امام حسین (ع) می دانستند پایان مسیر شهادت و اسارت خواهد بود/پاسخ امام به مرد کوفی در حجت قیام عاشورا


امام‌حسین (ع)در مسیر خود به کوفه فرمود: کسی نمی‌تواند بر آنچه که خواست خداست غلب کند، خدا از من می‌خواهد در برابر یزید بایستم، این دستور خداست.

7/20/2024 10:05:06 AM
کد خبر: 14333

به گزارش سارنا به نقل از مهر، ماه محرم، ماه پیروزی خون بر شمشیر واقعه‌ای بزرگ را در دل خود دارد که نقطه عطف مبارزه با ظلم و کج روی‌ها برای بقای اسلام اصیل است، قیامی که از سوی امام حسین (ع) چنان حادثه‌ای را در تاریخ اسلام و حتی جهان رقم زد که منشأ قیام‌های پس از خود و انقلاب‌های بزرگ جهانی شد.

زنده ماندن عاشورا پس از قرن‌ها از این اتفاق نشان دهنده عمق مبارزه و اثرگذاری این حرکت حتی با وجود تعداد اندک قیام کنندگان است. امام حسین با ۷۲ تن از یارانش چنان حماسه‌ای را رقم زد که به گفته خود ایشان نجات دهنده اسلام و مانع انحراف از خط اصلی دین شد. مسئله حکمرانی قیام عاشورا علیه حاکمیت یزید و امویان موضوعی است که حجت الاسلام نجف لک زایی رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگی اسلامی در سلسله مباحثی به آن پرداخته و خبرگزاری مهر در نظر دارد آن را در طول دهه محرم منتشر کند. بخش‌های قبلی سخنان پیش از این منتشر شده است و حال بخش نهم را می‌خوانید.

دستاورد بحث ما تاکنون این شد که حضرت سیدالشهدا با عدم بیعت با یزید حرکت خود را شروع کرد و صحبت از این بود که ما ۲ دسته انسان داریم، کسی مثل امام حسین (ع) که انسان توحیدی و حق گرا است با کسی مثل یزید که انسان ظالم یا طاغوتی است بیعت نمی‌کند و این موضوع روشن است.

در حکمرانی یزیدی سیاستگذاری و اولویت گذاری و برنامه‌ریزی برخلاف دستورات اسلام است. در صحبت‌هایی که امام در مکه داشت این را تاکید کرد که بر تکلیف دینی خود عمل می‌کند.

در چند اتفاق دیگر حضرت گفت و گوهایی با مردم در مسیر داشتند و در این صحبت‌ها حرکت خود را تبیین کردند. مانند اینکه در منابع تاریخی آمده یکی از مردم کوفه که با کاروان حضرت مواجه شد خواست امام را ببیند که او را به چادر امام بردند، مرد نقل کرد وارد چادر امام حسین (ع) شدم و دیدم امام قرآن می‌خواند و قطره‌های اشک بر محاسنش جاری شده است. به ایشان عرض کردم پدر و مادرم فدای تو ای فرزند دختر پیامبر، چه انگیزه‌ای شما را به این بیابان بی آب و علف کشانده است؟ امام به این مرد کوفی پاسخ می‌دهد بنی‌امیه من را تهدید کرده‌اند و من از مدینه به مکه آمدم در مکه تهدید کردند و به دعوت کوفیان به سمت کوفیان می‌روم و این نامه‌های مردم کوفه است، در حالی که اینها قاتل من خواهند بود.

برنامه‌ریزی حضرت سید الشهدا (ع) پیروزی در حادثه عاشورا بود

البته امام از مدینه که حرکت خود را شروع کردند می‌دانستند پایان مسیر شهادت و اسارت خاندان خود خواهد بود اما امام طوری برنامه‌ریزی کردند که پایان این راه پیروزی باشد. یعنی اگر با زنده بودن خود نمی‌تواند جلوی اقدامات علیه اسلام را بگیرد با شهادت خودش دودمان یزید و حکومتش را بر باد دهد که همینطور شد.

سپس فرمود ای مرد کوفی بدان اینها یعنی مردم کوفه من را می‌کشند، دستورات خدا را هتک می‌کنند. یعنی امام می‌دانند در آخر چه خواهد شد. ای شن می‌فرمایند اینها اگر از مثل منی استقبال نکنند و از من طرفداری نکنند خدای متعال روز به روز ذلیل‌ترشان می‌کند. یعنی اینها خود با اعمالشان خود را ذلیل‌تر می‌کنند. از نظر تاریخی هم این اتفاق افتاد و حکومت یزید و امویان از بین رفت و در بیابانی که تاریخ هم نمی‌داند چطور، کشته شد. همین مردم کوفه گرفتار حجاج بن یوسف ثقفی شدند و کسانی که امام حسین (ع) را نصیحت می‌کردند به دست حجاج افتادند.

ما چشمه جوشان علم و خانه ما محل حضور ملائکه است

امام در منزل ثعلبیه بود که مرد دیگری از کوفه به نزد ایشان می‌آید. امام از او پرسیدند اهل کجایی، مرد گفت کوفه، مرد کوفی خود نقل می‌کند که امام حسین (ع) گفت مرد کوفی اگر تو را در مدینه ملاقات می‌کردم به تو جایی که جبرئیل در خانه ما بر پیامبر نازل شد را نشان می‌دادم. حضرت می‌خواست نشان دهد چه کسی است و چه جایگاهی دارد. سپس فرمودند ما چشمه جوشان علم هستیم، می‌شود که الان بگوید اینها جاهل هستند و ما عالمیم، یعنی اگر یزید می‌گوید امام خروج کردند آیا شدنی است؟ سپس آیه تطهیر را خواند و به این ترتیب می‌خواهد به صورت مختلف نسبت به جایگاه اهل بیت آگاهی دهد.

فرمان قیام از سوی خداوند است

در یکی دیگر از منازل مرد دیگری از قبیله اکرمه نزد امام آمد و پرسید مقصد شما کجاست؟ امام فرمود کوفه. مرد گفت این سفر خطرناک است و برگردید، من کسانی را می بینم که زبانشان با شماست ولی شمشیر و نیزه اینها علیه شماست. دلشان می‌خواهد با شما باشند ولی به شرطی که هزینه نکنند. در واقع می‌خواست بگوید برخی مسلمان‌های زبانی هستند عاشق اسلام هستند ولی نمی‌خواهند هزینه کنند.

امام فرمود ای برادر تو فکر می‌کنی من نمی‌دانم؟! بر من چیزی پوشیده نیست، کسی نمی‌تواند بر آنچه که خواست خداست غلب کند، خدا از من می‌خواهد در برابر یزید بایستم، این دستور خداست. امام یعنی کسی که معصوم است و از دستور خدا تخطی نمی‌کند. من باید در برابر طاغوت بایستم ولو سرانجامش شهادت باشد و می‌دانم سرانجامش شهادت است. اینها دست از من برنمی دارند تا من را بکشند. وقتی این کار را کردند خدا بر اینها کسانی را از طاغوت مسلط می‌کند که ذلیلشان می‌کند. چنان که از خارترین گروه‌های امت خواهند بود و این اتفاق افتاد، چرا که بعد از آن کوفیان روز خوش ندیدند.

نظر بدهید


نام:


ایمیل:


موضوع:


توجه: دیدگاه هایی که حاوی توهین و تهمت و یا فاقد محتوایی که به بحث کمک میکند باشند احتمالا مورد تایید قرار نمیگیرند.