افسر اطلاعاتی سابق ایالات متحده در مقالهای برای اسپوتنیک اعلام کرد که ضد حمله نیروهای مسلح اوکراین با شکست موجه شده است.
به گزارش سارنا به نقل از ایسنا، اسکات ریتر، افسر سابق اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا در مقالهای برای اسپوتنیک نوشته است: در طول چند روز گذشته، اوکراین دو تیپ مکانیزه آموزش دیده و مجهز خود را وارد عملیات تهاجمی علیه مدافعان مستقر روسی در بخش زاپوریژیا در خط مقدم کرده است.
این دو تیپ به صورت دست چین برای این کار انتخاب شده بودند، زیرا مجهز به تانکهای مدرن غربی و خودروهای جنگی پیاده نظام، با پشتیبانی توپخانههای غربی و استفاده از تاکتیکهای خاص ناتو که بر اساس اطلاعات ارائه شده توسط ناتو و برنامه ریزی عملیاتی ناتو شکل گرفته، بودند. به طور خلاصه، این دو تیپ نشان دهنده یک توانایی سطح بالای ناتو بودند که مظهر پیوند بین اوکراین و غرب جمعی در جنگ مداوم آنها برای نابودی روسیه بود.
آنها شکست خوردند
در حالی که جهان با تصاویر خودروهای جنگی پیاده نظام M-۲Bradly ساخت ایالات متحده و تانکهای Leopard ۲A۶ ساخت آلمان که در دشتهای اوکراین رها شده و در حال سوختن هستند، مواجه است، حقیقت تلخ در مورد بیهودگی طرحهای بزرگتر آن - شکست استراتژیک روسیه - در حال غرق شدن است.
با این حال، واقعیت این است که اوکراین هرگز به هدف اعلام شده خود یعنی ضربه زدن به دفاع روسیه برای قطع پل زمینی که کریمه را به روسیه متصل میکند، دست نمییابد. این تفکر بیسابقهای بود که توسط حامیان غربی اوکراین برای تشویق اوکراینیها به ارتکاب خودکشی جمعی برای ایجاد تلفات غیرقانونی مشابه در میان مدافعان روسی تبلیغ شد.
امید غربیها این بود که روسیه با این تلفات روحیه خود را تضعیف کند و پایان درگیری را از طریق مذاکره با شرایطی که هم برای اوکراین و هم برای متحدان غربی آن قابل قبول باشد، بپذیرد.
تاکنون اوکراین و متحدان غربی آن شکست خوردهاند
پیدایش این شکست را میتوان در دو چیز جستجو کرد. اولاً، اوکراین و متحدان آن در ناتو نسبت به تواناییهای رزمی ارتش روسیه، و بهویژه نیروهای مستقر در منطقه زاپوریژیا، برآورد ضعیفی داشتند و دوم، انتظارات غیرواقع بینانهای که از آموزش و تجهیزات ناتو در اختیار ارتش اوکراین قرار گرفته بود. نیروهای اوکراینی وظیفه شکستن دفاع روسیه را بر عهده گرفتند.
منطقهای که توسط اوکراین و شرکای ناتو آن به عنوان کانون تلاش برای ضد حمله انتخاب شده بود، توسط لشکر موتوری ۴۲ ارتش، بخشی از تیپ ۵۸ تسلیحات ترکیبی، اداره میشد. مؤسسه مطالعات جنگ، یک اندیشکده مستقر در ایالات متحده با روابط نزدیک با دولت ایالات متحده و ناتو، ادعا کرد که نیروهای لشکر موتوری ۴۲ ارتش "عمدتاً متشکل از نیروهای بسیج شده و داوطلب هستند و بنابراین احتمالاً با مشکلاتی روبرو هستند. با آموزش و انضباط ضعیف."
علاوه بر این، حداقل یکی از هنگهای تابعه - هنگ ۷۰ تفنگ موتوری - را به عملکرد ضعیف در مراحل اولیه عملیات ویژه نظامی در سال ۲۰۲۲ متهم کرد.
بنابراین منطقی است که باور کنیم که برنامه ریزان نظامی ناتو و اوکراین با استفاده از ارزیابیهای اطلاعاتی که ضعفهای فرماندهی و کنترل و روحیه ضعیف در میان نیروهای روسی را برجسته میکند و وقتی که این امر با عملکرد ضعیف گذشته ترکیب میشود، معتقد بودند که دفاع روسیه در بخش زاپوریژیا توسط لشکر ۴۲ موتوری ارتش تحت فشار یک حمله به سبک ناتو فرو میپاشد و به نیروهای اوکراینی اجازه میداد تا به عمق دفاع روسیه نفوذ کنند.
در حالی که نبرد در زاپوریژیا هنوز به پایان نرسیده است، نتایج اولیه در میدان نبرد نشان میدهد که بر خلاف انتظار اوکراین و شرکای ناتو، سربازان لشکر ۴۲ پیاده نظام ارتش وظایف خود را به صورت حرفهای انجام دادند و قاطعانه حمله اوکراین را شکست دادند. عملکرد بسیار خوب نیروهای هنگ ۷۰ موتوری در شرایط سخت مشخص شده است. همین امر را میتوان در مورد هنگ ۲۹۱ موتوری و هنگ ۷۱ موتوری به همراه سربازان نیروی ویژه از تیپ ۲۲ نیروهای ویژه گفت. تحلیلگران ISW، در ارزیابی موفقیتهای اولیه مدافعان روسی، خاطرنشان کردند که "به نظر میرسد نیروهای روسی دکترین دفاعی تاکتیکی رسمی خود را در پاسخ به حملات اوکراین اجرا کردهاند."
این البته نباید کسی را غافلگیر میکرد، زیرا فردی که فرماندهی نیروهای روسی در منطقه زاپوریژیا را برعهده دارد، ژنرال الکساندر رومانچوک میباشد، فردی که مسئول طرح دکترین دفاعی مدرن روسیه است. در آوریل ۲۰۲۳ رومانچوک، که در آن زمان به عنوان رئیس آکادمی تسلیحات ترکیبی نیروهای مسلح فدراسیون روسیه (معادل کالج فرماندهی و ستاد کل ارتش ایالات متحده در فورت لیونورث) خدمت میکرد، مقاله مشترکی را تالیف کرد با عنوان "چشم انداز ارتقای کارایی عملیات دفاعی ارتش".
این بیانگر تکرار دکترین دوران شوروی است. در واقع، رومانچوک از شکست عملیات تهاجمی آلمان در مجاورت دریاچه بالاتون در مارس ۱۹۴۵ به عنوان اجرای ایدهآل این دکترین استفاده میکند و تأکید میکند که "مانور جسورانه ذخایر... به ویژه توپخانه، استفاده ماهرانه از ذخیرههای ضد تانک، چینش هوشیارانه موانع و ترتیب دادن کمین آتش" توسط نیروهای روسی در شکست حمله آلمان موثر بود.
با این حال رومانچوک به سادگی آموزه قدیمی را در مقاله خود تکرار نکرد. در عوض، او بر مفهوم "نیروهای پراکنده" در ساختن یک طرح دفاعی که قادر به غلبه در میدان نبرد مدرن است، تاکید میکند.
چنین عملیاتی "مبتنی بر حفظ مناطق مهم، مراکز و گرههای حمل و نقلی در مهمترین جهات مختلف است" و "توزیع یکنواخت نیروها و منابع در مناطق و استفاده غیرمتمرکز از ارتباطات و واحدهای نظامی نیروهای مسلح".
رومانچوک سپس به تشریح طرح استقرار ایده آل برای این "نیروهای پراکنده" پرداخت - طرحی که بر سه "منطقه مسئولیت دفاعی" جداگانه متمرکز است که با فواصل بین ۸ تا ۱۲ کیلومتر از هم جدا شدهاند. این شکافها توسط توپخانه روسیه پوشانده شده است. اولین "منطقه" منطقه "پوشش" است که وظیفه آن تعیین محورهای اصلی پیشروی دشمن است. "منطقه" بعدی "خط دفاع اصلی" است که برای متوقف کردن حملات دشمن با استفاده از کمربندهای مانع و قدرت آتش (توپخانه و حملات هوایی) طراحی شده است. آخرین "منطقه" "ذخیره" است که مسئول ضد حملههای طراحی شده برای عقب راندن نیروهای مهاجم به موقعیت اصلی خود است.
دکترین رومانچوک طرح اولیه طرح دفاعی روسیه بود که در زاپوریژیا به کار گرفته شد. در واقع، رومانچوک از سمت تدریس خود در آکادمی سلاحهای ترکیبی کنار گذاشته شد و فرماندهی بخش زاپوریژیا را بر عهده گرفت. به عبارت دیگر، مکانی که ناتو و اطلاعات اوکراین به عنوان "نقطه ضعیف" در طرح دفاعی روسیه انتخاب کردند، توسط متخصص ارشد رزمی دفاعی روسیه طراحی و تحت فرمان مستقیم او قرار گرفت.
ناتو و اوکراین با این باور که روسیه فاقد ظرفیت نظامی برای اجرای موفقیتآمیز دکترین نظامی خود است، قمار کردند و معتقد بودند که ستاد فرماندهی روسیه فاقد ارتباطات لازم برای هماهنگ کردن عملیات پیچیده لازم برای اجرای این دکترین است، و نیروهای روسی - بهویژه آنهایی که اخیراً بسیج شدهاند. - فاقد آموزش و روحیه لازم برای عملکرد خوب در شرایط جنگی استرس زا هستند.
آنها در هر دو مورد اشتباه کردند
ارزیابی ضعیف ناتو و اوکراین از توانایی نظامی روسیه منعکس کننده ارزیابیهای اغراق آمیز آنها از واحدهای اوکراینی است که وظیفه حمله به دفاع روسیه در زاپوروژیه، یعنی تیپ های ۳۳ و ۴۷ مکانیزه را داشتند. هر دو واحد دریافت کننده تجهیزات مدرن ناتو از جمله تانکهای لئوپارد (سی و سوم) و خودروهای رزمی پیاده نظام بردلی (۴۷) بودند. افسران و افراد هر دو واحد بهترین آموزشهایی را که ناتو میتوانست در مورد عملیاتهای تسلیحات ترکیبی مدرن ارائه دهد، از جمله هفته ها آموزش تخصصی در آلمان که بر تاکتیک های جوخه، گروهان، و گردان متمرکز بود و عملیات یکپارچه سازی قدرت آتش و مانور در حین انجام عملیات تهاجمی ارائه دهد را پشت سر گذاشتند.
سربازان اوکراینی که دوش به دوش مربیان ناتو کار میکردند، با استفاده از شبیهسازیهای رایانهای شروع کردند تا آنها را با پیچیدگیهای میدان نبرد مدرن آشنا کنند، و سپس برای آموزش عملی واقعی با استفاده از تجهیزاتی که ناتو در برابر روس ها استفاده می کرد، به میدان رفتند.
"متخصصان" ایالات متحده مانند مارک هرتلینگ، ژنرال بازنشسته ارتش ایالات متحده معتقد بودند که ترکیب تجهیزات نظامی پیشرفته غربی و تاکتیک های برتر به سبک ناتو به تیم های تسلیحات ترکیبی نوظهور اوکراین اجازه میدهد تا مانورهایی با سرعت بالا انجام دهند که قادر به غلبه بر مدافعان روسیه در اوکراین هستند.
او اشتباه می کرد
هرتلینگ و همکاران فعال او در ناتو به خوبی به سخنان ژنرال کریستوفر کاولی، فرمانده عالی متحدان ناتو در اروپا، هنگام سخنرانی قبل از کنفرانس دفاعی سوئد در ژانویه گذشته گوش میدادند.
نتیجه این افشاگری این است که ناتو نه آموزش دیده است و نه مجهز برای مبارزه در نبردی که از اوکراین می خواهند علیه روسیه اجرا کند.
حقیقت غم انگیز ماجرا این است که هیچ نیروی ناتو که قادر به اجرای موفقیت آمیز وظایف تهاجمی که به اوکراین محول شده است، باشد، وجود ندارد. هیچ کس در شجاعت و تعهد نیروهای اوکراینی به سمت دیوار دفاعی ارتشبد رومانچوک اعزام شده اند شکی ندارد. اما شجاعت و تعهد نمیتواند بر این واقعیت غلبه کند که ناتو، هم از نظر تجهیزات و هم از نظر دکترین، توانایی شکست موفقیتآمیز روسیه را در یک رویارویی نیرو به زور، به ویژه در رویارویی که روسیه را وادار میکند تا قدرت دکترینی خود (عملیات دفاعی) بازی کند، ندارد. ناتو به دنبال انجام کاری (حمله به دفاع آماده) است که هیچ تجربهای در انجام آن ندارد.
علاوه بر این، ناتو و فرماندهی عالی اوکراین، تیپهای اوکراینی را بدون پشتیبانی آتش کافی به سوی دندانهای ارهای دفاعی روسیه فرستادند، به این معنی که روسها آزادند برتری خود را در توپخانه و نیروی هوایی به حداکثر برسانند تا نیروهای مهاجم اوکراینی را قبل از آنکه آنها بتوانتد حرکت مورد انتظار از "مانور با سرعت بالا" را ایجاد کند، خنثی و نابود کنند.
نتیجه نهایی: واقعیت روسی، نظریه ناتو را در میدان نبرد شکست داد و این ارتش اوکراین است که بار دیگر سنگینترین هزینه را پرداخت. علاوه بر این، هیچ دلیلی وجود ندارد که باور کنیم این وضعیت به زودی تغییر خواهد کرد، واقعیتی که برای آینده اوکراین و ناتو در آینده خبر بسیار بدی است.
نظر بدهید