اصل پذیرش «مهدویت» مسئله‌ای است که فرق اسلامی بر آن توافق دارند


نگاه‌های تندی در برخی از پیروان وهابیت افراطی خصوصاً جریانی که دنبال تخریب و تضعیف انقلاب اسلامی ایران هستند نسبت به مسئله مهدویت وجود دارد.

9/7/2024 2:57:36 PM
کد خبر: 15672

به گزارش سارنا به نقل از مهر، موضوع ظهور منجی آخرالزمان که در شریعت اسلامی با آموزه مهدویت پیوند خورده است، از موضوعات اساسی است که در همه ادیان و شرایع گذشته مطرح بوده و نوید آینده‌ای روشن را برای جامعه بشری به همراه دارد؛ جامعه‌ای که در آن روابط افراد بر پایه عدالت استوار خواهد بود و هر انسانی به کمال مطلوب خویش خواهد رسید. تشکیل آرمان‌شهر مهدوی در آخرالزمان وعده‌ای است که خداوند در کتب آسمانی از جمله قرآن کریم به صراحت بیان فرموده است و به همین سبب وعده نابودی ظلم و ستم را در آن هنگام، وعده‌ای قطعی قلمداد کرده است.

این آموزه ارزشمند و امیدبخش در طول تاریخ با آسیب‌های فراوانی نیز همراه بوده و همواره افرادی سعی کردند باور مؤمنان به منجی آخرالزمان را به انحراف بکشانند و آن را مورد سو استفاده قرار دهند. شاید بارزترین نمونه سو استفاده از منجی‌باوری را بتوان تشکیل رژیم صهیونیستی به شمار آورد که ایده آن با بهره‌گیری از باورهای آئین یهود درباره سرزمین موعود شکل گرفت. ظهور داعش نیز یکی دیگر از جریانات منحرفی بود که در سالیان اخیر و با ادعای زمینه‌سازی برای ظهور منجی آخرالزمان پدیدار شد. پخش برخی مستندها در سال‌های اخیر نیز یکی دیگر از انحرافاتی بود که سعی داشت با برخی تطبیقات نادرست، اعتقادات شیعیان درباره مهدویت را در راستای اهداف سیاسی خود به بازی بگیرد.

بنابراین اهمیت مسئله مهدویت و منجی‌باوری از یک سو و ضرورت توجه به آسیب‌ها و انحرافات آن، ضرورت تحقیق و کسب آگاهی در این زمینه را روشن می‌سازد. در همین راستا خبرگزاری مهر تصمیم دارد در قالب پرونده‌ای ابعاد مختلف مسئله مهدویت و منجی‌گرایی را مورد بررسی قرار دهد. در همین راستا با حجت‌الاسلام جواد اسحاقیان درچه، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و کارشناس مهدویت درباره اعتقاد وهابیت به مهدویت گفت‌وگو کردیم که حاصل آن را در ادامه می‌خوانیم؛

*ابتدا یک معرفی اجمالی درباره خود فرقه وهابیت بیان بفرمائید.

وقتی کلمه وهابیت در شکل کلی‌اش به کار می‌رود منتسب به محمد بن عبدالوهاب است. خب آنها با اقتضائات و شرایطی در سرزمین حجاز ورود پیدا کردند و کم‌کم قدرت پیدا کردند و عقاید خاص خودشان را مطرح کردند و تاکنون نیز آن جریان، جریان غالب است و در برخی کشورهای دیگر هم مدارس گسترده با تبلیغات فراوان برای تربیت پرشمار طلاب و دانشجویان متناسب با اعتقادات خودشان دایر کردند. این وهابیتی است که منتسب به محمد بن عبدالوهاب است ولی وقتی به طور مطلق وهابیت گفته می‌شود نگاهمان محدود به دوران متاخر نیست بلکه شامل قرون قبل هم می‌شود و گروه سلفیه و ابن‌تیمیه و ابن‌قیم جوزی را هم در بر می‌گیرد.

*در مورد اعتقادات وهابیت درباره منجی و حضرت مهدی (عج) توضیح بفرمائید و ضمناً اشاره کنید میان باورهای وهابیت و اهل سنت درباره این مسئله چه تفاوت‌هایی وجود دارد.

وقتی ما از وهابیت سخن می‌گوئیم از یک گروه یا یک طیف کاملاً مشترک صحبت نمی‌کنیم، یعنی ما یک وهابیت داریم که منتسب و مربوط به سلفیه است که در رأس آن ابن‌تیمه و ابن‌قیم جوزی است با آرا و عقایدی که داشتند، یک وهابیت جدید هم داریم که با رویکردهای سیاسی و اجتماعی همراه است و تقابل و ضدیت شدیدی با اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی و رویکرد اعتقادی شیعه از جمله در مسئله مهدویت دارد. باید توجه داشت همه کسانی که وهابی نامیده می‌شوند از این دست نیستند و تنها گروهی از وهابیان این گرایش را دارند، حتی گروه‌هایی پیدا می‌شوند که منسوب به وهابیت هستند ولی نگاه معتدل و عقلانی‌تری دارند.

به طور کلی در وهابیتی که در زمان ابن‌تیمه مطرح می‌شود و بخشی از وهابیت امروز هم از آن دیدگاه پیروی می‌کنند، دیدگاه خاصی نسبت به مهدویت وجود دارد. اصل پذیرش مهدویت مسئله‌ای است که گروه‌های مختلف بر آن توافق دارند، به جز ابن خلدون که البته در مورد ابن‌خلدون هم برخی محققان می‌گویند اراده و قصد ابن‌خلدون انکار اصل مهدویت نبوده است بلکه به ضعف بخشی از روایات مهدویت اشاره کرده است و در واقع می‌خواسته بکوید بخشی از روایات مهدویت دارای ضعف سند هستند. لذا اینکه کسانی منکر اصل مهدویت باشند ما سراغ نداریم، چه در وهابیت و غیر وهابیت.

در عین حال دیدگاه وهابیت نسبت به مهدویت، با دیدگاه شیعیان تفاوت‌هایی دارد از جمله اینکه به لحاظ همان رویکرد ظاهرگرایی که اینها نسبت به احادیث داشتند، ظواهر برخی روایات مثل روایات طول عمر حضرت را دیدند و در آن مناقشه کردند و اشکال گرفتند. این در حالی است که ما در آیات و روایات نمونه‌هایی بسیاری از طول عمر داریم از جمله انبیایی که طول عمر داشتند و دارند و هنوز زنده هستند، ولی این متون مورد غفلت آنها واقع شده است، لذا اشکالاتی به این مسئله وارد کردند. غیر از مسئله طول عمر امام، یکی دیگر از موضوعاتی که نسبت به آن اشکال وارد کردند این است که امام عصر (عج) از نسل امام حسین (ع) باشد که در این مورد هم مناقشاتی دارند. همچنین با استناد به روایت جعلی که در آن از پیامبر (ص) نقل شده است: «اسم پدر او، اسم پدر من است» نتیجه گرفتند اسم امام عصر (عج) عبدالله است. قاعدتاً این روایت از سوی علمای شیعه مورد مناقشه قرار است ولی وهابیت از زمان ابن‌تیمه اصرار داشته که این روایت درست است ولی شیعیان از این مطلب غفلت کردند و آن را نپذیرفتند.

به هر حال این چند نمونه مصادیقی است که نشان می‌دهد وهابیت به دلیل اتکا به ظواهر روایات و عدم پالایش روایات بخشی از گزاره‌های مهدویت را مورد مناقشه قرار داده و اعتقادات شیعه را مردود دانسته است ولی درباره اصل مسئله مهدویت بر اعتقاد خودش باقی است.

یکی دیگر از موضوعات مورد مناقشه تولد یافتن امام عصر (عج) و در قید حیات بودن ایشان است که با موضوع طول عمر نیز تناسب دارد. در این قسمت میان اهل سنت و وهابیان مشترکاتی وجود دارد یعنی اهل سنت نیز معتقدند مهدی موعود هنوز تولد نیافته و بعداً متولد خواهد شد، وهابیت هم همین مطلب را با شدت و تاکید بیشتری بیان می‌کند و نسبت به شیعه هجمه می‌کنند و تولد امام عصر (عج) را مورد مناقشه قرار می‌دهند. این در حالی است که در تشیع، هم قرائنی بسیاری بر میلاد امام زمان (عج) وجود دارد و هم شهودی مثل حکیمه خاتون و دیگران بر این مطلب گواهی دادند و هم گزارشات تاریخی نواب بر این مسئله گواهی می‌دهد.

به هر حال مواجهه با تولد امام زمان (عج) یکی از موضوعاتی است که وهابیت با شدت بیشتری به آن می‌پردازد در حالی که در اهل سنت هم مطرح شده است. البته ما در میان اهل سنت کسانی داریم که حضرت مهدی (عج) را تولدیافته می‌دانند و می‌گویند شرایطی که دنیا امروز با آن مواجه است و اینکه دنیا رویکرد مثبتی به اسلام و آموزه‌های مهدویت پیدا کرده است نشان می‌دهد یک مدیریت معنوی در دنیا وجود دارد که توسط امام دوازدهم صورت گرفته است. بنابراین از این اقوال هم میان اهل سنت وجود دارد هرچند این نظریه خیلی فراگیر نیست.

از آن طرف نگاه‌های تندی در برخی از پیروان وهابیت افراطی خصوصاً جریانی که دنبال تخریب و تضعیف انقلاب اسلامی ایران هستند نسبت به این مسئله وجود دارد چراکه یکی از نقاط اتکای انقلاب اسلامی مسئله مهدویت و موضوع نیابت آن حضرت در عصر غیبت است. لذا آنها با شدت بیشتری و حتی گاهی در حد تمسخر درباره موضوع تولد امام یا کرامت‌ها و مسائل اعجازی هنگام تولد صحبت می‌کنند و به نفی آن می‌پردازند.

*آیا ظهور داعش را می‌توان با باورهای وهابیت درباره منجی‌گرایی مرتبط دانست؟

یک مسئله این است که داعش به چه شکلی پیدا شد. خب جریان اولیه داعش وابسته به القاعده بودند و به جهت اختلافات و انشعاباتی که در القاعده پیدا شد، داعش ظهور پیدا کرد. حالا ما با این بحث کاری داریم. نکته دیگر این است آنچه الآن موسوم به داعش است با برخی از آموزه‌های وهابیت ارتباط دارد از جمله آموزه‌هایی که در وهابیت پیرامون تکفیر دیگران مطرح است. همین آموزه به شکل شدیدتر در داعش مشاهده می‌شود. حتی در دوران اوج قدرت داعش من می‌دیدم یک گروهی از گروه‌های تکفیری، گروه دیگر را تکفیر می‌کرد یعنی حتی درون خودشان همدیگر را تکفیر می‌کردند. طبیعتاً وقتی شما مرز تکفیر را بدون معیار توسعه دهید این اتفاق خواهد افتاد چه در وهابیت و چه در داعش. پس اشتراکات و نسبت‌هایی میان این دو جریان هست.

درباره ارتباط داعش با منجی‌گرایی باید عرض کنم اولاً آنها القابی برای خلفای داعش قرار می‌دادند که برگرفته از همان چیزی است که در مباحث مهدویت وجود دارد؛ القابی مثل قریشی، هاشمی. یعنی آن نسبت‌ها و اوصافی که ما در مورد موعود و منجی می‌گوئیم آنها هم مورد استفاده قرار می‌دادند. نکته دیگر اینکه آنها روایاتی در رسانه‌های خودشان استفاده می‌کردند که وعده آمدن مهدی موعود را می‌داد و آنها خودشان را زمینه‌ساز آمدن مهدی موعود می‌دانستند یعنی این حرکت‌های جهادی را نوعی حرکت آزادی‌بخش و زمینه‌ساز برای قیام مهدی موعود می‌دانستند. وقتی بنده رسانه‌های آنها را دنبال می‌کردم شاهد بودم که آنها مسئله مقدمه‌ساز بودن و آماده‌سازی اقتضائات برای آمدن مهدی موعود را صراحتاً بیان می‌کردند.

نظر بدهید


نام:


ایمیل:


موضوع:


توجه: دیدگاه هایی که حاوی توهین و تهمت و یا فاقد محتوایی که به بحث کمک میکند باشند احتمالا مورد تایید قرار نمیگیرند.