به گزارش سارنا به نقل از تسنیم، مسئله نابودی اسرائیل چند صباحی است که پیرو سخنان رهبر معظم انقلاب مبنی بر وعده نابودی این رژیم غاصب محور گفتمان جامعه مذهبی ما و در سطحی کلانتر، محور گفتمان جبهه مقاومت و حتی دشمنان ما قرار گرفته است. حال که این روزها این رژیم کودککش مورد حملات غافلگیرانه جنبش مقاومت حماس قرار گرفته، با موج دیگری از تحلیلهای سیاسی و اندیشهای در بستر رسانههای جهان مواجه شدیم؛ اما آیا تا به حال این سؤال را از خود پرسیدیم که اصل ماجرای صهیونیستها در باورهای تلمودی خودشان و باور قرآنی چیست؟ حال با این زاویهنگاه و با توجه به مصاحبههای قبلی که با اندیشمندان و متفکران داشتیم، قصد داریم به بازشناسی فلسفه حضور صهیونیستها در بیتالمقدس بپردازیم.
کلیت باور یهود طبق باور تحریفشده «تلمود»شان که سند نژادپرستی یهود شناخته میشود، حاکی از اندیشه منجیگرایانه است که با روحیه غاصبانه و جنایتکارانه آنها به هیچ وجه همگونی ندارد. این اندیشه گویای آن است که:
1. منجی از ماست و نامش ماشیح است.
2. سرزمینی که باید در آن حکمرانی کنیم، بیت المقدس با محوریت تپه صهیون است.
در آیین یهود منجی با عنوان "ماشیح" (Messiah) که از لغت عبری «Mashihk» مشتق شده، شناخته میشود که به معنی کسی است که به وسیله خدا برای پادشاهی تدهین و غسل داده شده است و یهودیان را به سرزمین موعودشان باز میگرداند و دوران طلایی را آغاز میکند (The World Religions Reader,P.3). اعتقاد به منجی اغلب به کسی اشاره میکند که به وسیله خداوند برای نقشی حیاتی در وقایع و جریانات آخرالزمان انتخاب شده است. به این ترتیب ظهور مسیحا چنان که در کتب عهد عتیق آمده است، عبارت از این معناست که در آخرالزمان، حق تعالی جهان را دگرگون خواهد فرمود و صالحان و ابرار از ظالمان و اشرار جدا خواهند شد و این روزگار پر از ظلم و جور به پایان خواهد رسید. این پیروزی در آثار یهود به رهبری ماشیح با القابی ماند "فرزند منتخب داود" انجام میشود.
اما سرزمینی که طبق تلمودشان در آن حکمرانی یهود تثبیت میشود، فلسطین است؛ به این صورت که ماشیح به فرمان الهی و با دمیده شدن روح خدا در او، حکومت شایستهای را بر تپه صهیون برپا خواهد کرد. آن سرزمین در همه جهان نمونه خواهد شد و ملتها برای آموختن راههای الهی به آنجا رهسپار خواهد شد. آنها معتقدند سرزمین فلسطین، مرکز زمین و نقطه ثقل آن و سرزمینی است که به ما وعده داده شده است؛ یعنی مرکز حکومت خود را در این مکان میدانند. این مسئله از آنجایی اهمیت دارد که یکی از اسفار تلمود، زندگی در آن سرزمین را به منزله ایمان فرض کردهاند. (عرب، مهین، منجی موعود در ادیان بزرگ قبل از اسلام)
در این باره محمدتقی تقیپور، دبیرکل جمعیت حامیان آزادی قدس در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم گفته بود: اسرائیل وقتی در سال 1948 تأسیس شد، استراتژیستهای یهودی دور هم نشستند و گفتند راهبرد اسکان یهودی از اطراف و اکناف عالم و ایجاد دولت یهودی تمام شد. حالا چه مرحلهای باید باشد؟ «پریفیرال؛peripheral» یعنی پیرامونی. به این معنا که پیرامون ما باید امن شود تا موقعیت ما تحکیم و تثبیت شود. حال با توجه به این قاعده، اگر نا امنی در منطقه مشاهده میکنیم، به دلیل همین راهبردهای نظامی امنیتی است که صهیونیستها تدارک دیدند.
وی افزود: از یک نویسنده برجسته یهودی به نام «جولیوس گرینستون» نقل میکنم. او قبل از اینکه اسرائیل تأسیس شود، میگوید صهیونیزم با آنکه نزد هواداران خود مقدس است، اما توانایی ندارد جای آرمان مسیحایی را بگیرد. میگوید هدف صهیونیزم، تأسیس دولت یهودی در سرزمین فلسطین است. او مینویسد آرمان مسیحایی وعده میدهد یهود، قدرتی جهانی در فلسطین تأسیس خواهد کرد. میگوید صهیونیزم حتی در بُعد سیاسی خود تنها یک آرمان را محقق خواهد کرد که همان ایجاد دولت یهودی و اسکان یهود در آنجاست. میگوید آرمان مسیحایی از آزاده کل یهودیان جهان گستردهتر و از تأسیس دولتی یهودی مستقل در فلسطین فراگیرتر است. عنوان میکند این حکومتی جهانی خواهد بود که در رأس آن فردی از نسل داوود در رأس این سلطنت جهانی قرار خواهد گرفت و کل عالم در مقابل وی کُرنش خواهد کرد. امام خمینی (ره) دشمن را میشناخت که توانست با او به نبرد بپردازد. ایشان تفکر صهیونیست را میدانست که قدس را به راه انداختند. امام در بخشی از سخنان خویش فرمود: "حماسه مردم فلسطین پدیدهای تصادفی نیست، این همان آوای الله اکبر ما است که در ایران، شاه و در بیتالمقدس غاصبین و صهیونیستها را به نا امیدی کشاند" منظورشان همان انتفاضه اول در سال 1366 بود. و بعد میفرماید "خواب بنیاسرائیل در تصرف نیل تا فرات آشفته شد".
در تفکر یهود، غیر یهود موجودیت انسانی ندارد و حیوان است
تقیپور درباره اندیشه برگزیدگی قوم یهود میگوید: یهود صهیونیست معتقد است در این عالم یک قوم برگزیده وجود دارد و او گل سرسبد عالم است. این موارد در کتاب "گنجینهای از تلمود" نوشته خود یهودیان است. آنها معتقدند اگر این قوم نبود، خداوند یعنی یهوه تمام مخلوقات را از بین میبرد. بر اساس این تفکر، آنها معتقدند مخلوقات عالم دو دستهاند: یا برگزیدهاند (یهودی) یا غیر یهودیاند. اصطلاحی که آنها درباره غیر یهود به کار میبرند، «گوییم» یعنی حیوان است. حالا به تعبیر آنها، این حیوانات چرا خلق شدند؟ میگویند برای خدمت به یهود؛ وگرنه باید از سر راه برداشته شوند. حالا چون برگزیدهاند، حق سروری بر عالم دارند؛ قائلند حقی است که در نظام آفرینش برای آنها رقم زده شده است. این تفکر جزو فرهنگ و آموزه دینی آنها شده و در ذاتشان ریشه دوانده است. روشی که بر اساس این تفکر پیش گرفتند به این شکل است که حق دارند بر عهد خود نسبت به غیر یهود وفادار نباشند؛ زیرا بر اساس تفکر آنها، نفر مقابل اول اینکه غریبه است، دوم اینکه موجودیت انسانی ندارد.
بنی اسرائیل کارنامه سیاهی در تاریخ دارند
اما این قوم (غیر از مؤمنین واقعی آنها) هیچ کارنامه درخشانی نه در تاریخ و نه در کتب مقدس ندارند که به آن افتخار کنند، چه برسد که اکنون بخواهند داعیهدار حکومت پایانی جهت برچیده شدن ظلم از جهان باشند، بلکه خود آنها ریشه کفر و شرک و فساد هستند، چه آن زمان که موسای نبی را با وجود دیدن آن همه معجزات، خون به جگر کردند و آخر سر گوسالهپرست شدند، چه آن زمان که به احکام خداوند دهان کجی کردند و خداوند آنها را به بوزینه و ... مسخ کرد، چه آن زمان که در یک روز چندین پیامبر را از دم تیغ گذراندند و چه در عصر حاضر که مدتهاست سایه نحس آنها بر سر کشور فلسطین گسترده شده و به راحتی کودکان و غیر نظامیان را از دم تیغ میگذرانند و نهایت اینکه خلاصه کارنامه آنها نزد خداوند اسراف و فساد و جزای آنها جز کشته شدن نیست، آنجا که فرمود «وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ إِنَّ کَثیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ» یعنی «و قطعاً پیامبران ما دلایل آشکار براى آنان آوردند، [با این همه] پس از آن بسیارى از ایشان در زمین زیادهروى میکنند.» «إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ»؛ «جزای کسانى که با خدا و پیامبر او میجنگند و در زمین به فساد میکوشند، جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید شوند. این، رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.»
همچنین اندیشه قرآنی درباره قوم بنیاسرائیل که اکنون بخشی از آنها در قامت صهیونیستها شناخته میشوند، مبنی بر دو بار نابودی آنها به دنبال دو بار فسادشان در مقطعی از زمان است که البته نشانهها حاکی از آن است که نابودی اول نزدیک است؛ چرا که یهودی که خداوند از آنها به عنوان فاسدان یاد میکند، در هیچ زمانی به این مقدار در زمین فساد بهپا نکرده است. صریحترین آیاتی که در این باره وجود دارد، آیات اولیه سوره اسراء است. در آیات 4 و 5 این سوره میخوانیم «وَ قَضَیْنا إِلى بَنی إِسْرائیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبیراً(4)فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولی بَأْسٍ شَدیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً» (5) یعنی «و در کتاب آسمانى[شان] به فرزندان اسرائیل خبر دادیم که: «قطعاً دو بار در زمین فساد خواهید کرد، و قطعاً به سرکشى بسیار بزرگى برخواهید خاست.» پس آنگاه که وعده [تحقق] نخستین آن دو فرا رسد، بندگانى از خود را که سخت نیرومندند بر شما میگماریم تا در دِیرها به جستجو درآیند و این وعده تحققیافتنى است.
نکاتی که از ظاهر دو آیه بر میآید عبارتند از:
1. ماجرای دو فساد و علوّ کبیر آنها در کتاب خدا حتم شده است؛ بنابراین به تبع این ماجرا، سرکوبی آنها نیز جزو حتمیات است.
2. خداوند با دو حرف لام تأکید و نون تأکید در ابتدا و انتهای عبارت «لَتُفْسِدُنَّ»، فساد آنها و برتریجویی آنها را در آخرالزمان قطعی میداند.
3. عبارت وَعَد در آیه 5 تأکیدی دوباره بر تحقق امر فساد یهود صهیونیست است.
4. واکنش خداوند نسبت به این ماجرا، تدارک و آمادهسازی نیروهایی است که از آنها با عنوان «أُولی بَأْسٍ شَدیدٍ» یاد میکند که به تجسس دشمنان میپردازند.
5. در انتهای آیه با عبارت «وَعْداً مَفْعُولاً» تأکیدی دیگر بر تحقق امر خداست.
بنابراین در این دو آیه، دو بار فساد و یک برتریطلبی بزرگ به بنیاسرائیل نسبت داده شده است. به دنبال موعد اول، خداوند بندگانی از خود را که با صفت «أُولی بَأْسٍ شَدیدٍ» از آنها یاد کرده، تدارک میبیند و بر آنها مسلط میکند تا هیمنه آنها شکسته شود. بنابراین خداوند شکست اول بنیاسرائیل را به خود نسبت میدهد که به واسطه افرادی رشدیافته محقق میشود.
اما حلقه اتصال ارتباط این آیات با ماجرای مسجدالأقصی همان ابتدای آیات این سوره است که خداوند درباره معراج پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی سیر ایشان از مکه بهسوی مسجدالأقصی سخن میگوید و درباره فلسفه آن میفرماید «لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا»؛ یعنی تو را سِیر دادیم تا آیات و نشانههایمان را به تو نشان دهیم. این آیه نشان میدهد که سرکوبی اسرائیل تا قبل از اسلام مصداق نداشته است؛ چرا که عدهای از مفسران ماجرای سرکوبی یهودیان توسط بختالنصر را با عنوان سرکوبی اول یاد میکنند. ضمن آنکه خداوند در آیه5 تصریح دارد که این قوم سرکوبگر صهیونیستها، «عِباداً لَنا» هستند؛ یعنی بندگان ما. بختالنصر این خصلت را نداشت بلکه فردی ظالم و شورشگر بود.
بر کسی پوشیده نیست که امروز فساد صهیونیست تمام نظامات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، کشاورزی، بهداشتی و ... در برگرفته است. جایی نیست که از انجمنهای یهودی و فساد آنها خالی باشد. در رأس این انجمنها، راکفلرها و روچیلدها هستند که تمام گلوگاههای حساس دنیا را تصاحب کردند. اینها در قالب انجمنهای شیطانی خود از جمله فراماسونری و ایلومیناتیها در پی رقم زدن نظم نوین جهانی و البته با ساز و کارهای شیطانی هستند. به این ترتیب با مداخله در اسناد بینالمللی ساختارهای فرهنگی و اقتصادی را به فساد کشاندند که تنها یک نمونه بارز آن در عصر حاضر سند 2030 بود که با عوامل خود در داخل کشور سعی در تحقق آن را داشتند که با واکنش هوشمندانه رهبر معظم انقلاب مواجه شد. آنها با سلطه بر غذا و دارو و محصولات کشاورزی نسخههایی غیر بهداشتی برای جهانیان پیچیدند که یک نمونه عیان آن، محصولات سرطانزای تراریخته بود. از دیگر سو با اندیشه آخرالزمانی خود، یک نظام نامشروع را در کشور فلسطین ایجاد کردند و بابت آن حاضر شدند مردم بیگناه را از دم تیغ بگذرانند. خداوند جمع تمام اینها را در این آیه مطرح میکند: «سَعى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْل»؛ یعنی آنها به شدت سعی میکنند تا در زمین فساد کنند و حرث (کِشت) و نسل را به هلاکت بکشانند.
نظر بدهید