به گزارش سارنا به نقل از باشگاه خبرنگاران پویا، ایام ابتدایی ماه ربیعالاول، ایام مربوط به ماجرای هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه برای تشکیل حکومت اسلامی است. شروع این ماجرا دارای مقدماتی بود و بعد با وقایعی همراه شد. ماجرا از این قرار بود که مشرکان قریش بر شدت آزارشان علیه مسلمانان افزوده و عرصه را برای پیامبر(ص) تا حدی تنگ کرده بودند که نتواند به وظیفه رسالت خویش بپردازد. آن حضرت که این وضعیت را پیشبینی کرده بود، بر اساس پیمانی که از قبل با اهل مدینه داشت، به مسلمانان دستور هجرت به این شهر را داد؛ این پیماننامهها به نام پیمان عقبه اول و دوم در تاریخ اسلام شهرت دارد. لذا مسلمانان دسته دسته و به صورت پنهانی مکه را به سوی مدینه ترک کردند.
قریش که از قصد پیامبر(ص) مطلع شدند، تصمیم به ترور آن حضرت گرفتند و برای این مسأله شوم در مکانی به نام «دار الندوه» دور هم جمع شدند. در نهایت تصمیم بر آن شد «از هر تیره و قبیلهاى از قبایل و تیرههاى عرب حتى از بنىهاشم یک مرد را انتخاب کنند و هر کدام شمشیرى به دست گیرند و یک مرتبه بر پیامبر بتازند و همگى بر او شمشیر بزنند و در قتل حضرت شرکت جویند و بدین ترتیب خون پیامبر در میان قبایل عرب پراکنده خواهد شد و بنىهاشم نیز که خود در قتل ایشان شرکت داشتهاند، نمىتوانند مطالبه خونش را بکنند و به ناچار به گرفتن خونبها راضى مىشوند و در آن صورت به جاى یک خونبها سه خونبها مىدهند»؛ این پیشنهاد را پیرمردی نجدی که بر اساس روایات ابلیس بود به شورا پیشنهاد داد که مورد پذیرش واقع شد. پیامبر از طریق وحی و با هدایتهای الهی برای مأموریتی که خداوند برای او مدنظر داشت، از معرکه گریخت و برای فریب دشمن، علی(ع) را در بستر خویش قرار داد. این شب به عنوان «لیلةالمبیت» در تاریخ اسلام شهرت یافت.
پیامبر(ص) در همین ایام همراه با ابوبکر در بین راه به غاری در کوه «ثور» پناه برد. از دیگر سو قریش به تعقیب خود ادامه دادند تا اینکه به ورودی غار رسیدند. در این لحظه به اذنالله تار عنکبوتی بر در غار تنیده شد تا آنان تصور کنند کسی داخل غار نیست؛ لذا از جستجوی خود دست برداشتند و مسیر دیگری را پیش گرفتند. بر اساس روایات آیه40 سوره توبه در این مقام نازل شد؛ آنجا که خداوند میفرماید: «إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ۖ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَىٰ ۗ وَکَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا ۗ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ؛ اگر شما او را (یعنی رسول خدا را) یاری نکنید، البته خداوند او را یاری کرد هنگامی که کافران او را که یکی از دو تن بود (از مکه) بیرون کردند، آنگاه که در غار بودند (و خدا بر در غار کوه پرده عنکبوتان و آشیانه کبوتران گماشت تا دشمنان که به عزم کشتنش آمده بودند او را نیافتند) و آنگاه که او به رفیق و همسفر خود (ابو بکر که پریشان و مضطرب بود) میگفت: مترس که خدا با ماست. آن زمان خدا وقار و آرامش خاطر خود را بر او(پیامبر) فرستاد و او را به سپاه و لشکرهای غیبی خود که شما آنان را ندیدید مدد فرمود و کلمه کافران را پست کرد و کلمه خداست که مقام بلند دارد، و خدا عزیز و حکیم است».
در این آیات مفاهیم عبرتآموزی وجود دارد که توجه به آنان از یک طرف برای مسائل اجتماعی و سیاسی و نظامی راهگشاست و از دیگر سو به ارتقای معرفت ما نسبت به پیامبر(ص) کمک خواهد کرد. در ادامه نکات تفسیری رهبر معظم انقلاب درباره این آیه بازخوانی میشود.
ایشان در بخشی از دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری در تاریخ 1396/12/24 فرمودند:
«یکی از امیدبخشترین آیاتی که من امروز میخواهم یک مقداری آیات آن را عرض بکنم، آیهی معیّت الهی است؛ «إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»(40 توبه)، خدا با ما است. مسئلهی خیلی مهمّی است اینکه انسان احساس کند که خدا با اوست، خدا در کنار اوست، خدا پشت سر اوست، خدا مراقب اوست؛ این خیلی چیز مهمّی است! چون خدا مرکز قدرت و مرکز عزّت است. وقتی خدا با یک جبههای باشد، این جبهه قطعاً و بلاشک پیروز است. حالا مثلاً ملاحظه کنید در سختترین جاها خدای متعال این معیّت را به رخ اولیای خودش کشانده؛ فرض بفرماید آنجایی که حضرت موسیٰ میگوید: وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ،(14شعراء) در اوّل قضیّه خداوند میفرماید: قَالَ کَلَّا فَاذْهَبَا بِآیَاتِنَا إِنَّا مَعَکُمْ مُسْتَمِعُونَ؛(15 شعراء) من با شما هستم، از چهکسی میترسید؟ این در سورهی شعرا بود؛ یا در آیهی دیگر که موسیٰ و هارون میگویند: إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنَا أَوْ أَنْ یَطْغَى، فرعون این کار را بکند، خداوند میفرماید: قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَ أَرَى؛(طه 46) ببینید چقدر این خوب است! من با شما هستم، میبینم، میشنوم، حواسم جمع است، مواظبتان هستم. یا در سورهی مبارکهی محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَکُمْ وَلَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمَالَکُمْ؛(35 محمد(ص)) یعنی این معیّت خدای عزّوجل با مؤمنین، با پیامبران، با همراهان و اصحاب پیامبران، یک چیزی است که خدای متعال مکرّر در قرآن آن را به رخ کشیده. آنوقت نتیجه این شده که پیغمبران به این وعدهی صادق الهی اعتماد کردند در این آیهی شریفه که «فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَکُونَ * قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ»؛(62 شعراء) بهمجرّدی که دیدند که سیاهیِ لشکرِ فرعون از دور پیدا شد و الان است که برسد -جلویشان دریا، پشت سرشان لشکر فرعون- دلها لرزید، [گفتند] «اِنّا لَمُدرَکون»؛ پدرمان درآمد. اینجا حضرت موسیٰ به اعتماد همان وعدهی الهی میگوید: کـَلّا؛ چنین نیست؛ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ. یا پیغمبر اکرم در غار ثور؛ إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا؛ به اعتماد همین وعدهی الهی، پیغمبر اکرم میگوید «إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»؛ ناراحت نباش، محزون نباش. پس هم خدای متعال این وعده را به طور قطعی داده است، هم اولیای الهی [مانند] حضرت موسیٰ و پیغمبر اکرم این وعده را باور کردهاند و قبول کردهاند و به آن ترتیب اثر دادهاند. و این یک حقیقت و یکی از سنّتهای قطعیِ تاریخ است؛ این یکی از آن سنّتهایی است که «لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبدیلا»(62 احزاب)؛ بلاشک این همیشه هست.
خب، حالا ما میخواهیم این معیّت را برای خودمان تأمین کنیم؛ راهش چیست؟ مهم این است. این معیّت وجود دارد، امّا شرط دارد؛ برای همه نیست. در قرآن چند شرط گذاشته است برای این معیّت. در آخر سورهی نحل [میفرماید]: اِنَّ اللهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوا وَالَّذینَ هُم مُحسِنون؛ تقوا. «اِنَّ اللهَ مَعَ الصّبِرین» و «وَ اللهُ مَعَ الصّبِرین» و «اَنَّ اللهَ مَعَ المُتَّقین» و «اَنَّ اللهَ مَعَ المُؤمِنین» و «وَ اِنَّ اللهَ لَمَعَ المُحسِنین» در چند جای قرآن تکرار شده. ما وظیفهمان را از اینجا بفهمیم؛ من این را میخواهم عرض بکنم. هم دولت اسلامی -یعنی مسئولین دولتی، قوّهی مجریّه، قوّهی قضائیّه، قوّهی مقنّنه- هم علما، وظیفهشان این است که تربیت ایمانی کنند این ملّت را؛ تربیت تقوائی کنند این ملّت را؛ تربیت صبر، تربیت احسان بین مردم و بین مؤمنین؛ ما باید مردم را اینجوری تربیت کنیم. از همه مهمتر دستگاههای دولتی هستند که با برنامهریزی میتوانند این کار را انجام بدهند. ما یک دستگاه عظیمی داریم به نام آموزشوپرورش، یک دستگاه عظیمی داریم به نام آموزش عالی، یک دستگاه عظیمی داریم به نام صداوسیما، غیر از دستگاههای اختصاصیِ مجموعهی ما.
منبع: تسنیم
نظر بدهید