور همان انسان کامل است در لسان عرفا و ادبیات عرفان اسلامی و در روایات و متون روایی هم تعبیر حجت الهی و جمله «لولا الحجه لساخت الارض الی اهل‌ها» جمله معرفتی است که اهل بیت (ع) درباره انسان کامل فرموده اند؛ در معارف دینی اگر در پی تفصیلی برای تبیین مرتبه انسان کامل باشیم، بهترین متن شرح منزلت انسان کامل متن زیارت جامعه کبیره امام هادی (ع) است این متن منزلت انسان کامل تشریح شده که در آن فیض الهی در پرتو چنین موجودی به نظام عالم و آدم فرو می‌ریزد.

*انسان کامل با انسان مستکمل چه تفاوتی دارد؟

گر چه انسان کامل همانند سایر افراد بشر بر اساس «انا بشر مثلکم» به همه تکالیف الهی مکلف است و چه بسا وظایف او سنگین‌تر و تکالیف او بیشتر است، اما انسان کامل با انسان مستکمل تفاوت دارد، تفاوت آن دو نظیر تفاوت پیامبر و امت است، یعنی همگان بنده خداوندند و باید بر اساس تکالیف الهی عمل کنند تا کامل شوند با این فرق که پیامبران کامل‌اند و می‌خواهند کامل‌تر شوند، ولی امت ناقص‌اند و در پرتو هدایت انبیا می‌خواهند مسیر کمال را سیر نمایند.

پس انسان کامل نیز به یک لحاظ مستکمل است گرچه به لحاظ دیگر کامل است. امّا غیر انسان کامل، همگی مستکمل‌اند و همگان موظف‌اند در سایه عمل به احکام الهی به کمال مطلوب خود برسند.

*آیا همه پیامبران الهی انسان کامل هستند؟

از نگاه قرآن همه پیامبران انسان کاملند در عصر خود که انسان‌ها باید پشت سر آنها حرکت نموده و به سعادت برسند؛ بزرگان اهل معرفت معتقدند که مصداق بارز تر از انسان کامل وجود مبارک خاتم الانبیا صلّی الله علیه و آله است و سایر انبیا و اولیا از باب الحاق کامل به اکمل به آن حضرت ملحق‌اند و هم چنین برخی از عرفا در این باره گفته‌اند: انسان کامل که انبیا و اولیایند، از باقی افراد انسانی از آن جهت به کمال ممتاز گشته‌اند که به طریق تصفیه رجوع به مبدأ حاصل کرده‌اند و آن حضرت خاتم انبیاست، زیرا سایر انبیا و همه اولیا سایه‌ای از آن حقیقت است. بنابراین حضرت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نه تنها مصداق انسان کامل بلکه بارزترین مصداق آن است و سایر انبیا و اولیا اگر بهره از کمال دارند همه در سایه وجود آن حضرت است،

شیخ محمود شبستری درتبیین این منزلت اینگونه و به زیبایی و رمز گونه گوید:

ز احمد تا احد یک میم فرق است/جهانی اندر این یک میم غرق است ‏

‏ وآن میم فقر است که قرآن می‌فرماید: «یا اَیُّهَا الناس اَنْتُم الفُقَراءُ الِی ‏اللّه و اللّه هُوالغَنِی الحَمیدُ، ای مردم، همه شما نیازمند به خدا هستید و تنها خداست که غنی و ستوده است.‏ ‎ ‎

‏ از همین جا می‌توان گفت شاید منظور این روایت قدسی که خداوند می‌فرماید: «لَوْلاک لَما خَلَقْت اْلاَفْلاک ‏‏» ‏ ‏ این باشد که خدا به مقتضای ذات فیاض خویش خواسته است بیشترین رحمتش را افاضه کند و چون کسانی ‏که لیاقت دریافت بیشترین رحمت الهی را داشته باشد وجود نداشته، حکمت خدا اقتضا نموده که دیگران را ‏بیافریند تا شخص مورد نظر به وجود بیاید. وآفریدن افراد دیگر لازم است چون شرط تحقق فعل است؛ یعنی به ‏وجود آمدن شخص خاتم متوقف بر وجود انسان‌های قبلی است نه این که شرط فاعل باشد. و شخص خاتم ‏‏ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وائمه معصومین (علیهم السّلام) که یک نفر شأن در مقابل همه عالم می‌ارزد، علت ‏غایی عالم خلقت اند. ‏

و شاید هم معنای این گونه روایات این باشد که عالم هستی با نظام احسن خود بدون وجود انسان‌های مثل ‏پیامبر خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وائمه (علیهم السّلام) بی معنی است و وجودش بدون وجود انسان کامل ‏همانند سفره‌ای است که صاحب خانه بهترین غذاها را روی آن قرار داده، اما آن عزیزترین مهمان او نیامده و غذاها را دیگران خورده اند در چنین جایی صاحب خانه با خود می‌گوید اگر می‌دانستم فلانی نمی‌آید این همه غذاهای لذیذ تهیه نمی‌کردم. ‏

‏ و نیز در رابطه با این قبیل روایات و علت غایی بودن معصومان می‌توان گفت از آن جایی که هدف از خلقت ‏رسیدن هرچیزی به کمال متناسب خودش می‌باشد و پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امام (علیه السّلام) کامل‌ترین موجود ممکن هستند، پس پیامبر و امام غایت و هدف خلقت می‌باشند. و این گونه روایات هیچ گونه ‏منافاتی با آیه «وَ ما'خَلَقْت الْجِن وَ الانْس اِلا'ّلِیَعْبُدُون» ‏ ‏ که هدف از خلقت را عبادت معرفی نموده است، ندارد؛ ‏زیرا به دلیل این که عالی‌ترین و کامل‌ترین مرتبه عبادت از پیامبر و امام صادر می‌شود، در نتیجه پیامبر و امام ‏هدف خلقت به شمار می‌روند و این مطلب هرگز به این معنی نیست که و جود مخلوقات دیگر بی هدف و غایت ‏است و یا چرا خدا انسان کامل را در ابتدا نیافرید.‏

درنتیجه باید گفت بر اساس ظواهر آیات ‏ و روایات، در عالمی که ما می‌شناسیم، کامل‌ترین موجود انسان است، ‏البته انسان حقیقی که خلیفة الله، مسجود ملائکه بوده و ایمان به خدا و.. دارد (نه انسان منهای ایمان که کاستی ‏گرفته است) و تمام استعدادهای درونی خود را به فعلیت رسانده و متخلق به اخلاق الهی شده و شایسته عنوان ‏‏ «خلیفه الله» گردیده و چه بعدی دارد که خلقت آسمان و زمین و… مقدمه برای خلقت انسان کامل در عالم طبیعت ‏باشد که خلقتش تدریجی می‌باشد.

آنچه تبیین شد درباره انسان کامل معنی آیات قرآن و نزول فرشته و ارتباط فرشتگان با انسان کامل روشن می‌گردد که فرشتگان بر انسان کامل نازل می‌شوند و از این بیان روشن می‌شود که وجود انسان کامل در زمین و به عبارتی در هستی پیوسته خواهد بود که در سوره قدر این حقیقت بیان شده است که از پیوند انسان کامل و شب قدر سخن گفته شده است که در ماه رمضان واقع شده است و نزول قرآن به انسان کامل در همین شب بوده است «تنزل الملائکه والروح» فرشتگان فرود می آیند به همراهی روح که فرشته خاص است به مقام انسان کامل از سوی پروردگار و این نزول پیوسته است ولاینقطع مادام که هستی بر قرار است این نزول استمرار خواهد داشت؛ بنابراین یکی از معارف مهم قرآن و عرفان شناخت و شناساندن انسان کامل و پیوند آن با شب قدر و ارتباط او با فرشتگان و نزول آنان به منزلت و مقام اوست ‏که انسان را سوق می‌دهد و معرفی می‌کند به او تا به وی انسان کامل ره بپویند و ره جویند و اگر به انسان کامل دسترسی ندارند به قرآن و عمل کنندگان واقعی قرآن و انسان‌هایی مراجعه کنند که در پی انسان کامل و منقطع از همه هواهای نفسانی هستند و پیامبران را شباهت دارند و در نقش آنان هستند و مصداق «العلما ورثه الانبیا» هستند که قرآن نیز فرمود «انما یخشی الله من عباده العلماء» قرآن در این بیان خشیت را از معرفت علما به خداوند یک نماد عینی وآنان را تالی تلو انسان‌های کامل معرفی می‌نماید.

*درباره رابطه شب قدر و انسان کامل «امام زمان (عج)» بفرمائید:

آن چه از آیات سوره مبارکه قدر و روایات معتبری که در تفسیر آن وارد شده، استفاده می‌شود این است که ‏فرشتگان در شب قدر مقدّرات یک سال را نزد «ولی مطلق و انسان کامل زمان» می‌آورند و بر او عرضه می‌کنند. این واقعیت از ‏نخستین روز خلقت بوده و بر نخستین پیامبر و وصی او نازل می شده و تا قیام قیامت ادامه دارد. زیرا زمین از ‏نخستین روز آفرینش تا برپایی قیامت بی حجت نخواهد بود و خداوند در شب قدر، مقدّرات امور عالم را به وسیله ‏ملائکه و روح که اعظم ملائکه است نزد آن حجت بر زمین (خواه پیامبر باشد و خواه وصی او) می‌فرستد.‏

چنانکه عرض شد در صدراسلام، درزمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، محل نزول فرشتگان آستان آن حضرت ‏بوده است و این امر مورد قبول همگان است و پس از آن حضرت به محضر امیر المومنین علیه السلام و سپس ‏ائمه اطهار علیهم السلام یکی پس از دیگری و امروزه به محضر امام زمان حضرت ولی عصر مهدی موعود ‏علیه السلام نازل می‌شوند و در هر سال تکرار می‌شود و انقطاعی ندارد. چنان چه از ظاهر آیه شریفه تَنَزَّلُ ‏الْمَلَائِکةُ وَالرُّوحُ نیز تداوم این امر استفاده می‌شود، زیرا «تنزل» فعل مضارع بوده که دلالت بر استمرار و پیوستگی ‏دارد، یعنی فرشتگان و روح، پیوسته و همواره فرود می آیند. ‏

*دیدگاه دیگر مذاهب اسلامی در این خصوص چیست؟

میبدی مفسّر معروف اهل سنّت می‌گوید: برخی گفته اند: این شب قدر در روزگاران پیامبر اکرم ‏صلی الله علیه و آله و سلم بود، سپس از میان رفت، اما چنین نیست، زیرا که همه اصحاب پیامبر صلی الله علیه ‏و آله و سلم و علمای اسلام معتقدند که شب قدر تا قیام قیامت باقی است. ‏طبرسی نویسنده تفسیر مجمع البیان نیز روایتی را از ابوذر غفاری نقل می‌کند که: گفت: به ‏رسول خدا گفتم: ای پیامبر، آیا شب قدر و نزول فرشتگان در آن شب، تنها در زمان پیامبران وجود دارد و چون ‏پیامبران از دنیا رفتند، دیگر شب قدری وجود ندارد؟ فرمود: بلکه شب قدر تا قیام قیامت هست.

در کتاب کافی در ضمن حدیثی از امام صادق علیه السلام چنین آمده است: علی علیه السلام غالباً ‏می فرمود: که هر گاه دو تن از اصحاب (عمر و ابوبکر) نزد پیامبر بودند و آن حضرت سوره «انا انزلنا» را با خشوع و ‏گریه تلاوت می‌کرد، می‌گفتند: چه قدر در برابر این سوره حسّاسی؟ می‌فرمود: این حساسّیت برای چیزی است که ‏چشمانم (فرشتگان را در شب قدر) دیده و دلم (بیان هر امر حکیم را در آن شب) فهمیده و پس از من جان این مرد ‏اشاره به (علی علیه السلام) آن را دریافت خواهد کرد. آنها می‌گفتند: تو چه دیده‌ای و او چه خواهد دید؟ ‏پیامبر (ص) در پاسخ آنها روی خاک می‌نوشت: «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کلِّ أَمْرٍ» آن گاه می‌فرمود: ‏پس از این که خدای متعال فرموده است: مِّن کلِّ أَمْرٍ آیا چیزی باقی خواهد بود؟ می‌گفتند: نه، می‌فرمود: در شب‌های قدر بعد از من هم آن امر نازل می‌شود؟ می‌گفتند: آری، می‌فرمود: بر چه کسی نازل می‌شود؟ می‌گفتند: نمی‌دانیم، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست بر سر من می‌گذاشت و می‌فرمود: اگر نمی‌دانید، بدانید، آن ‏شخص پس از من این مرد است. بنابراین وقتی شب قدر در هر سال و تا برپایی قیامت ادامه دارد، پس باید ‏صاحب شب قدر که بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اوصیاء معصوم آن بزرگوار هستند، نیز برای ‏همیشه وجود داشته باشند، چنان چه در احادیث وارد شده است. وگرنه فرشتگان بر چه کسی فرود آیند و کتاب ‏تقدیر را نزد چه کسی بگشایند و مجاری امور را به اذن خدا به چه کسی، بسپارند؟ همان گونه که قرآن تا قیام ‏قیامت هست، حجت خدا در زمین نیز باید وجود داشته باشد و معلوم است که پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله ‏علیه و آله و سلم این منصب و مقام به اوصیای او واگذار شده است.‏

امیر مؤمنان علیه السلام درباره وجود شب قدر در هر سال و وجود حجت خدا و صاحب آن شب در هر عصر فرمود: ‏انّ لیلة القدر فی کلّ سنةٍ و انه ینزل فی تلک اللیلة امر السنة و ان لذلک الأمر ولاتاً بعد رسول الله (ص). شب قدر در ‏هر سالی هست، در این شب امور همه سال (و تقدیرها و سرنوشت‌ها) فرو فرستاده می‌شود، پس از درگذشت ‏پیامبر نیز این شب صاحبانی دارد.‏

جالب اینجا است که در تفسیر حدیث ثقلین حتی اهل سنت نیز در مواردی به این حقیقت اعتراف کره اند که ‏وقتی قرآن برای همیشه تا قیامت هست باید از عترت پیامبر نیز که در این حدیث «عِدل» قرآن اند کسی تا قیامت ‏باشند. ابن حجر مکّی شافعی در کتاب «الصواعق المحرقه» می‌گوید: احادیثی که از پیامبر صلی الله علیه و آله و ‏سلم رسیده و در آنها تأکید شده است، بر پیروی از خاندان پیامبر و چنگ زدن به هدایت آنان، می‌فهماند که ‏همیشه تا قیامت کسی از خاندان پیامبر وجود دارد که شایسته رهبری و هدایت است، چنان که قرآن نیز تا قیامت ‏راهبر و هادی است و برای همین (که همیشه کسی از ایشان در جهان است) آنان سبب ایمنی و بقا اهل زمین ‏اند…».

حدیث ثقلین علاوه بر اثبات اصل امامت، تداوم آن را نیز اثبات می‌کند، زیرا در حدیث تصریح شده که قرآن و ‏عترت ابداً قابل جدایی نبوده و از هم جدا نمی‌شوند و تا قیامت که در حوض کوثر بر رسول خدا وارد شوند، از هم ‏جدا نمی‌شوند.‏وقتی قرآن تا قیامت باقی است قهرا عترت نیز باقی خواهد بود، لذا تمسک به هر دو لازم است و تفرقه بین آن ‏دو باعث ضلالت و هلاکت می‌شود، و اگر رهبر و امام و پیشوایی از عترت در زمین نباشد مقدّرات امور هر سال در ‏شب قدر بر چه کسی نازل شود؟ و ملائکه بر چه کسی نازل می‌شوند؟

مرحوم میر حامد حسین قدّس سرّه نیز از همین طریق، حدیث ثقلین را نه تنها دلیل بر امامت علی علیه السلام ‏ و امامت ائمه اثنا عشر (علیهم السلام) به طور عموم گرفته است، بلکه آن را به طور اخص، دلیل بر امامت امام ‏زمان علیه السلام گرفته است، چون بقای عترت با قرآن تا قیامت به وسیله حضرت ولی عصر علیه السلام ‏خواهد بود، زیرا شهادت سایر ائمه علیهم السلام مسلّم و قطعی است.

*بنابراین شب قدر و انسان کامل رابطه ای ناگسستنی با هم دارند.

قرآن، شب قدر و وجود مقدّس انسان کامل که حجت خدا در زمین است، با هم ارتباط تنگاتنگ و ناگسستنی ‏دارند و از مجموع آن چه گفته شد به روشنی معلوم گردید که صاحب شب قدر در زمان ما حضرت ولی عصر حجة ‏بن الحسن المهدی علیه السلام است و اوست که حجت خدا و وصّی اوصیاء و خلیفه رسول الله صلی الله علیه ‏و آله و سلم و معصوم از هر گناه و پلیدی است و تنها اوست که لیاقت چنین مقامی را دارد وگرنه مردم شأنیت و ‏شایستگی چنین کاری ندارند که ملائکه یا ملک اعظم در شب قدر هر سال به نزد آن حضرت فرود آیند و تقدیر امور را ‏در محضر آنها انجام دهند، پس ناچار باید شخص معصوم و انسانی کامل به عنوان حجت و خلیفه خدا در زمین ‏وجود داشته باشد تا این تقدیر امت و جهان در محضر او انجام گیرد، آن شخص یا پیامبر است یا وصی پیامبر و ‏چون پیامبر اکرم و سایر جانشینان و اوصیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رحلت کرده و از دنیا رفته ‏اند قهراً باید حضرت حجه ابن الحسن علیهما السلام زنده باشد و ملائکه بر او نازل شوند و تقدیر امور تا یک ‏سال نمایند.

عصمت علی آبادی

نظر بدهید


نام:


ایمیل:


موضوع:


توجه: دیدگاه هایی که حاوی توهین و تهمت و یا فاقد محتوایی که به بحث کمک میکند باشند احتمالا مورد تایید قرار نمیگیرند.