چرا ادبیات آخرالزمانی نداریم؟


کاوه میرعباسی درباره نداشتن ادبیات آخرالزمانی در ایران می‌گوید: ما ادبیات حرفه‌ای نداریم، باید ادبیات حرفه‌ای به‌وجود بیاید و از دل آن ژانر به وجود بیاید و در ادامه ژانرهای فرعی به وجود بیایند.

11/6/2023 9:23:08 AM
کد خبر: 12638

به گزارش سارنا به نقل از ایسنا، کاوه میرعباسی درباره نداشتن ادبیات آخرالزمانی در ایران می‌گوید: ما ادبیات حرفه‌ای نداریم، باید ادبیات حرفه‌ای به‌وجود بیاید و از دل آن ژانر به وجود بیاید و در ادامه ژانرهای فرعی به وجود بیایند.

این مترجم و داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا درباره نپرداختن به ژانر آخرالزمانی در رمان‌های ایرانی و این‌که به نظر این موضوع چندان مورد علاقه نویسندگان ایرانی نبوده است، اظهار کرد: مسئله این است که کلاً ادبیات ژانر به معنای عام در ایران پا نگرفته است. البته تلاش‌هایی در این زمینه صورت گرفت؛ مثلاً نشر ققنوس مجموعه‌ای را در ژانرهای مختلف پلیسی، شگفت‌انگیز و علمی - تخیلی منتشر کرد؛ اما هیچ‌کدام به آن صورت ریشه‌دار نشدند. در این میان ادبیات آخرالزمانی که رواج کمتری هم نسبت به دیگر ژانرها دارد.
 

او با اشاره به این‌که دلیل اول نداشتن ادبیات آخرالزمانی، نداشتن ادبیات ژانر است، گفت: ما ادبیات علمی تخیلی نداریم، بفهمی ‌نفهمی ادبیات ترسناک داریم، ادبیات پلیسی در این میان نسبتاً وضعیت بهتری دارد. در ادبیات عامه‌پسندمان مقدار زیادی ادبیات عاطفی و عاشقانه داریم. در ادبیات جدی‌مان تنوع بیشتری داریم، رمان‌های روان‌شناسانه و اجتماعی داریم. چیزی به نام ژانر شگفت‌انگیز نداریم، ژانر از نوع گیم آف ترونز نداریم درحالی‌که ترجمه‌های موفق‌تری داشتند. «کتابسرای تندیس» در زمینه ترجمه این رمان‌ها کار می‌کند و موفق بوده است. در میان نویسنده‌های ایرانی شاید شاخص‌ترین فرد خانم ضحی کاظمی باشد که در زمینه ادبیات ژانر طبع‌آزمایی کرده است.

میرعباسی با بیان این‌که ادبیات ژانر یک‌دست نیست، گفت: آثاری که در ادبیات ژانر هستند طیف‌های مختلفی را در برمی‌گیرند؛ از ادبیات جنجالی و هیجان‌انگیز سطحی تا آثار عمیق مانند «کوری» ژوزه ساراماگو و «جاده» کورمک مک‌کارتی که آثار ارزنده در آن است. ژانر آخرالزمانی شاخه فرعی از ادبیات علمی تخیلی است و داستان زمانی اتفاق می‌افتد که مثلاً جنگ جهانی شده و تمدنی به اضمحلال رفته و حالت توحش در جامعه به وجود آمده و یا دنیا خالی از سکنه شده است.

او با تأکید بر این‌که علت اصلی نداشتن رمان آخرالزمانی نداشتن ادبیات ژانر است چه رسد به این‌که بخواهد ادبیات ژانر تخصصی شود، بیان کرد: رمان‌نویسی در ایران هنوز شغل نیست؛ بلکه تفنن است و تعداد کسانی که از راه نویسندگی و بدون کار حاشیه‌ای و جانبی زندگی‌شان را می‌گذرانند، به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسد. اگر از نظر کمی و نه کیفی کارنامه ادبی رمان‌نویسان ایرانی را نگاه کنیم جز تعدادی افراد شاخص که دوره‌ای داشتند و نویسندگان ادبیات عامه‌پسند، نویسنده کمی داریم که آثار زیادی داشته باشد. استاد دولت‌آبادی یک استثناست که از راه حرفه نویسندگی زندگی کرده است یا مرادی کرمانی. آن‌ها در میان مردم طرفدار داشتند و می‌توانستند. وگرنه دیگر نویسندگان این‌طور نبودند. مثلاً زویا پیرزاد چهار پنج اثر خلق کرد؛ اما بعد در سکوت رفت و کسی از او خبر ندارد.

این مترجم تأکید کرد: هنوز ادبیات شغل نشده که تنوع شغلی و رشته پیدا کند. خب جای تعجب ندارد که ادبیات ژانر کم داریم. البته در ترجمه‌ها نیز ادبیات آخرالزمانی ژانر پراقبالی نیست.
 

میرعباسی درباره این‌که چرا نویسنده‌ها سراغ ژانرنویسی نمی‌روند، توضیح داد: این موضوع شرایطی لازم دارد، برای این‌که بتوانیم با ژانری آشنا شویم باید آثاری در آن ژانر بخوانیم؛ اما نویسندگان ایرانی این امکان را ندارند که به زبان‌ اصلی بخوانند و یا با زبان واسطه بخوانند و مجبورند کتاب ترجمه بخوانند. وقتی نویسندگان مشروط به خواندن ژانر به‌واسطه ترجمه می‌شوند، این اتفاق می‌افتد. مگر چقدر ادبیات آخرالزمانی ترجمه شده است؟ خیلی کم؛ بنابراین چطور با این ژانر آشنا شوند؟ با یک جست‌وجوی ساده می‌توانید ببینید که چقدر رمان آخرالزمانی به شکل‌های مختلف نوشته شده و از این تعداد یک‌صدمش هم ترجمه نشده است.

این داستان‌نویس با بیان این‌که در اثر تکثر است که تعدد رخ می‌دهد گفت: وقتی تعداد نویسنده‌های حرفه‌ای کم است و تعداد آثار کم است، خودبه‌خود تنوع هم کم می‌شود. اصلاً رمان فارسی چقدر مخاطب دارد؟ همه این‌ها مانند زنجیره‌ای به‌هم‌پیوسته هستند، سطح مطالعه پایین است، تیراژ کتاب‌ها پایین است و نویسنده‌ها کمتر شناخته شده‌اند؛ مثلاً در محفلی شرکت کرده بودم و خانمی نام زویا پیرزاد را نشنیده بود و می‌گفت من در زندگی‌ام رمان نخوانده‌ام. رمان‌خوانی در جامعه ما چندان رایج نیست. زویا پیرزاد از نویسندگان ارزشمندی است که کتابش از پراقبال‌ترین‌هاست اما خیلی‌ها او را نمی‌شناسند.

کاوه میرعباسی در پایان تأکید کرد: همه این‌ها به این دلیل است که ادبیات حرفه‌ای نداریم، بنابراین باید ادبیات حرفه‌ای به وجود بیاید و از دل آن، ژانر متولد شود و از دل ژانر، ژانرهای فرعی به وجود بیاید که در دل ژانر فرعی باز ژانر فرعی داریم. زمانی که سیر تحول ادبیات را نگاه کنیم، چه ادبیات جدی و چه عامه‌پسند، در جاهایی تنوع زیاد می‌شود که تعداد آثار زیاد باشد.

نظر بدهید


نام:


ایمیل:


موضوع:


توجه: دیدگاه هایی که حاوی توهین و تهمت و یا فاقد محتوایی که به بحث کمک میکند باشند احتمالا مورد تایید قرار نمیگیرند.