به گزارش سارنا به نقل از فارس:
چرا انقلاب اسلامی تئوریزه نشد؟ یا تئوریپردازی ناقص شد؟ از چه کسانی توقع داشتیم که انقلاب را تئوریزه کنند؟ از چه کسانی توقع داشتیم انقلاب را تبیین کنند؟ معلوم است از همان کسانی که نقش اصلی را داشتند، پیشگام بودند، کسانی که پشت سر امام خمینی سالها حرکت کرده بودند، اسلام مبارز را به تعبیر یکی از جامعه شناسان مطرح و آن را در مقایسه با اسلام انطباقگرا و اسلام مشارکتجو احیا کرده بودند. به نظر میرسد عواملی چند در اینکه انقلاب تئوریزه نشود نقش آفرین بوده است و ما مشکلاتمان یکی پس از دیگری به خاطر این عدم تئوریزه شدن بیشتر شده و از شرایط اول انقلاب فاصله گرفتهایم.
یکی از این عوامل پیروزی زودرس بوده است. شاید اگر انقلاب زود پیروز نمیشد، آقایان مینشستند خردورزی میکردند چارهای میاندیشیدند و جلوی این مسأله و ضایعه را میگرفتند. البته شاید این پیروزی زودرس طبیعی بوده به خاطر همان رهبریهای امام و ایدئولوژی فعال ولایت فقیه. اما مسئله دوم به نظرم تصور غلط از انقلاب اسلامی توسط علما و نگاه تمامیتخواه به دولت دینی و غفلت از نقش و رسالت نقادی از سوی آنها و یا به عبارتی قدرتزدگی علما است. یعنی به یک معنا خیالشان آسوده شد. از چشم برخی از عالمان دینی دولت دینی مستقر شده است و تقریباً بینیاز از نظارت و بینیاز از نقادی است. در واقع نقش خودشان را فراموش کردند، بنده معتقدم دولت دینی همه دین نیست. دولت دینی باید تحت نظارت مستمر قرار بگیرد و موضوع دائمی امر به معروف و نهی از منکر باشد مخصوصاً نظارت مستمری از سوی علما و حوزویان و سازمانهای حوزه بر دولت دینی صورت گیرد.
در غیر این صورت دولت دینی هر آن در معرض مبدل شدن به دین دولتی است. مسأله دیگری که فکر میکنم اساسیتر از همه اینها است این است که علمای ما و پژوهشکدههای مربوط به حوزه به ملزومات فقهی حکومت دینی توجه نکردهاند که وقتی یک حکومت دینی شکل میگیرد ملزومات و نیازمندیهای خاص خود را میطلبد. اینکه به هر حال وقتی حکومت تشکیل دهید باید به فقه مورد نیازش هم توجه داشته باشید. بالاخره روابط مورد نیاز یک حکومت در ابعاد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی باید از کجا تامین شود؟ فقه فردی و مصطلح به تعبیر امام کفایت نمیکند امام فرمودند که شرایط زمانی و مکانی را باید در موضوع دخالت بدهید به تعبیر ایشان شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روی یک موضوع و به تبع روی حکم اثر میگذارد.
شما در حال مطالعه بخشهایی از این کتاب هستید
نکته مشابه دیگری القای مفهوم پایان تاریخ و پایان ایدئولوژی از سوی لیبرالها است. ما هم اکنون با نسل سومی از روشنفکران بعضاً دینی مواجهیم که با تکیه بر ایسمهای سوخته غربی مثل لیبرالیسم و سکولاریسم در قالب علم گرایی به دنبال اصلاح ایدئولوژی زدایی از اسلام هستند و نقطه شروع خودشان را نقد تفکرات مرحوم شریعتی گرفتهاند و البته این یک شروع است پس از مدتی سراغ مرحوم مطهری و امام و سراغ اسلام سیاسی و مبارز خواهند رفت.
کتاب را از اینجا تهیه کنید.
نظر بدهید