به گزارش سارنا به نقل از الف:
هر چند که عملکرد مجلس یازدهم با آنچه که در ابتدای راه وعده داده بود تفاوتهای بسیاری داشته و نقدهای فراوانی هم به کارنامه آن وجود دارد و حتی حواشی برخی نمایندگانش هم توی ذوق میزند اما با تمام این تفاسیر، آنجایی که کلیت قوه مقننه توسط «جواد ظریف» زیر ضرب رفته و حملات رگباری و هدفمندی به آن صورت میگیرد، باید از این مجلس در مقابل هجمههای وزیر خارجه سابق دفاع کرد. اگرچه محمدجواد ظریف اظهارات حاشیهساز اخیر منتسب به خود را آمیخته به تحریف دانسته اما آنجایی که عدم احیای برجام را بر گردن مجلس انداخته و از سنگاندازی این نهاد گلایه کرده، کاملا میتوان به صحت این بخش از سخنانش پی برد زیرا با دیدگاه ظریف و نگاه او و همقطارانش منطبق است.
وزیر خارجه سابق پیش از این هم برجام را قابل احیا در اوایل سال 1400 میدانست که بهگفته او سنگاندازیها در این مسیر خلل ایجاد کرد. حتی در ماههای قبل حسن روحانی هم گریزی به ماجرای برجام زده و صریحاً مجلس یازدهم را مقصر عدم احیای برجام دانسته بود؛ ادعاهایی که جملگی بر مقصر قلمدادکردن دیگران و سرپوشگذاشتن بر راهبرد شکستخورده روحانی، ظریف و همقطارانش دلالت میکند و بههمین جهت است که مجلس یازدهم و طرح مصوب آن بهنام «قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» آماج حملات برجامیون قرار میگیرد.
مدافعین این توافق شکستخورده، میخواهند به سرانجامنرسیدن برجام را بهپای افراد و جریانهای سیاسی مخالف خود بنویسند و بدینجهت است که یکروز صحبت از کاسبان تحریم و دلواپسان میشود و روز دیگر، مجلس و قانون مصوب آن زیر ضرب میرود؛ قانونی که برجامیون روایت وارونهای از فحوای آن دارند و سعی میکنند تصویب آن را در جهت سنگاندازی برای احیای توافق هستهای 2015 قلمداد کنند، در صورتی که واقعیت موجود تفاوت بسیاری با روایت کانالیزه برجامیون دارد.
قانون مصوب مجلس در سال 99 بهنام «قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» خطپایانی بود بر دیپلماسی انفعالی و التماسی دولت قبل و همچنین بازی رذیلانه اروپاییها با ایران. پس از خروج آمریکا از برجام در اردیبهشتماه 97، اروپاییها از پایبندی به تعهدات خود سخن گفته و با دادن وعدههای سر خرمنی چون «اس.پی.وی» و «اینستکس» و انجام مبادلات تجاری با کشورمان در این کانالهای مالی، دولتیها را ترغیب به ماندن در برجام و انجام کامل تعهدات خود کردند. هر چند که دولت قبل بدون دریافت این وعدهها از سوی اروپا هم تحت هیچ شرایطی حاضر به خروج از برجام نبود، چون شاکله دولت اعتدال بر مبنای توافق با غرب شکل گرفته و پشتپازدن به کلانایده خود میتوانست بهقیمت نابودی دولت وقت تمام شود. اما بههر شکل اروپا توانست بدینشکل ایران را منفعل سازد و همچنین بهراحتی از انجام تعهدات خود سرباززده و مو به مو از تحریمهای ایالاتمتحده علیه کشورمان پیروی کند.
حتی گامهای برداشته شده ایران از اردیبهشت 98 به بعد هم نتوانست ذرهای غرب را برای احیای این توافق ترغیب کند اما این قانون «اقدام راهبردی» بود که توانست تاحد قابلتوجهی ابتکار عمل را از دست غرب گرفته و ایران را از حالت انفعالی خارج کند. طبق این قانون، غنیسازی اورانیوم به سطوح 20 و سپس 60 درصدی رسید و همچنین موجب کاهش بازرسیهای آژانس انرژی اتمی و توقف اجرای تعهدات فراپادمانی ایران شد و همین اقدامات موثر ایران بود که مذاکرات با غرب حالت جدیتری بهخود گرفت. بنابراین مجلس توانست دست دیپلماتهای ایرانی را در مذاکرات پر و برای کشور تولید قدرت کند اما میبینیم که ظریف و روحانی و مجموعه طیف برجامیون، روایت وارونهای از اقدام مجلس داشته و سعی دارند که آن را به ستیزهجویی سیاسی تعبیر کنند.
برای مدافعین توافق هستهای پذیرش و هضم این مسئله سخت است که نه مجلس، نه دلواپسان، نه کاسبان تحریم و نه موشکها عامل نابودی برجام نبودند بلکه این توافق، ذاتاً نوزاد نارسی بود که مدت بسیار کوتاهی بعد از آغاز حیاتش رو به موت رفت و جوهر این توافق بود که آن را به مرگ زودرس سوق داد. غرب بهواسطه برجام توانست با امتیازات بسیار محدود – که پس از مدت کوتاهی این امتیازات را هم از ایران سلب کرد – برنامه و صنعت هستهای کشور را به عقب رانده و متعاقباً به اهداف خود برسد و علاوه بر این، تحریمهای هوشمندانه و جامعتری برای امتیازگیری از ایران در حوزههای دیگر وضع کند و این سرنوشت شوم برجامی بود که قرار بود ایران را به گلستان تبدیل کند.
بنابراین در مقابل هجمههای هدفمند ظریف و روحانی و یارانشان باید در کنار مجلس ایستاد که توانست به انفعال یک و سال نیمه ایران پایان دهد و دست کشور را برای مقابله با اقدامات خصمانه غرب پر کند.
یوسف مشفق
نظر بدهید