به گزارش سارنا، مهدی گلشنی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتگو با مهر در مورد رابطه علم و دین در تاریخ معاصر گفت: علم جدید در محیطی دینباور شروع شد و بنیانگذاران علم جدید مطالعۀ طبیعت را یک عبادت میدانستند، اما کم کم مکاتبی که فقط برای یافتههای حاصل از تجارب حسّی، شأن قائل بودند نضج گرفتند و پیشرفت نسبتاً سریع علم جدید، در بُعد نظری و بُعد عملی، موقعیت این گونه مکاتب را تقویت کرد.
وی افزود: با ظهور پوزیتیویسم و داروینیسم در قرن نوزدهم و فرویدیسم در نیمۀ اول قرن بیستم و پوزیتیویسم منطقی در دهۀ ۱۹۲۰، دین شأن خود را در محافل علمی از دست داد و بعضی پیش بینی کردند که در قرن بیستم دین به کلی از صحنۀ علم خارج خواهد شد، اما با خسارات حاصل از دو جنگ جهانی و نضج گیری مکاتب مختلف فلسفه علم، در نیمه دوم قرن بیستم، کم کم روشن شد که علم توانایی پاسخگویی به سوالات بنیادی بشر را ندارد و حتی موفقیت خود را نمیتواند توجیه کند.
چهره ماندگار فیزیک کشور تصریح کرد: همچنین روشن شد که انسان نمیتواند فارغ از بعضی عوامل دیگر جلوی آثار تخریبی علم در نابودی انسانها و محیط زیست را بگیرد، لذا از دهۀ ۱۹۶۰ به بعد به تدریج بازگشت به دین را در بعضی محافل علمی میبینیم. ایان باربوردر دهۀ ۱۹۶۰ کتاب معروف علم و دین را نوشت که در آن دیدگاهها در مورد رابطۀ علم و دین را در چهار مقوله تعارض، استقلال، گفتگو و هماهنگی تقسیم کرد. چارلز تاونز، برندۀ جایزۀ نوبل در فیزیک، نیز در همان دهه مقالهای در زمینۀ تقارب علم و دین نگاشت.
وی اضافه کرد: به تدریج در دهههای آخر قرن بیستم چاپ مجلات و کتب و برگزاریهمایشهایی در زمینۀ علم و دین را میبینیم. در دهۀ ۱۹۹۰، بنیاد تمپلتون در آمریکا جوایزی برای ارائه دروس در زمینۀ علم و دین مقرر کرد و این دروس در غالب کشورهای جهان ارائه شد.
این استاد فلسفه علم بیان کرد: همچنین در دهۀ ۱۹۹۰ شاهد فعالیتهای ثمربخش بعضی دانشگاهها در زمینۀ علم و دین بودیم، و تعداد بسیار زیادی مؤسسات مربوط به دین در دانشگاهها تأسیس شدند. مثلاً در دهههای آخر قرن بیستم انجمن فلاسفه مسیحی به راه افتاد که تعداد اعضای آن مرتباً رو به افزایش بوده و اکنون چندین هزار عضو دارد. همچنین رابطۀ علم و دین هم از وضعیت خصمانۀ نیمۀ اول قرن بیستم به گفتگو تبدیل شده است.
گلشنی در ادامه سخنانش اظهارکرد: بسیاری از دانشمندان برجسته که قبلاً تمایلات دینی خود را بروز نمیدادند، اکنون صریحاً آنرا ابراز میکنند. همچنین گرچه در بسیاری از کشورهای غربی تفکر سکولار حاکم است، تعداد قابل توجهی از بزرگان مرتبۀ اول علم معاصر متدین بودن خود را صریحاً متذکر شده اند و به دفع شبهات ملحدان و شکاکان پرداخته اند. جالب این است که اتحاد جماهیر شوروی، که همۀ وسایل دیکتاتوری را در اختیار داشت، نتوانست کلیسای ارتودوکس روسی را از بین ببرد و درس علم و دین بنیاد تمپلتون در آن کشور نیز عرضه شد.
بدین ترتیب، برخلاف وعدۀ بسیاری از عالمان در اول قرن بیستم، دین نه تنها از صحنۀ زندگی بشر بیرون نرفته، بلکه با قوتی بس بیشتر به صحنۀ زندگی انسانها بازگشته است و ما درگیر شدن بسیاری از عالمان برجستۀ زمان مان را در پاسخگویی به شبهات ملحدان و ماده گرایان میبینیم، اما متأسفانه این نسیم مثبت به دیار ما نرسیده است و سکولاریسم در محیطهای علمی ما تقویت شده است و البته این به علت غفلت دانشگاهیان مسلمان و غالب نخبگان حوزوی بوده است.
نویسنده کتاب «علم و دین در افق جهانبینی توحیدی» در مورد علل نگارش این اثر هم گفت: این اثر کوششی در جهت تبیین چالشهای عرضه شده توسط علم معاصر در برابر ادیان الهی است. آن عمدتاً مبتنی بر درسی است که اینجانب در سال ۱۳۷۴ (۱۹۹۵ میلادی) در گروه فلسفۀ علم دانشگاه صنعتی شریف ارائه کردم و در همان سال موفق به اخذ جایزۀ درس علم و دین بنیاد تمپلتون شد. اینجانب در نیمسال دوم سال تحصیلی ۹۷-۹۶ نیز این درس را با اضافاتی بسیار نسبت به درس قبلی ارائه کردم و این کتاب حاصل درس جدید است. در این کتاب با ارجاع به افکار بعضی از متفکران برجستۀ غربی نشان داده شده است که در بسیاری از مسائل مطرح بین علم و دین، مشترکات بسیاری بین متفکران متدین غربی معاصر و فلاسفه و دانشمندان مسلمان وجود دارد و اینکه با تبعیت از جهان بینی اسلامی، مسلمانان میتوانند به یک پیشرفت مطلوب پایدار دست یابند.
وی با بیان اینکه در این کتاب ابتدا به رابطۀ علم و دین در جهان اسلام و در جهان غرب، پس از تکون علم جدید، پرداخته ایم، اضافه کرد: سپس مکاتب مختلف در مورد رابطۀ علم و دین را معرفی کرده ایم. آنگاه مسأله عدم خودکفایی علم تجربی و امکان حاکمیت یک فرهنگ مشترک بین علم و دین را مطرح کرده ایم. سپس به برخی مسائل چالش برانگیز که علم جدید در مقابل ادیان الهی مطرح کرده است پرداخته ایم (وجود خداوند، خلقت جهان، معجزه، شرور، هدفداری جهان و معاد). آنگاه مسألۀ رابطۀ علم و ارزشها را طرح نموده و مسأله مطلوب بودن علم دینی و ضرورت حاکمیت یک چارچوب جامعتر بر علم آینده را متذکر شده ایم.
نظر بدهید