مظهر اعتدال در زندگی، تأمین عدالت اجتماعی است/ انقلاب اسلامی با تحزب مخالف نیست


انقلاب اسلامی با تحزب مخالف نیست اما حزب مدنظر ما، عبارت است از یک تشکیلاتی که نقش راهنمایی و هدایت آحاد مردم را به سمت یک آرمان‌هایی ایفا می‌کند.

10/16/2024 9:23:09 AM
کد خبر: 15926

به گزارش سارنا به نقل از مهر، کتاب «ره نامه»، مجموعه ۴۰ جلدی منتشرشده توسط انتشارات انقلاب اسلامی وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه‌ای (مدظله العالی) است که به موضوعات گوناگونی می‌پردازد و درواقع حاصل بیانات ایشان در موقعیت‌های مختلف است. علی رضا بیابان نورد سروستانی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز، نگاهی تألیف گونه به جلد اول این مجموعه که با عنوان ۱۸ ویژه اصول گرایی و اصلاح طلبی داشته است که در ادامه قسمت دوم آن را می‌خوانید:

اصول‌گرایی اصلاح‌طلبانه

تغییر زمان و جریان گوناگون فرهنگ‌ها، ارزش‌ها و تحولات در اذهان و افکار طبیعی است؛ اما همواره اصول ثابتی وجود دارد که این اصول می‌بایست همواره مدنظر قرار گیرد. جمهوری اسلامی در برابر پدیده‌ها و موقعیت‌ها، فاقد احساس و ادراک نیست اما به اصول خود پایبند و به مرزبندی‌های خود با دشمن حساس است و نقطه مقابل اصول‌گرا، اصلاح‌طلب نیست و نقطه مقابل اصلاح‌طلب نیز اصولگرا نیست. نقطه مقابل اصول‌گرایی، آدم بی اصول و لاابالی است و هرروز منافعش ایجاب می‌کند ضد سرمایه‌داری و یا طرفدار سرمایه‌داری شود و نقطه مقابل اصلاح‌طلبی نیز افساد است. باید به اصول‌گرایی اصلاح‌طلبی اعتقاد داشت.

اصول متین و متقنی که از مبانی معرفتی اسلام برخاسته و روش‌هایی که به‌صورت روزبه‌روز و نو به نو اصلاح می‌شود.

برخی به ارزش‌ها توجه می‌کنند اما به پیشرفت و تحول توجهی ندارند و برخی نیز به تحول و پیشرفت توجه دارند اما به رعایت ارزش‌ها توجه لازم ندارند. البته نه اینکه قبول نداشته باشند اما مسئله اولشان پیشرفت و تغییر و تحول است و مسئله ارزش‌ها نیست.

عده‌ای دیگر به‌عکس مسئله اولشان حفظ ارزش‌هاست؛ نه اینکه به تحول عقیده نداشته باشند. در زمینه ارزش‌ها نیز یکی به مسئله تدین، یکی به مسئله استقلال و یکی به مسئله آزادی و دیگری به مسئله اخلاق توجه می‌کند؛ البته بهتر آن است که به همه اجزا توجه کنند؛ اما اگر عده‌ای به یک بخش توجه کنند و عده‌ای به بخش دیگر، می‌توانند مکمل هم باشند. می‌توان باهم یک وحدت عمومی شکل و هویت کلی جامعه اسلامی و انقلابی را تشکیل داد و درواقع مثل دو جناح عمل شود. اگر آن‌هایی که به ارزش‌ها پایبند هستند به تحول هم توجه کنند و آن‌هایی که به تحول و پیشرفت و جلو رفتن و تغییر معتقدند به ارزش‌ها هم توجه داشته باشند جامعه از هر دو سود خواهد برد و هر دو جناح به نفع جامعه عمل خواهند کرد و درواقع انقلاب را تکمیل می‌کنند و پیشرفت در سایه ارزش‌ها را تحقق می‌بخشند.

اما هر دو طرف باید به خطرهایی توجه کنند؛ خطر جمود و تحجر که در کمین آن‌هایی است که فقط به ارزش‌ها توجه می‌کنند و تحول و تغییر و پیشرفت را نادیده می‌گیرند و خطر انحراف، در کمین‌هایی است که تحول و تغییر را مدنظر دارند و ارزش‌ها را در درجه اول قرار نمی‌دهند و این ممکن است منجر به زمینه‌سازی برای دشمن و مخالفان اساس ارزش‌ها شود. هر دو گروه و هر دو جناح باید مراقب باشند و در این صورت است که جامعه می‌تواند جامعه‌ای باشد با همان وحدت موردنظر و لازم؛ وزندگی خودش را به سمت تکامل و تعالی مدنظر اسلام پیش می‌برد. برای ماندگاری نظام جمهوری اسلامی در خط انقلاب و امام (ره) صراحت و شفافیت لازم است و مواضع جمهوری اسلامی در برابر دوستان و دشمنان باید واضح باشد. تاکتیک‌ها و شیوه‌های کار می‌تواند تغییر کند اما اصول می‌بایست مستحکم بماند و این راز استحکام انقلاب و پیشرفت کشور است.

اصول‌گرایی یعنی توجه به اصول مستدل، منطقی و پایبند ماندن به آن‌ها و تطبیق رفتارها بر آن اصول.

با حذف و کمرنگ شدن اصول که همواره مدنظر دشمنان است؛ دنیای اسلام شاخص‌های راهنما را گم می‌کند و به دام قواعدی که دشمن تعیین کرده است می‌افتد که نتیجه از پیش مشخص است.

درواقع اصلاح‌طلبی به معنی حفظ اصول و اصلاح روش‌ها است. انقلاب امری دفعی نیست و امری تدریجی است؛ یک مرحله انقلاب، تغییر نظام سیاسی است که به‌صورت دفعی اتفاق می‌افتد اما انقلاب می‌بایست در طول زمان تحقق پیدا کند و این تحقق به آن است که بخش‌هایی که عقب‌مانده و تحول پیدا نکرده، تحول پیدا کند و روزبه‌روز راه‌های جدید، کارهای جدید، فکرهای جدید و روش‌های جدید در چهارچوب و بر پایه ارزش‌های اسلامی و انقلابی در جامعه به وجود آید و پیش برود تا ملت، بانشاط و قدرت به سمت هدف حرکت کند.

در قوانین، فرهنگ و اخلاق عمومی، نظام علمی و آموزشی، فعالیت‌های اقتصادی، هنر، امور حکومت و اداره کشور و حتی حوزه‌های علمیه روزبه‌روز باید تحول صورت پذیرد و پیشرفت حاصل شود و انسان‌های بافکر و شجاع و روشن‌بین، روش‌های جدید، کارهای جدید، فکرهای جدید و آرمان‌های جدید را دنبال کنند و البته بر اساس و در چهارچوب همان ارزش‌های اسلامی و انقلابی پیش بروند؛ آن‌وقت انقلاب، انقلابی کامل می‌شود که البته تمام‌شدنی هم نیست و همواره در حال تحول و پیشرفت است.

در اینجا باید بر اساس سه عنصر عمل کرد:

  1. ارزش‌هایی که انقلاب بر اساس آن‌ها پدید آمده است و همواره باید موردتوجه باشد و به‌شدت از آن‌ها حراست شود.
  2. ارزش‌ها باهم دیده شوند و این‌طور نباشد که به استقلال سیاسی، فرهنگی و اقتصادی توجه شود، اما دین‌داری نادیده گرفته شود و یا به دین‌داری توجه شود و آزادی نادیده گرفته شود و یا این‌ها دیده شوند اما به دین و ایمان مردم توجه لازم نشود و باید به همه مجموعه ارزش‌ها توجه شود.
  3. عنصر سوم حرکت روبه‌جلو است. رکود، سکون و سکوت موجب می‌شود که جمود، تحجر و کهنگی پدید آید و ارزش‌ها کارایی خود را از دست بدهند؛ باید به ارزش‌ها توجه کرد و در توجه به آن‌ها و ابعاد مختلف آن‌ها تبعیض قائل نشد و درعین‌حال در چهارچوب ارزش‌ها، تحول و حرکت به جلو را با جدیت تمام دنبال کرد.

ویژگی‌های اصلاح‌طلبی انقلابی

معنای اصلاح این است که با حفظ اهداف والا بر اساس مبانی اسلامی و حاکمیت الله و صراحت در میان آن‌ها، در روش‌ها در جهت انجام کارهای ناتمام و یا بر زمین‌مانده تجدیدنظر و برای حذف نقاط منفی، سعی و تلاش شود و این همان اصلاح انقلابی است.

اصلاحات به معنای حقیقی کلمه، شامل همه دستگاه‌های کشور می‌شود و هیچ دستگاهی نباید خود را از انتقاد مصون بداند و همه باید در جهت اهداف نظام و در چهارچوب آن، رفتار خود را اصلاح کنند و اصل کار پیامبران این بوده که تا می‌توانند اصلاح کنند.

و اساس اصلاحات واقعی این است که با فقر و فساد و تبعیض مبارزه شود. اصلاح‌طلبی جزو ذات انقلاب است، همان‌طور که انقلاب یک حرکت عظیم در مقابل فساد و بی‌کفایتی رژیمی بوده که در لجن‌زار فساد و وابستگی گرفتارشده بود.

اصلاح‌طلبی یک تکلیف و مجاهدت است و دولت و ملت موظف‌اند بدین معنا اصلاح‌طلب باشند و امروزه هر حرکتی که در جهت تحکیم پایه‌های انقلاب و اعمال قانون اساسی مترقی و مدرن جمهوری اسلامی‌ایران انجام گیرد؛ بدون شک حرکتی اصلاحی است و مردم از آن حمایت می‌کنند.

امام حسین (ع) هدف اول خود را اصلاح می‌داند " لنری المعالم من دینک و نظهر الإصلاح فی بلادک "

اصلاح یعنی نابودی و مبارزه با فساد و دزدی، خیانت، وابستگی، زورگویی، انحراف‌های اخلاقی، انحراف‌های مالی، دشمنی‌های بین خودی‌ها، گرایش به دشمنان و علاقه نشان دادن به چیزهای ضد دینی که همه فساد محسوب می‌شود و اصلاحات به معنای حقیقی (اصلاحات انقلابی و اسلامی) زمانی محقق خواهد شد که از سه‌پایه شوم فقر و فساد و تبعیض فاصله گرفته شود و هیچ اصلاحی بدون پرداختن به این سه مقوله میسر و ممکن نیست.

البته باید مراقب بود هر وقت بحث اصلاحات مطرح می‌شود، دشمن هم شروع به شبهه افکنی و غبارآلود کردن فضا می‌نماید. اصلاحات یک کلمه انقلابی، اسلامی و ایمانی است و همه مسئولان کشور و مردم و صاحب‌نظران با آن موافق‌اند، اما با اصلاحات آمریکایی، همه مسئولان کشور، مردم و آحاد هوشیار ملت مخالف‌اند. اصلاح‌طلبی که آن‌ها به دنبال ترویج آن هستند؛ همین ارتجاع (و بازگشت) به گذشته است؛ چون آن‌ها به دنبال حکومت پادشاهی مرتجعانه‌ای هستند که مطیع غرب بود. دشمنان نظام و انقلاب، تغییر ساختار اصل نظام را هدف گرفته‌اند و اصلاحات ازنظر آن‌ها، یعنی تغییر نظام و تبدیل نظام جمهوری اسلامی به یک نظام وابسته و سرسپرده دشمن‌های مستکبر.

پایه‌های اصلاحات و راه‌های برطرف کردن فسادها در کشور می‌بایست از چند بستر بگذرد:

  1. هدایت از یک مرکز هوشیار، مقتدر و خویشتن‌دار اولین اصل است و باید این مرکز مراقب باشد کار به‌طور صحیح و با دقت انجام شود.
  2. حفظ ساختار قانون اساسی بسیار مهم است؛ دشمن از ابتدا تاکنون به دنبال نفی آن بوده است. قانون اساسی میثاق ملی، دینی و انقلابی همگان است و اسلام در آن تبلوریافته است؛ اصل چهارم قانون اساسی تکلیف همه‌چیز را مشخص کرده است و اسلامیت بر همه اصول حاکم است.
  3. مقابله با تندروی و تندروهایی که زمینه را برای دشمن مهیا می‌کنند و همه باید در این امر کوشا باشند.
  4. مقابله با هرگونه دخالت خارجی
  5. تلاش برای هماهنگی در همه عرصه‌ها به‌طور متوازن از قبیل توزیع عادلانه درآمدها، ریشه‌کن کردن فقر و رسیدگی به مناطق محروم، اصلاح ساختار اداری و...
  6. مقابله با تجزیه قومی کشور

اصلاح‌طلبی آمریکایی

برخی زیر نام زیبا و جذاب اصلاح‌طلبی، به دنبال بازگشت به دورانی هستند که دین فقط جنبه تشریفات در زندگی داشته باشد و این درواقع نقطه مقابل اصلاح‌طلبی و نوعی ارتجاع و بازگشت به عقب است و از مظاهر اصلاح‌طلبی آمریکایی محسوب می‌شود. مظهر اصلاح آمریکایی این است که جرثومه فسادی چون محمدرضا پهلوی به ایران بازگشته و امور را در دست بگیرد و بعد هم کلید طلایی سلطه اجنبی بر کشور را به دست آمریکایی‌ها بسپارد و همان‌طور که مشاهده می‌شود رسانه‌های آمریکایی و یا انگلیسی و سیاستمدارانش آن‌وقتی از اصلاحات در ایران صحبت می‌کنند همین منظور رادارند و اصلاحی که آمریکایی‌ها قصد دارند در ایران انجام شود، عین فساد است و قصدشان از بین بردن نظام جمهوری اسلامی است که تبلور ایمان مردم و استقلال‌خواهی آن‌هاست. آن‌ها با هر اصلاح واقعی در ایران مخالف‌اند.

اصلاحات با معیار آمریکایی همان اصلاحات رضاخانی است و رضاخان در مهم‌ترین بخش‌ها و سال‌های سلطنتش، شعار اصلاحات می‌داد و همه جنایات و فجایع زمان رضاخان، تحت عنوان و زیر پرچم اصلاحات انجام‌گرفته است. هرازگاهی سیاستمداران آمریکایی خود را طرفدار جناحی به نام اصلاحات در ایران می‌نامند که این کاملاً دروغ است و آن‌ها طرفدار هیچ جناحی از جناح‌های معتقد به انقلاب نیستند ازاین‌رو است که اصرار بر آن است که جناح‌های سیاسی، باید حساب و شعارهای خود را از حساب آمریکا جدا کنند و دقیقاً روشن نمایند که آنچه آمریکایی‌ها می‌گویند و آنچه آن‌ها می‌خواهند چیست.

بعد از خطر غفلت دو جناح از مسئله‌ای که گفته شد؛ خطر مهم و بزرگ، خطر نفوذ است. از هر دو طرف ممکن است نفوذ صورت پذیرد؛ گاهی دشمن از هر دو طرف نفوذ می‌کند؛ از آن‌طرف به‌عنوان ارزش‌گرایی می‌آید و با هرگونه تحولی مخالفت می‌کند و حتی با راه‌های رفته هم مخالفت می‌کند و خواهان برگرداندن حرکت انقلابی است و گاهی از این هم خطرناک‌تر، با عنوان تغییر و تحول و پیشرفت، با اساس ارزش‌ها و یا با اصل اسلام و تدین مردم و عدالت اجتماعی مخالف‌اند و در بدنه اقتصادی، فرهنگی جامعه نفوذ کرده و جلوی حذف بی‌عدالتی را گرفته و درصحنه مطبوعات و مراکز فرهنگی، به دنبال اهداف و منافع سرمایه‌داری‌اند که قبلاً با عنوان "تهاجم فرهنگی" از آن یاد شد.

برخی هم در اول انقلاب فقط نام اسلام را مطرح می‌کردند و به فقه، احکام و حاکمیت اسلامی اعتقادی نداشتند و به دنبال حاکم کردن سکولاریسم، حکومت منهای دین و حکومت غیردینی و حکومت حتی ضد دین و لائیسم هستند و کاملاً پیداست که نفوذی هستند و این دقیقاً بحث "خودی و غیرخودی" است و این‌ها انقلاب و اسلام و ارزش‌ها را قبول ندارند و جناح‌های خودی، باید حواسشان را جمع کنند.

غربی‌ها به دنبال اصلاحات و یا حذف اشتباهات و ناپختگی‌ها در عرصه اقتصاد، فرهنگ و تبلیغات نیستند؛ بلکه به دنبال تجدیدنظر در مبانی و حاکمیت شرع و حاکمیت الله هستند و این چیزی جز افساد نیست.

آمریکایی‌ها به دنبال حذف حجاب، شکستن مرزهای اخلاقی و دینی، حذف حکومت قرآن و انطباق قوانین با اسلام هستند؛ درصورتی‌که این‌ها برای ایران به‌سادگی به دست نیامده است و ملت ایران استقلال و رشد سیاسی و شخصیتی و عزت خود را ارزان به دست نیاورده است که ساده از دست بدهد.

از طرف دیگر آن‌ها قصد دارند با شایعه‌پراکنی و تبلیغات سو علیه نظام و انقلاب و امام (ره) و ارزش‌های انقلابی، مردم را بدبین و ناامید کنند و مانع اصلاح امور مردم شوند و نگذارند مشکلات مردم حل شود و طرف دیگر هم هر ضعفی در کشور حتی ضعف‌های اجرایی و ضعف در دولت‌ها را به‌نظام اسلامی نسبت می‌دهند و قصدشان جداسازی ملت به‌عنوان پشتوانه واقعی و حقیقی انقلاب، از نظام و انقلاب است.

دشمن برای شکاف انداختن در صفوف متحد و یکپارچه مردم مسلمان و انقلابی، گروهی را محافظه‌کار و گروهی را اصلاح‌طلب نامید و از یکی دفاع و حملات تبلیغی خود را علیه گروه دیگر متمرکز می‌کند و همه این اختلافات طبیعی نیست و یک تعداد هم توسط بیگانگان دامن زده می‌شود؛ گرچه منافع برخی اشخاص هم بی‌تأثیر نیست؛ اما اهداف دشمن بالاتر است. آن‌ها علاوه بر این‌ها به دنبال ایجاد اختلاف و دوگانگی در رأس حاکمیت نظام و ایجاد شکاف هستند؛ یعنی آنکه در رأس نظام و در تصمیم‌گیری نظام، دو فکر متعارض وجود داشته باشد که نتوانند سر هیچ مسئله‌ای باهم کنار بیایند.

اعتدال

اعتدال یعنی در جای خود، بدون افراط و تفریط و بدون چپ‌روی و راست‌روی. درواقع اعتدال یعنی آنکه دشمنی باعث نشود نسبت به شخصی بی‌انصافی و بی‌عدالتی صورت گیرد، حتی نسبت به دشمن و با همگان باید با انعطاف و عمل کرد. اختلاف‌سلیقه همیشه در همه‌جا بوده است اما وقتی اختلاف‌سلیقه و اختلاف برداشت با هوای نفس انسان مخلوط شد؛ کار خراب می‌شود. نباید به نام عدالت‌خواهی و انقلابی‌گری، اخلاق را زیر پا بگذاریم و در این صورت از خط امام (ره) منحرف شده‌ایم. نباید به نام عدالت‌خواهی و انقلابی‌گری به کسانی که به لحاظ فکری با ما مخالف هستند اما می‌دانیم که به اصل نظام و اسلام اعتقاددارند اهانت کنیم در غیر این صورت از خط امام (ره) فاصله گرفته‌ایم و امنیت را نباید از بخشی از مردم و جامعه و کشور به بهانه یک سلیقه سیاسی خاص سلب کرد؛ البته معیار همه این‌ها دوری از دشمن و دوری از براندازی و خیانت است.

در همه زمینه‌ها باید از افراط‌وتفریط پرهیز نمود و با اعتدال و روش منطقی و صحیح مسائل را دنبال کرد. اعتدال شعار خوبی است؛ البته باید مراقب بود جریان‌های مؤمن را با شعار اعتدال کنار نزنند و درواقع معنای اعتدال کنار گذاشتن افراد مؤمن و جریان مؤمن نیست.

نباید با نام عقلانیت، اعتدال، پرهیز از جنجال و دردسر بین‌المللی برای مبانی و اصول انقلاب کم گذاشت و درواقع مظهر اعتدال در زندگی ما تأمین عدالت اجتماعی است و نکته مهم دیگر آن است که در زمینه "اعتدال" نباید گرفتار ادبیات دشمن شد؛ آن‌ها با رواج واژه‌های "تندرو" و "میانه‌رو" قصد دارند خیلی‌ها را از صحنه خارج کنند. ازنظر آن‌ها در زمان انقلاب، امام خمینی (ره) تندرو محسوب می‌شد و فراموش نشود که "وسط" در اسلام در مقابل "تندرو" نیست؛ بلکه در مقابل "منحرف" است و راه میانه به معنای راه مستقیم است و اگر از راه مستقیم دچار انحراف شدیم چه به این‌طرف یا آن‌طرف، این غیر میانه است و تندتر رفتن در صراط مستقیم چیز بدی نیست و در کلام دشمن، تندرو منظور کسانی هستند که در راه انقلاب مصمم‌تر و پایدارتر هستند و میانه‌رو هم یعنی تسلیم در برابر آن‌ها.

در ادبیات سیاسی آمریکایی و انگلیسی اعتقاد بر آن است که در ایران میانه‌رو نداریم و این حرف درستی هست و در ملت ایران هیچ‌کس طرفدار وابستگی به این‌ها نیست هرچند ممکن است گاهی غفلت شود و لغزش و اشتباه صورت پذیرد؛ اما قاطبه مردم ایران طرفدار و دنباله‌رو انقلاب هستند و بر (اصول) آن پافشاری می‌کنند. آن‌ها به داعش می‌گویند تندرو و این حرف غلط است؛ داعش تندرو نیست بلکه منحرف است و از اسلام و قرآن و صراط مستقیم دچار انحراف شده است.

از دیگر مباحثی که دشمنان مطرح می‌کنند آن است که انقلابیون را بنیادگرا می‌دانند که البته بنیادگرایی اگر به معنای بازگشت به اصول و بنیادهای اسلامی است؛ ما آن را بزرگ‌ترین افتخار خود می‌دانیم و اصول مقدس اسلام، تضمین‌کننده سعادت انسان است. دست استعمار، اصول را در زندگی ما کم‌رنگ و ضعیف کرد و ما افتخار می‌کنیم که به اصول اسلامی و قرآنی برگردیم.

دشمنان برای جدا کردن مردم از امام (ره) و خط ایشان، می‌گفتند " اسلام، غیر از بنیادگرایی است و با اسلام مخالف نیستیم و با بنیادگرایی مخالفیم. " و این برای آن بود که مردم را از امام (ره) و انقلاب دور کنند؛ غافل از اینکه بنیادگرایی اگر به معنای پایبند بودن به اصول و بنیادهای دینی است بسیار هم خوب است. شرافت اخلاقی، راست‌گویی، عدالت، خیانت نکردن، تکذیب کارهای بد و از این قبیل همه از بنیادهای اخلاقی هستند و بسیار ممدوح و مورد پسند هم هستند. البته انقلاب و مردم با تحجر مخالف‌اند و تحجر یعنی دفاع جاهلانه و حمیت متعصبانه و متحجرانه که این موردپسند نیست و این قطعاً در انقلاب جایی نداشته و ندارد و اصلاً فقه شیعه نقطه مقابل تحجر است و با آن مقابله می‌کند. این فقه می‌خواهد یک ملت و مجموعه عظیمی از انسان‌ها و ملت‌ها را اداره کند و ازاین‌رو باید بتواند شرایط زمان را شناخته و پاسخ هر نیازی را در هنگام آن نیاز بدهد و نباید در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و همه مسائل زندگی مردم، نقطه‌ای را بی‌پاسخ بگذارد.

حکومت امیرالمؤمنین (ع) در زمینه اقامه عدل، حمایت از مظلوم، مواجهه با ظالم و طرفداری از حق در همه شرایط الگو است و باید از آن تبعیت شود و این کهنگی بردار هم نیست و در همه زمان‌ها و مکان‌ها و شرایط گوناگون علمی و اجتماعی دنیا می‌تواند باعث خوشبختی و سعادت انسان‌ها باشد. البته ما بنا نداریم که از روش‌های اداری آن دوره تقلید کنیم، ما به استقبال تبعیت از جهت‌گیری‌های حکومت امام علی (ع) هستیم که تا ابد زنده و یک نقطه درخشان است و هیچ‌گاه کهنه نمی‌شود و همیشه باارزش است و اتفاقاً دشمنان از همین پایبندی‌ها ناراحت هستند که چرا حکومت اسلامی مدافع مظلومان فلسطین هستند و با فلان دولت قلدر و ظالم در دنیا سازش نمی‌کنند و این‌ها برای همین است که از لفظ بنیادگرایی و اصول‌گرایی مثل یک دشنام استفاده می‌کنند. این اصول همان چیزهایی است که قلدرها و زورگوهای دنیا از آن متضرر می‌شوند و با آن مخالف‌اند و آن روز امام علی (ع) بر سر همین چیزها می‌جنگیدند.

انقلاب اسلامی و تحزب

انقلاب اسلامی با تحزب مخالف نیست اما حزب مدنظر ما، عبارت است از یک تشکیلاتی که نقش راهنمایی و هدایت آحاد مردم را به سمت یک آرمان‌هایی ایفا می‌کند. دو جور حزب وجود دارد

اولی عبارت است از کانال‌کشی برای هدایت‌های فکری چه به معنای سیاسی یا دینی یا عقیدتی و قصد در اینجا، گرفتن قدرت نیست بلکه ارتقا جامعه به سطحی از معرفت، دانایی سیاسی و عقیدتی است که چیز خوبی است و مورد تأیید است. شاید آنچه ابتدای انقلاب شکل گرفت "حزب جمهوری اسلامی" مشابه همین تعریف بود که در شکل منطقی به دنبال رسانیدن فکر صحیح به مردم و همراه کردن آن‌ها با خود بود.

اما نوع دوم حزب از نوع غربی آن است که تقلید از احزاب کنونی غرب است که مبنایشان کسب قدرت است؛ گرچه خواه‌ناخواه ممکن است احزاب در انتخابات مؤثر واقع شوند، اما هدف حزب نباید به دست آوردن قدرت باشد، بلکه باید هدایت فکری مردم به سمت آن فکر درستی باشد که به آن اعتقادداریم.

حزب به معنای غربی آن یعنی عده‌ای از داعیه‌داران سیاسی به دنبال کسب قدرت دورهم جمع می‌شوند و با شعار و ایجاد هیجان و جذابیت‌های دروغین، مردم یا گروه‌هایی از مردم را به این‌طرف و آن‌طرف کشانیده و مسائل بزرگ را کوچک و مسائل کوچک را بزرگ جلوه می‌دهند و هدفشان کسب قدرت است که این مورد تأیید نیست و الان در کشورهای غربی کاملاً رایج است؛ گرچه در همان غرب هم به اپوزسیون به معنای واقعی اجازه فعالیت داده نمی‌شود.

 
 

نظر بدهید


نام:


ایمیل:


موضوع:


توجه: دیدگاه هایی که حاوی توهین و تهمت و یا فاقد محتوایی که به بحث کمک میکند باشند احتمالا مورد تایید قرار نمیگیرند.