اسم اعظم «الله» هفتاد و سه حرف دارد/ آصف بن برخیا با یک حرف اسم اعظم، تخت بلقیس را احضار کرد


اسم اعظم الله هفتاد و سه حرف دارد که نزد ‌ ‌آصف بن برخیا (وصی حضرت سلیمان) یک حرف از آن بود.

4/19/2023 10:59:35 AM
کد خبر: 10994

به گزارش سارنا به نقل از مهر، عارف عابد و زاهد سالک، سید بن طاووس در کتاب «اقبال ‌ ‌الاعمال» از شیخ طوسی و ابن ابی قره از ایوب بن یقطین روایت می‌کند که ‌ ‌پیرامون دعای ‌سحر از امام رضا علیه السلام پرسش کرد؛ و حضرت رضا (ع) در ‌ ‌پاسخ وی فرمودند: «این دعای ابوجعفر محمد بن علی الباقر علیهما السلام در ‌ سحرهای ماه مبارک رمضان بوده است.» و حضرت رضا (ع) ویژگی‌های زیر را در ‌ ‌مورد دعای سحر از پدرشان از امام باقر (ع) نقل می‌فرمایند: ‌بزرگی درخواستهای این دعا در درگاه حق تعالی، سرعت اجابت برای دعاکننده، وجود اسم اعظم در این دعا، دعای سحر از مکنون علم حق تعالی است، سفارش به حفظ این دعا از دسترسی نااهلان. ‌

‌حضرت باقر (ع) در آخر کلام خویش این دعا را، دعای «مباهله» می‌خوانند. و ‌ دعای مباهله، از دعاهایی است که در اعمال روز بیست و چهارم ذی الحجة (روز ‌ ‌مباهله) خوانده می‌شود و مشابه دعای سحر با اضافاتی است که از ائمه معصومین (ع) نقل شده است. و در کتابهای دعا مثل «مصباح المتهجّد» شیخ ‌ ‌طوسی (ره) و «البلد الامین» و «مصباح» کفعمی و «اقبال الاعمال» نقل شده است. ‌حضرت امام خمینی در سن ۲۷ سالگی دعای سحر را شرح کرده اند.

در ادامه قسمت هجدهم شرح دعای سحر حضرت امام خمینی به نقل از ترجمه فارسی این کتاب تقدیم نگاه مخاطبان می‌شود:

شاید پس از اندیشه درباره معنای اسم و تفکر پیرامون حقیقت آن و مطالعه دفتر سلسله ‌ ‌وجود و خواندن سطور آن، به اذن خداوند و حسن توفیق حضرتش، بر تو روشن شود که ‌ ‌سلسله وجود و مراتب آن و دایره شهود و درجات آن همگی اسماء الهی‌اند، چرا که اسم ‌ ‌یعنی علامت و هر چه از حضرت غیب به دایره وجود پا نهاده علامت خالق و مظهری از ‌ ‌مظاهر پروردگار است. پس، حقایق کلی از اصول و امهات اسماء الهی‌اند و اصناف و افراد ‌ ‌از اسماء محاط به شمار می‌روند و اسماء خداوند قابل شمارش نیستند. هر یک از اسماء ‌ ‌عینی نیز پرورش یافته اسمی از اسماء در مقام الهیت و واحدیت و مظهری از مظاهر آن ‌ ‌هستند؛ چنانچه در روایت ‌کافی‌ با استناد به حضرت امام صادق، علیه السلام، درباره این ‌ ‌فرموده خدای متعال: «‌ ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها ‌خداوند را نام‌های نیکوست، پس ‌ ‌او را بدان نام‌ها بخوانید» …، آمده است: «‌ نحن والله اسماء الحسنی؛ ‌به خدا سوگند ما ‌ ‌اسماء حسنی هستیم». و در روایت دیگری که در آینده به تفصیل خواهد آمد چنین وارد ‌ ‌شده است: «‌ ان الله خلق اسماء بالحروف غیر متصوت... ‌؛ ‌خداوند اسماء را با حروف غیر ‌ ‌صدادار خلق فرمود». و اخبار در مورد اینکه خداوند متعال دارای اسماء عینیه است ‌ ‌فراوان است. ‌

‌عارف کامل، کمال الدین عبدالرزاق کاشانی در «تاء» تاویلاتش گفته است: ‌

‌ «اسم الشیء ما یعرف به. فاسماء الله تعالی هی الصور النوعیة التی تدلّ بخصائصها ‌ وهویّاتها علی صفات الله وذاته، وبوجودها علی وجهه، وبتعیّنها علی وحدته؛ اذ هی ‌ ‌ظواهره التی بها یعرف‌؛ ‌اسم شیء چیزی است که آن شیء به آن شناخته می‌شود. ‌ ‌پس اسم‌های خداوند متعال صورت‌های نوعیه‌ای هستند که با خصوصیات و ‌ هویاتشان بر صفات و ذات خداوند دلالت می‌کنند و با وجودشان بر وجه خداوند ‌ ‌و با تعینشان بر وحدت خداوند دلالت دارند؛ زیرا این اسماء مظاهر خداوندند که ‌ ‌او را به آن‌ها می‌شناسند».‌

راهنمایی

‌بدان، ای که خداوند به اسم اعظم راهنمایی‌ات کند و آنچه نمی‌دانی به تو بیاموزد، که ‌ ‌خداوند تبارک و تعالی اسم اعظمی دارد که وقتی او را برای گشوده شدن قفل درهای ‌ آسمان بدان اسم می‌خوانند، آن درها از سر رحمت باز می‌شوند و هنگامی که خداوند بدان ‌ ‌اسم برای گشایش مشکلات و تنگناهای روی زمین خوانده می‌شود، درهای زمین گشوده ‌ ‌می‌شود. این اسم بر حسب مقام الوهیت حقیقتی دارد و بر حسب مقام مألوهیت حقیقتی ‌ ‌دیگر و بر حسب لفظ و عبارت نیز حقیقتی دیگرگون. ‌

‌اما اسم اعظم به حسب حقیقت غیبی‌ای که دارد و هیچکس جز خدا آن را نمی‌داند و ‌ ‌استثنایی هم در این میان در کار نیست (به اعتباری که پیش‌تر ذکر شد)، همان حرف هفتاد ‌ ‌و سوم است که خداوند در علم غیبش به خود اختصاص داده. در کتاب ‌کافی ‌در باب «ما ‌ ‌اعطوا من اسم الله الاعظم» روایتی به استناد صاحب ‌کافی‌ از حضرت امام باقر، علیه السلام، ‌ ‌آمده است که: ‌

‌ «‌ ان اسم الله الاعظم علی ثلاث وسبعین حرفا. وانما کان عند آصف منها حرف واحد فتکلم به فخسف بالارض ما بینه وبین سریر بلقیس حتی تناول السریر بیده. ‌ ‌ ثم عادت الارض کما کانت اسرع من طرفة عین. ونحن عندنا من الاسم الاعظم اثنان وسبعون حرفا وحرف واحد عند الله تعالی استاثر به فی علم الغیب عنده. ولا ‌ ‌ حول ولا قوة الّا بالله العلی العظیم؛ اسم اعظم الله هفتاد و سه حرف دارد که نزد ‌ ‌آصف بن برخیا (وصی حضرت سلیمان) یک حرف از آن بود. او بدان حرف تکلّم ‌ ‌کرد و در نتیجه، زمین میان او و تخت بلقیس شکافته شد تا اینکه تخت نزد ‌ ‌آصف رسید. سپس زمین در زمانی سریع‌تر از یک چشم بر هم زدن به حالت قبلی ‌ ‌خود بازگشت. و نزد ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم موجود است و یک حرف ‌ ‌نیز نزد خدای متعال است که آن را در علم غیبش به خود اختصاص داده است. و ‌ ‌هیچ نیرو و توانی نیست مگر از جانب خدای علیّ عظیم». ‌

‌روایت دیگری‌ هم نظیر این روایت وجود دارد. ‌

‌در این باره، روایت دیگری از امام صادق، علیه السلام، آمده است که: ‌

‌ «‌ انّ عیسی بن مریم اعطی حرفین کان یعمل بهما. واعطی موسی اربعة احرف. واعطی ابراهیم ثمانیة احرف. واعطی نوح خمسة عشر حرفا. واعطی آدم خمسة ‌ ‌ وعشرین حرفا. وانّ الله تعالی جمع ذلک کلّه لمحمّد (ص). وانّ اسم الله الاعظم ثلاثة وسبعون حرفا اعطی محمد (ص) اثنین وسبعین حرفا وحجب عنه حرف واحد؛ به عیسی بن مریم، علیه السلام، دو حرف از حروف اسم اعظم اعطا شد که ‌ ‌آن حضرت به آن دو عمل می‌فرمود.

به حضرت موسی چهار حرف و به حضرت ‌ ‌ابراهیم هشت حرف و به حضرت نوح پانزده حرف و به حضرت آدم بیست و پنج ‌ ‌حرف اعطا شد. و خداوند متعال همه آن‌ها را برای حضرت محمد، صلی الله علیه ‌ ‌وآله، جمع فرمود و اسم اعظم الله هفتاد و سه حرف دارد که به حضرت محمد، ‌ ‌صلی الله علیه و آله، هفتاد و دو حرف آن داده شده و یک حرف از ایشان نهان ‌ ‌داشته شده است» ‌.‌

‌اما اسم اعظم، به حسب مقام الوهیت و واحدیت، اسم جامع همه اسماء الهی است؛ ‌جامعیّت مبدأ و اصل اشیاء نسبت به آن‌ها (مانند نسبت هسته درختان به شاخه‌ها و ‌ ‌برگ‌ها) یا مانند اشتمال کل بر جزئیاتش (مانند نسبت لشکر به دسته‌ها و افرادش). این ‌ ‌اسم به اعتبار اول و بلکه به اعتبار دوم حاکم بر جمیع اسماء است و جمیع اسماء مظهر آن ‌محسوب می‌شوند و ذاتاً بر تمام مراتب الهی مقدم است.

این اسم به طور کامل، به حسب ‌ ‌حقیقتش، بر هبچ کس جز خود خداوند و برای بنده‌ای از بندگانش که می‌پسندد و مظهر ‌ تام اوست یعنی صورت حقیقت انسانی که صورت همه عوالم و مربوب این اسم می‌باشد ‌ ‌تجلّی نمی‌کند و در نوع انسان هیچکس وجود ندارد که این اسم آن چنان که هست بر او ‌ ‌تجلّی کند جز حقیقت محمدیه، صلی الله علیه و آله، و اولیای آن حضرت که در روحانیّت ‌ ‌با ایشان متّحدند. و این همان غیبی است که خداوند بندگان پسندیده خود را از ندانستن‌ ‌ ‌آن‌ها ‌استثناء فرموده است‌. در روایت ‌کافی‌ آمده است: ‌ «‌ والله لمحمد (ص) ممّن ارتضاه؛ ‌قطعا، ً حضرت محمد، صلی الله علیه وآله، از ‌ ‌ زمره کسانی است که خداوند او را پسندیده است» ‌.‌

 

سمانه نوری زاده قصری

نظر بدهید


نام:


ایمیل:


موضوع:


توجه: دیدگاه هایی که حاوی توهین و تهمت و یا فاقد محتوایی که به بحث کمک میکند باشند احتمالا مورد تایید قرار نمیگیرند.