به گزارش سارنا به نقل از تسنیم، در فرهنگ یهودی، از آخرالزمان با واژه عبری "آخاریت هیامیم" (Acharit Hayamim) تعبیر میکنند. یهودیان به عبری به عصر کنونی "عولام حزه" (the Olam Hazeh) و به عصر آینده "عولام حبه" (the Olam Haba) نیز میگویند. یهودیان مانند مسلمانان و مسیحیان پیشگویی میکنند که در «آخاریت هیامیم»، منجی موعود ظهور خواهد کرد. موعود از دیدگاه یهودیان ماشیح (Messiah) نام دارد. در یهودیت نیز نشانههای فراوانی نسبت به «آخاریت هیامیم» هم در تورات و عهد عتیق و هم در تلمود پیشگویی شده است. بنیاسرائیل هم که خود را قوم برگزیده خداوند میدانستند، در انتظار دورانی هستند که وعده الهی تحقق یابد و خداوند، قوم برگزیده خود را در سرزمین موعود مستقر و دشمنان را نابود کند.
در کتب دیگر مانند هوشع و اشعیای نبی، آخرالزمان، روز خداوند و روز جزا دادن ظالمان و ستمکاران و مبتلا کردن آنان به عذابهای الهی، مانند زلزله و طوفان و در مقابل، نجات یافتن و مورد رأفت الهی قرار گرفتن مؤمنان و افراد صالح، بیان شده است؛ روزی که پادشاهی از نسل یسّی (پسر داوود) که شخص حکیم و خداترسی است، ظهور کرده و جهان را از عدل و داد پر خواهد کرد.
بنابراین ریشه تفکر یهودیان به پادشاهیِ فرزندی از بنی اسرائیل باز میگردد و لذا آنها پیامبری مثل عیسای نبی را طرد میکنند و باور دارند که ظهور مسیح حقیقی در دورانی از آخرالزمان همراه با حوادثی مثل ساخت معبد سوم در بیت المقدس است. بر اساس پیشگوییهایی که در کتابهایی مانند دانیل، متیو، کتاب آخر عهد جدید و نامه دوم به تسالونیکیان آمده است، معبد سوم «Tribulation Temple» در بیتالمقدس ساخته خواهد شد و ساخت این معبد، آخرالزمان را به ارمغان خواهد آورد.
به این نسبت، ظهور پیامبری مثل حضرت محمد صلی الله علیه و آله را انکار کردند، جز اندکی از یهودیان که به وعدهی حقیقی موسی علیهالسلام درباره ظهور آخرین پیامبر در جزیرة العرب ایمان داشتند. بنابراین پذیرش نبوت خاتم الأنبیاء مساوی بود با زیر پا گذاشتن تمام ایدئولوژیهای خودبافته آنها که به تورات اصلی نسبت داده بودند. در واقع این دست از یهودیانی که به تعبیر قرآن دست به تحریف تورات و تخریب انبیای الهی زدند و حتی جمع کثیری از آن برگزیدگان را به خاطر این ایدئولوژی شیطانی خود از دم تیغ گذراندند و حتی با پیامبر خود یعنی موسای نبی به بدترین شکل ممکن برخورد کردند، از روی تکبر و حسدشان به دنبال آن هستند که منجی پایانی را به نفع خود مصادره کنند. در عصر حاضر درباره این موضوع که برخاسته از توهم آنهاست، اراده کردند با ابزار رسانه تصوری غلط را در ذهن مردم دنیا نهادینه کنند. حتی آنها هر ساله گردشگران را در فلسطین اشغالی به شهر «مگیدو» (مجدّو) که کلمه «آرماگدون» از آن گرفته شده، میبرند تا درباره نبرد آخرالزمانی بین خیر و شرّ به آنان سخن بگویند و خود را همان گروه خیر قالب کنند.
در این بین آنچه که حائز اهمیت است، به چالش کشیدن ریشه تفکر آنهاست که در این باره نمونهای تاریخی را از مناظره امام رضا علیهالسلام با بزرگ یهودیان سراغ داریم. این مناظره در لایهی پنهانی خود، حاوی پیامی آخرالزمانی به تمام متدیّنین دنیاست تا نشان دهد اصل تفکرات یهودیانِ تحریفکننده تورات (نه اقلیت مؤمن آنها) از اساس پوچ است و توانایی اثبات این موضوع را ندارند که نبوت در خاندان بنی اسرائیل متوقف شد تا اینکه بخواهند منجی آخرالزمان را به او نسبت دهند.
گوشههایی از این مناظره را میخوانیم:
امام رضا علیهالسلام رو به رأسالجالوت (بزرگ یهود) کرده، فرمودند: حال، من از تو سؤال کنم یا تو سؤال میکنى؟ او گفت: من سؤال میکنم و فقط جوابى را میپذیرم که یا از تورات باشد یا از انجیل و یا از زبور داوود یا صحف ابراهیم و موسى. حضرت فرمود: جوابى را از من نپذیر، مگر اینکه از تورات موسى یا انجیل عیسى و یا زبور داوود باشد. رأسالجالوت پرسید از کجا نبوّت محمّد را اثبات میکنى؟امام فرمود: اى یهودی؛ موسى بن عمران، عیسى بن مریم، داوود خلیفه خدا در زمین، به نبوّت او گواهى دادهاند.
او گفت: گفته موسى بن عمران را ثابت کن.
حضرت فرمود: آیا قبول دارى که موسى به بنىاسرائیل سفارش کرد و گفت: «پیامبرى از برادران شما خواهد آمد، او را تصدیق کنید و از او اطاعت کنید؟» حال اگر خویشاوندى بین اسرائیل (یعقوب) و اسماعیل و رابطه بین آن دو را از طرف ابراهیم علیهمالسّلام میدانى، آیا قبول دارى که بنىاسرائیل برادرانى غیر از فرزندان اسماعیل نداشتند؟ رأسالجالوت گفت:بله، این گفتهٔ موسى است و ما آن را ردّ نمیکنیم.
حضرت فرمود: آیا از برادران بنىاسرائیل پیامبرى غیر از محمّد صلى اللَّه علیه و آله آمده است؟ گفت: نه. حضرت فرمود: آیا از نظر شما این مطلب صحیح نیست؟ گفت: آرى صحیح است، ولى دوست دارم صحّت آن را از تورات برایم ثابت کنى.
حضرت فرمود: آیا منکر این مطلب هستى که تورات به شما میگوید: «نور از کوه طور سیناء آمد و از کوه ساعیر بر ما درخشید و از کوه فاران بر ما آشکار شد؟» رأسالجالوت گفت: با این کلمات آشنا هستم، اما تفسیر آنها را نمیدانم. حضرت فرمود: من برایت خواهم گفت. جملهٔ «نور از کوه طور سیناء آمده» اشاره به وحى خداوند است که در کوه طور سیناء بر موسى علیهالسّلام نازل کرد و جملهٔ «از کوه ساعیر بر ما درخشید» اشاره به کوهى است که خداوند در آن بر عیسى بن مریم علیهماالسلام وحى فرمود و جمله «از کوه فاران بر ما آشکار شد»، اشاره به کوهى از کوههاى مکه است که فاصلهاش تا مکه یک روز میباشد و «شعیا»ى پیامبر علیهالسّلام طبق گفته تو و دوستانت، در تورات گفته است: «دو سوار را میبینم که زمین برایشان میدرخشد: یکى از آنان سوار بر درازگوشى است و آن دیگرى سوار بر شتر.»
سوار بر درازگوش و سوار بر شتر کیستند؟ رأسالجالوت گفت: آنان را نمیشناسم، معرّفیشان کن. حضرت فرمود: آن که بر درازگوش سوار است، عیسى علیهالسّلام است و آن شترسوار محمّد صلى اللَّه علیه و آله. آیا این مطلب تورات را منکر هستى؟ گفت: نه، انکار نمیکنم. آنگاه حضرت سؤال کردند: آیا حیقوق پیامبر علیهالسّلام را میشناسى؟ گفت: بله، میشناسم. حضرت فرمود: حیقوق چنین گفته است و کتاب شما نیز همین مطلب را میگوید: خداوند از کوه فاران «بیان» را آورد و آسمانها از تسبیحگفتن محمّد و امّتش پر شده است، سوارانش را بر دریا و خشکى سوار میکند و کنایه از تسلّط امّت اوست بر دریا و خشکى. بعد از خرابى بیت المقدس کتابى جدید براى ما میآورد و منظور از کتاب، فرقان است. آیا به این مطالب ایمان دارى؟ رأسالجالوت گفت: این مطالب را حیقوق گفته است و ما منکر آن نیستیم.
حضرت فرمود: داود در زبورش که تو نیز آن را میخوانى گفته است: «خداوندا، برپاکننده سنّت بعد از فترت را مبعوث کن.» آیا پیامبرى غیر از محمّد صلى اللَّه علیه و آله را میشناسى که بعد از دوران فترت، سنّت (الهى) را احیا و برپا کرده باشد؟ رأسالجالوت گفت: این سخن داوود است و آن را قبول دارم و منکر نیستم، اما منظورش عیسى بوده است و روزگار عیسى همان دوران فترت است. حضرت فرمود: تو نمیدانى و اشتباه میکنى. عیسى با سنّت تورات مخالفت نکرد، بلکه موافق آن سنّت و روش بود تا آن هنگام که خداوند او را به نزد خود بالا برد و در انجیل چنین آمده است: «پسر زن نیکوکار میرود و فارقلیطا بعد از او خواهد آمد و او کسى است که سنگینیها و سختیها را آسان کرده و همه چیز را برایتان تفسیر میکند و همان طور که من براى او شهادت میدهم، او نیز براى من شهادت میدهد. من امثال را براى شما آوردم و او تأویل را برایتان خواهد آورد.» آیا به این مطلب در انجیل ایمان دارى؟ گفت: بله، آن را انکار نمیکنم.
این مناظره همین طور ادامه دارد تا امام در ادامه با استدلال، دیدگاه آنان را هم درباره توقفشان بر نبوت بنی اسرائیل ابطال میکند. بنابراین چون امام رضایی میتوانست اینچنین دیدگاه یهودیان را به چالش بکشد به گونهای که بزرگ آنان را به سکوت وا دارد؛ همان طور که اشاره کردیم اگر آنان به جای سکوت در برابر استدلالهای منطقی امام رضا علیهالسلام میپذیرفتند، تمام ادعای آنان درباره منجی با شکست مواجه میشد، اما متأسفانه نخواستند هدایت را بپذیرند و همچنان خود و قومشان را در گمراهی نگه دارند.
نظر بدهید