به گزارش سارنا به نقل از تسنیم، به گفته عدهای از اندیشمندان موضوع سرکوبی اسرائیل ارتباط محکمی با مسئله آخرالزمان و مهدویت دارد. به اعتقاد این دست از اندیشمندان، یهودیان اسرائیل به واسطه فساد گستردهای که در پهنه عالم و در عرصههای اقتصادی، بهداشتی، غذایی و سایر عرصههای اجتماع انجام میدهند، بهانهای را برای فعال کردن سنتها و قوانین الهی مبنی بر سرکوبی ظالمان فراهم میآورند، همان سنتهایی که در طول تاریخ سبب عذاب اقوام شد، مانند آنچه بر سر قوم نوح و فرعونیان و نمرودیان و قوم لوط نبی (ع) یا سایر اقوام هلاک شده آمد.
از زاویهای دیگر، این نظریه بر آن است تقابلی که اکنون به گستره جبهه مقاومت تا جبهه غربی، عبری و عربی شاهدیم، تقابلِ بین جریان حق با جریان باطل یا حزب خدا با حزب شیطان است و خداوند مقدمات عذاب جریان باطل را با مؤمنان رشدیافته در طرف جبهه حق فراهم می کند.
محمدهادی همایون عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق علیه السلام از جمله نظریه پردازانی است که با همین زاویه نگاه به تحلیل مسائل روز می پردازد. او که نویسنده کتاب «تاریخ تمدن و مُلک مهدوی» است، در دومین گفتوگوی خود با تسنیم اعتقاد دارد حوادث عالم را باید از منظر مهدویت و آخرالزمان مورد تحلیل قرار داد، چرا که طبق آموزه های قرآنی و روایی، کل تاریخ تمدن بشریت با محوریت انبیای الهی مأموریت مشترکی داشتند که همان، فراهم آوردن مقدمات تحقق حکومت الهی در آخرالزمان و به واسطه منجی موعود است، لذا بخش هایی مهمی از عهدین به مسئله حوادث آخرالزمان و منجی موعود اختصاص دارد و قرآن نیز در این باره به عنوان آخرین کتاب آسمانی، گفتمان وسیعی را در باب مهدویت و آخرالزمان ایجاد کرد.
مشروح این گفتوگو را در ادامه می خوانید:
مهدویت مهمترین مسئله عالم است
* این مجموعه حوادث عالم چه پیوندی با مسئله مهدویت دارد؟ آیا نابودی اسرائیل و سایر حوادث مرتبط با آن، در همان چیدمان ظهور معنا می شود؟
غیر از این نمیبینم. هر تحلیلی را بدون در نظر گرفتن موضوع مهدویت و آخرالزمان ناقص میدانم. یکی از آسیب هایی که در حوزه مهدویت داریم که البته در حال ترمیم است، این است که ما مهدویت را به عنوان یکی از نظامهای اعتقادی شیعه می بینیم که در کنار آن، هزاران مسئله دیگر است. اما واقعیت این است که مهم ترین مسئله ما این است. یعنی اگر می خواهیم معنای اصول و فروعمان مانند توحید و نماز را بدانیم، یا اگر قصد داریم حکمت خمس و زکات و خمس و جهادمان را بدانیم، تمام اینها ذیل امر مهدویت معنا می یابند.
نابودی اسرائیل و فروپاشی آن منجر به امر ظهور می شود
از زاویه ای دیگر، مهدویت جریان کلانی است که بر تاریخ حکمفرماست، از ابتدا بوده و تا انتها ادامه دارد. همین جریان ما را به سمت رجعت و ظهور و قیامت میبرد. ما در صحنه ای هستیم که جز تحلیل مهدوی، اساساً معتبر نیست. از لحاظ ظاهری همین است. عرض کردم آیات اولیه سوره اسراء کاملاً به ما نشان می دهد نابودی اسرائیل و فروپاشی آنها منجر به امر ظهور می شود. اینها به هم متصلند. ما با پایان ماجرای غزه، با نابودی اسرائیل مواجهیم. با نابودی اسرائیل با ظهور امام مواجهیم. صحبتم ناظر به تعیین زمان نیست بلکه اینها رابطه ای عِلّی با هم دارند. آن آرزو و آرمانی که هزاران سال انبیاء برای آن جنگیدند و به شهادت رسیدند، در حال تحقق است. مؤمنان و مجاهدانی هستند که پایش ایستادند تا این اتفاق بیفتد؛ امیدوارم با چشم خودمان ظهور را در همین عصر ببینیم. زمانه، زمانه خوبی برای ارائه تحلیل های قرآنی و روایی و آخرالزمانی است. چون، صحنه، صحنه ظهور این حقایق است.
* به جهت حساسیت بحث، چه استدلال های دیگری مبنی بر این رویکرد آخرالزمانی وجود دارد؟
ما در انسان ها به ویژه صحنه آخرالزمانی، تقریباً با منحنی نرمال مواجهیم. منحنی که از پایین شروع می شود و به بالاترین حد خود می رسد و با همان شکل پایین می آید. دو طرفِ کم این منحنی، دو گروه هستند:
1. مؤمنانی که آخرالزمان و تاریخ را می شناسند، صحنه درگیری حزب الله و حزب الشیطان را کاملاً باور دارند و پای کار ایستادند و می دانند سرانجام پیروزی نصیب حزب الله خواهد شد. در آن سر طیف، گروه اندکی به نام حزب الشیطان هستند و با حزب الله در فهم صحنه مشترکند. صحنه را درست فهمیدند و اشتباه نمی کنند، منتها پای باطل و حزب شیطان و خود شیطان ایستادند. درگیری اصلی در طول تاریخ این بوده و اوجش در آخرالزمان، بین این دو گروه است. در این بین، جمعیت خیلی زیادی داریم که واقعاً حق طلبند و از باطل نفرت دارند؛ اما باطل طوری خودش را جلوه داده که آن را به نام دموکراسی و آزادی و ...حق تلقی می کنند؛ اینها به دنبال جنبه حق بودن هستند، منتها فریب خوردند.
صحنه عالم به سمتی می رود که حق و باطل از همدیگر جدا می شوند
صحنه آخرالزمان صحنه ای است که به قدری دو سمت طیف روشن می شود که قابل شناسایی است. شما رژیم صهیونیستی و وحشی گریهای او را ببینید. مردم غزه و مجاهدتهای آنان را ببینید. صحنه کاملاً در حال روشن شدن است. این صحنهای که ظاهر میشود و به ظهور میرسد، سبب میشود این جمعیت میانه مجبور به تعیین تکلیف شود. ما چندین مقطع در تاریخ داریم که مثل ظهور است؛ یکی از آنها عاشورا است. در آن ماجرا، صحنه کاملاً روشن شد و حق و باطل روبروی هم قرار گرفتند. کسی نمی توانست بگوید من میانه ایستادم. امام حسین علیه السلام به عبید الله بن حر جعفی فرمود اگر ما را یاری نمیکنی، برو در این صحرا نباش. اگر کسی صدای مرا بشنود و یاری نکند، جایش جهنم است. صحنه، صحنه ی «وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ» است. حق از باطل جدا می شود. خداوند باطل را در یک جا جمع می کنید «فَیَرْكُمَهُ جَمِیعًا»3، همه را با هم به جهنم می فرستد. صحنه ای که شاهد آن هستیم و به نظر می رسد به شدت نزدیک است. آن عده ای که این وسط تا به حال سرگردان بودند، با روشن شدن حق از باطل، به طور طبیعی حق را انتخاب می کنند؛ چون از ابتدا حق طلب بودند و در تشخیص آن به اشتباه افتاده بودند. «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا»؛یعنی روزی می آید که تمام مردم فوج فوج به دین خدا وارد می شوند. وقتی روایات ذیل آیه را می بینید، تحقق اصلی آن در آخرالزمان است. آخرالزمان چنین صحنه ای است و ما با چنین جداسازی مواجه هستیم. در طول تاریخ، باطل برای اینکه ماندگار شود، خودش را با حق در آمیخته و یک طوری خودش را حق جلوه داده است. کم کم صحنه به سمتی می رود که حق و باطل از همدیگر جدا می شوند.
یادم می آید خیلی سال قبل که دبیرستان بودم، یک آقای معلمی داشتیم، به صورت مفصل از مظلومیت قوم یهود در کلاس برایمان توضیح داد که قومی آواره هستند. از آن تصویرِ 40 و خوردهای سال قبل تا امروز چه مسیری را طی کردیم که امروز نه تنها ما بلکه تمام جهان علیه رژیم صهیونیستی تظاهرات میکنند. به دادگاه علیه او شکایت میکنند و صحنه برایشان کاملاً روشن است. چه اتفاقی افتاده است؟ ظهور شده است. صحنه کاملاً ظاهر می شود.
یک موقع بعد از جنگ جهانی دوم، آمریکا بر اثر تبلیغاتی که داشت، منجی تلقی می شد. تا امروز که ما او را شیطان بزرگ می دانیم، چه مقدار تفاوت کردیم؟! چه صحنه ای اتفاق افتاده است؟ صحنه ظهور است؛ به این معنا که حق و باطل ظاهر می شوند. این اتفاقات، ذیل قاعده کلی حرکت انسان هاست. ما به مقاطع و ایستگاه هایی می رسیم که باید تعیین تکلیف کنیم. حق و باطل کاملاً روشن است. شما کدام طرف هستید؟ این تحلیل کلانی است که می توان داشت. بر این اساس شما نباید بگویید دو دین با همدیگر درگیر شدند و ما باید چه کنیم. ماجرا، ماجرای حزب الله و حزب الشیطان است و اینکه حزب شیطان در طول حیات خود از ادیان سوءاستفاده کرده است. این سوء استفاده به پایان می رسد و مردم فوج فوج وارد دین خداوند می شود همچنان که این اتفاق در جهان رخ می دهد.
فلسطین، چهارراه و مرکز ارتباطی و تبلیغی جهان است
* سؤال اینجاست که آیا فلسطین موقعیت خاصی دارد یا قراردادی است؛ یعنی هر گروهی که میخواهد پیروز شود، باید به این موقعیت جغرافیایی برسد؟ در احادیث هم داریم که سر ابلیس در قبة الصخره واقع در بیت المقدس زده می شود.
همان طور که اشاره کردیم، اینطور نیست که خداوند یک جایی را قرار داده باشد تا سه دین در آخرالزمان با هم درگیر شوند، بلکه فلسطین یک ویژگی جغرافیایی دارد. این جغرافیای مهم برای خودش یک تاریخ مهم ایجاد کرده است و آن تاریخ سبب شده که هم محل نظر ادیان و مذاهب و هم محل نظر حزب شیطان باشد. این ویژگی این است که فلسطین از جهت جغرافیایی سر چهار راه جهان است. تعبیر من، سر چهار سوی بازار است. محل اتصال سه قاره است. قاره آسیا را از شرق شروع کنید، انتهایش به کنار ساحل مدیترانه و فلسطین می رسد که قدس است. از آنجا پایین می آیید، وارد غزه و بعد صحرای سینا و بعد وارد مصر و آفریقا می شوید. از مدیترانه آن طرف تر که بروید، وارد اروپا شدید؛ یعنی سه قاره اصلی جهان در این نقطه به هم می پیوندد. از چه زمانی این جغرافیا عملیاتی شده است؟ از زمان هجرت حضرت ابراهیم سلام الله علیه. آغاز زندگی ما در عراق است. ما از آنجا شروع کردیم. هرچند هبوطی به سمت مکه داشتیم و بعد به سمت عراق بازگشتیم، اما مسئله بین النهرین، کوفه و عراق مهم است.
یک دوره ای در زمان ابراهیم علیه السلام معلوم است که عراق از لحاظ دعوت دینی فقل کرده است. بعد از آن همه دعوتی که ابراهیم علیه السلام کرد و پس از آن ماجرای گلستان شدن آتش، «فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ»؛ لوط فقط به او ایمان آورد. بنابراین خداوند به این مکان بسیار مهم فرمان هجرت داد. اگر شما کوفه را مرکز تمدنی جهان بدانید، اینجا مرکز ارتباطی و تبلیغی جهان است. هرکه بخواهد کالایی را بفروشد، از همین جا شروع می کند. فنقیها که تاجر بودند، برای همین سرزمین بودند. بزرگترین تاجران ما اکنون هم لبنانی ها هستند. در خود لبنان بیشترین حجم اشتغال کجاست؟ در تجارت است. یک سابقه عظیم تجاری در آن مکان وجود دارد؛ چرا که چهار سوی بازار جهان است. جنس بهتر فروش می رود.
حالا اگر این جنس فریاد توحید باشد چه؟ اگر حضرت ابراهیم بخواهد فریادش را بلند کند، کجا باید برود؟ فلسطین. این مکان هنوز هم این ویژگی را دارد. ما تصور می کنیم به آخرالزمان نزدیک شدیم و با این تحولی که در تمدن غرب اتفاق افتاده است، جغرافیا برایمان مهم نیست بلکه با فضای مجازی این کار را انجام می دهیم. اینطور نیست. اتفاقات بزرگی در دنیا طی این چند سال افتاده است. کشت و کشتارهای زیادی صورت گرفته است. چرا هیچ کدام از آنها مانند فلسطین این همه جهانی نشد؟ به خاطر این ویژگی است. موضوع فلسطین که کلید رمزآلود فرج است، این ظرفیت را دارد که مسئله اش را جهانی کند. امروز می بینید این موضوع منحصر در مسلمانان نیست بلکه غیر مسلمانان و همه جهانیان این مسئله را می فهمند. «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا»؛ دلیل تأکیدم بر این آیه این است که این صحنه خیلی مهم است. در بوسنتی و هرزگوین و حمله به عراق نفهمیدند. این ویژگی جغرفیایی است که در طول تاریخ سبب شده حتی حزب شیطان هم به این جغرافیا دل ببندد. آن روزی که در کنفرانس بال اینها رفتند و این نقطه را انتخاب کردند، معلوم است که هوشمندانه این منطقه را انتخاب کردند.این ویژگی جغرافیای و این ویژگی دوم تاریخی اما خیلی مهم که روی آن سوار شده، تعیین کننده موضوع آخرالزمان است.
اسرائیل قطعاً نابود شدنی است
* این روزها بحث نابودی اسرائیل شکل ویژه ترین به خودش گرفته است. به ویژه پس از آنکه رهبر معظم انقلاب فرمود نابودی اسرائیل نزدیک است، چند سالی می گذرد؛ ما شاهد تحقق گام به گام این ماجرا هستیم. این مسئله هم برای ما و هم برای دشمنانمان این پیش بنی رهبری چقدر دقیق بوده است. نابودی اسرائیل چه مقدار جدی است؟
از روز اول هم جدی بود. «إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا»؛ باطل نابود شدنی است. باطل خیلی قدرتی ندارد. خداوند ساز و کاری در عالم خلقت قرار داده به این صورت که باطل تا زمانی که خودش را با حق در آمیخته و خودش را آشکار جلوه نداده است، یک پیروزی های ظاهری پیدا می کند. پیروزی ظاهری اش به خاطر آمیختگی به حق است. اما زمانی که قدرت گرفت و خواست خودش را آشکار نشان دهد، چه کسی طرفدار اوست؟ جز اهل باطلی که عده کمی هستند. وگرنه مردم دنبال باطل نمی روند. باطل زمین خوردنی است، زیرا تا به قدرت برسد، می خواهد خودش را نشان دهد، تا خودش را نشان دهد، زمین می خورد.
رژیم صهیونیستی که نام خود را اسرائیل گذاشته و قصد دارد از میراث بنی اسرائیل استفاده کند، سرنوشتی جز نابودی ندارد. اگر رهبر انقلاب این تحلیل را دارند که آینده این رژیم غاصب جعلی فروپاشی است، اساساً بر اساس سنت های الهی است، نیازی هم نیست شما آمار و واقعیت ها و اطلاعات را کنار هم بگذارید و تحلیل کنید. هرچند این کار ما را به همان نقطه سرکوبی می رساند. بر اساس سنت الهی، این رژیم از بین رفتنی است. چه زمانی؟ زمانی که به اوج ظهور خودش می رسد. الان اوج ظهورش است. فسادش به اوج رسیده است. روزی 200 نفر را کشتن، عجیب است. در دِیر یاسین یک بار اتفاق افتاد. الان صد و خورده ای روز است که هر روز یک دیر یاسین داریم. این اوج خباثت اسرائیل نیست؟ پس اسرائیل قطعاً نابود شدنی است.
اینکه رهبر انقلاب فرمود 25 سال آینده را نخواهید دید و تصور شد که تضمین 25 سال حیات به اینها دادند، اینطور نیست. آنها می گفتند ما به خاطر برجام 25 سال خیالمان از ایران راحت شد، ایشان فرمود 25 سال آینده را نخواهید دید. چون جریان حق در برابر آنها مقاومت می کند، دست و پا می زنند و چون دست و پا می زنند، سقوط می کنند. این مقاومتی که در منطقه ایجاد شد، سبب نابودی اینها می شود.
* شما استناد به آیاتی از سوره اسراء مبنی بر نابودی اسرائیل کردید. در این باره مقداری توضیح می دهید.
طبق آیات اولیه سوره اسراء دو بار فساد گسترده در زمین می کنند و در هر دو نوبت هم شکست می خورند. یکی ما را وارد جریان ظهور می کند و دیگری برای پس از ظهور است. اینها تا زمان ظهور طبق آیات 4 تا 8 دولتی تشکیل می دهند، اما دولتشان در همان سرکوبی اول از بین می رود. آن چیزی که برای سقوط دوم باقی می ماند، حزب شان است. تشکیلات پنهانی است که ما به عنوان یهود نام می بریم. هرچند همان طور که عرض کردم یک سوءاستفاده ای از دین موسای نبی انجام دادند نه اینکه دینی باشد. در تجربه اولشان «عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ»، که افرادی به شدت پیکارجو هستند وارد صحنه نبرد می شوند. اینها طبق آیات قرآن از سرزنش هیچ سرنش گری نمی هراسند. «فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ»؛ این بندگان خانه به خانه دنبال شما می گردند و شما را می یابند و نابودتان می کنند. این یعنی آیا جنگی اتفاق افتاده است؟ نفرمود با آنها می جنگند بلکه گفت آنها را جستجو می کنند. در ادامه می فرماید «وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا»؛ این وعده حتماً اتفاق خواهد افتاد.
این امر نشان می دهد در اثر این مقاومت یک فروپاشی برای آنها اتفاق افتاده است. چون فرو می ریزند، فرار می کنند. شما ابتدای عملیات طوفان الاقصی را ببینید که چگونه رفتند فرمانده رژیم صهیونیستی را از درون خانه اش بیرون کشیدند. جریان مقاومت اینها را به سمت فروپاشی از درون می کشاند.
جریان مقاومت صهیونیست ها را به سمت فروپاشی از درون می کشاند
شما ابتدای عملیات طوفان الاقصی را ببینید که چگونه رفتند فرمانده رژیم صهیونیستی را از درون خانه اش بیرون کشیدند. جریان مقاومت اینها را به سمت فروپاشی از درون می کشاند. تقریباً برای همه ما روشن است که فرمول نابودی رژیم صهیونیستی فروپاشی از درون خواهد بود. خیلی نیازی نیست به جنگی جدی فکر کنیم. مقاومت را باید کامل داشت، چون این بازدارندگی و مقاومت است که امواج را درون مجموعه خودش باز می گرداند و چون ضعیف است، زمین می خورد. آن چیزی که باقی می ماند، حزب اینهاست. مثل آنچه با عنوان داعش دیدیدم. آن حکومت اسلامی عراق تا شام که ادعا می کردند، از دستشان در آمد، اما داعش به عنوان گروهک همچنان باقی مانده است. اخیراً هم که عملیات خباثت آمیزی درون کشورمان انجام دادند. هرچند پیش از این هم مثل ماجرای شاهچراغ دست به چنین اقداماتی زده بودند. حزب اینها باقی می ماند. نابودی دوم اینها، نابودی حزبشان است.
روایت می فرماید وعده قطعی، ظهور امام است. یعنی متصل به این نابودی، ظهور امام را خواهیم داشت و ماجرای کلید فرج همین است.
* به نکته جالبی اشاره کردید. وقتی از نابودی اسرائیل صحبت می شود، دو مرحله سرکوبی دارد و به آیات آن هم اشاره کردید. در مرحله اول، ساختار فعلی شان در قدس بر هم می ریزد، اما حزب آنها باقی می ماند مثل داعش. اما در مرحله دوم حزبشان هم نابود می شود.
از آیات اول سوره اسراء با کمک روایات این استنباط را داشتم. «... لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ». همان گروه اول که بندگان پیکارجو هستند، بر می گردند که روی شما را سیاه کنند؛ نه در اولی جنگ است و نه در دومی. در اولی، «فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ» اتفاق می افتد؛ بنی اسرائیل را دنبال می کنند تا حکومت به طور کامل از بین رود و آن سرزمین پاکسازی شود. در مرحله دومی، معلوم است که اینها با ذهن انسان ها کار کردند که باید رویشان سیاه شود. «وَ إِنۡ عُدتُّمۡ عُدۡنَا»؛ یعنی وقتی در مرحله دوم بازگردید، ما هم باز می گردیم.
* اکنون شاهد رشادت های جانانه یمنی ها علیه صهیونیست ها هستیم. نه تنها حوثی ها بلکه خود یمنی ها با حوثی ها همکاری می کنند. در واقع تقابل مستقیم با سه رژیم خطرناک به نام اسرائیل و آمریکا و انگلیس دارند. ماجرای یمن چه پیشینه ای دارد و این رشادتشان از کجا ناشی می شود؟
از قبل هم در احادیث این ویژگی را توضیح داده بودند. یمانی هم که قیام می کند، پرچمش از همه روشن تر است. الان برای همه جهان شاید تحلیل اینکه ایران چه نقشی در این جریان ایجاد می کند، سخت باشد. چون واقعاً کل جریان مقاومت مقابل خباثت آنها ایستادند و هر کدام نقش ویژه خودش را ایفا می کند. آن نقشی که خیلی روشن است و مردم را از این همه رشادت و ایستادگی هیجان زده کرده، یمن است.
یمن ویژگی اش در آخرالزمان این است که دستش باز است. یکی از چیزهایی که این دست باز را ایجاد کرده، پشتیبانی مردمی است. کارهای خداوند جالب است و حساب و کتاب دقیقی دارد. اینها چند سال درگیر یک جنگ به شدت نابرابر و سخت شدند و دیده شدند و پرورانده شدند. ببینید یمن امروز با 10 سال قبل چقدر تفاوت دارد؟! خداوند اینها را در ماجرایی انداخت تا امروز که می خواهند نقش جدی خود را ایفا کنند، پروانده شده باشند. این موشک ها از کجا آمد؟ اگر این جنگ چند ساله با عربستان نبود، آیا یمن به این شکل در می آمد؟ آیا انصارالله یمن به چنین موقعیتی می رسید؟ حوثی ها یک قبیله بودند که با حکومت مرکزی خود مقابله می کردند. اینکه امروز بتوانند به عنوان یک کشور تام و تمام مقابله تامی با یک جریان عظیمِ خبیثِ حزب شیطانی داشته باشند که همان سه رژیم اصلی هستند. جالب است که هیچ کس خیلی با آنها همراهی نمی کند. کم کم صحنه روشن می شود. حق یک طرف و باطل طرف دیگر می رود. آنها نتوانستند ائتلافی جدی شکل دهند؛ چرا که صحنه، صحنه روشن آخرالزمانی است.
ایران روشن است چکار می کند و دشمنان ما می فهمند که از روز اول انقلاب اسلامی ما این صحنه آغاز شده و سرعت گرفته است. یک صحنه آخرالزمانی مهم شکل می گیرد و هر کدام از جناح های جریان مقاومت، نقش خودشان را درست ایفا می کنند.
* جالب است که در ماجرای عاشورا از شهدای کربلا 5-6 یمنی داریم و در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله تقدیس شدند و به تعبیر ایشان یمن از یُمن و مبارک می آید؛ از این جهت یک ویژگی خاصی در بین اعراب دارند که آن هم گرایششان به اهل بیت علیهم السلام است. هرچند زیدی مذهبند، اما به شیعه نزدیکترند و می بینیم در صحنه عمل چقدر مثبت عمل می کنند.
یک توضیحی دهم. روایاتی با عنوان «البُلدان» یعنی «سرزمین ها» داریم؛ در این مجموعه روایات، ویژگیهای سرزمین ها گفته شده است. یک جریان هم آمده و معتقد است درباره سرزمین ها فضائل تراشیده شده است تا به این ترتیب مابقی را کنار بگذارند، اما کاملاً درباره یمن و به ویژه درباره ایران با همین قرائت جریان مقاومتِ آخرالزمانی (نه صرفاً سرزمین خاص) صدق می کند. یعنی همان کسانی که آخرالزمان را ایجاد می کنند، با همین ترتیبی که از ایران آغاز می شود و بعد گسترش می یابد. نمی توان این ویژگی را انکار کرد. این مسئله مهمی است.
نکته دوم این است که ما به سمت صحنه کاملاً روشن آخرالزمان می رویم. در آن دوران نمیگویند شناسنامهها را بیاورید تا ببینیم مذهب شما چیست؛ چرا که صحنه، صحنه ظهور تام است. هرکه کنار امام قرار دارد، شیعه امام است. هرکه اسمش شیعه است، اما با این جریان مقابله میکند، واقعاً اسمش شیعه است؟ نه تنها شیعه نیست بلکه دین و مذهبی ندارد. ممکن است بگویی شیعه هستم، اما در این ماجرا حق را به اسرائیل میدهم. یعنی شما کنار اسرائیل و شیطان قرار گرفتید؛ در این صورت می توانید بگویید شیعه هستید؟ شیعه و غیر شیعه رسمی که می شناسیم، قبل از صحنه ظهور است. وقتی صحنه ظاهر و آشکار می شود، به صرف ادعا ارزیابی نمی شوید. الان واقعاً دیگر شناسنامه ای نیست. کسانی که در این جریانند، شیعه امامند.
نظر بدهید