به گزارش سارنا به نقل از فارس، رضا اسماعیلی از شاعران و پژوهشگران کشور به مناسبت ۲۷ شهریور، روز شعر و ادب پارسی و بزرگداشت «شهریار» یادداشتی نوشته و آن را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است.
بدون هیچ تردیدی، استاد شهریار که ملک الشعرای بهار وی را «نه تنها افتخار ایران، بلکه افتخار عالم شرق» نامیده است از ستارگان پرفروغ سپهر سخن و یکی از قلههای رفیع شعر و ادب پارسی است که به مدد دولت عشق، تا هنوز و همیشه بر قلبهای عارفان و عاشقان جهان حکومت میکند. چنان که خود گفته است:
شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق
به خدا مُلک دلی نیست که تسخیر نکردی
این ترک پارسی گوی از سرآمدان غزل معاصر است. شاعری مردمی با آوازه جهانی و مخاطبانی پرشمار، هم در زمان حیات و هم بعد از مرگ.غزلهای بکر و بدیع این شاعر دلشده به اذعان اکثر سخن شناسان معاصر، از نمونههای فاخر و درخشان شعر و ادب پارسی به شمار میرود.
غزلهای لطیف و دل انگیز شهریار به زبان فارسی و شاهکار «حیدربابا» که به زبان ترکی آذربایجانی سروده شده، دربر دارنده مضامین ناب و ظرایف و دقایق ادبی فراوانی است که هر خواننده اهل دلی را به شوق میآورد. غزلهایی به دور از کژتابیهای مضمونی، عاری از تکلف و تصنع، و سهل و ممتنع.
اشراف بر ادبیات شفاهی و امثال و حکم، گستردگی و تنوع تلمیحات، ترکیبها، اصطلاحات و ضربالمثلهایی که شهریار در اشعار خود استفاده کرده، موید این نکته است که وی به خاطر نزدیکی با مردم کوچه و بازار از درکی جامعه شناسانه و مردم شناسانه برخوردار بوده است.
رضا اسماعیلی، شاعر و نگارنده این یادداشت
تشخص و برتری شهریار نسبت به معاصران خود همچون امیری فیروزکوهی، ابوالحسن ورزی، رهی معیری و... بدون تردید به خاطر همین ویژگی ـ مردمی بودن ـ او بوده که باعث صمیمیت و سادگی زبان و اقبال عام به آثارش شده است. داشتن سعه صدر ادبی که باعث همراهی او با «نیما» و استقبال از گفتمان نیمایی شد، و حرکت در مسیر نوگویی و نوجویی در این کامیابی و موفقیت بیتاثیر نبوده است. دایره تاثیرپذیری شهریار از نیما در شعرهایی چون «دو مرغ بهشتی، ای وای مادرم، هذیان دل، و نامه به انیشتین» قابل بررسی است که تحلیل و واکاوی آنها فرصتی دیگر میطلبد.
حسین منزوی شاعر همزبان وی و مولف کتاب «این ترک پارسیگوی» درباره نرمی و سادگی زبان شهریار در غزل چنین گفته است: «شاخصترین بُعد شاعری شهریار ارتباط او بین شعر گذشته و شعر جدید است و توفیق آمیزترین جنبه شهریار در غزل زبان اوست. زبان ساده و نزدیک به زبان گفتوگو و مردم عادی باعث شده تا مخاطبان زیادی با غزلهای او ارتباط برقرار کنند. علاوه بر زبان، حال و هوا و موضوعات غزلهای شهریار نیز در این ارتباط صمیمانه بیتاثیر نیست.»
شهریار، حافظ ثانی
مراتب عشق و ارادت شهریار نسبت به حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی بر کسی پوشیده نیست. این شیفتگی و ارادت تا به حدی بوده است که او حتی تخلص خود را نیز با تفأل به دیوان حافظ انتخاب کرده است:
چرا نه در پی عزم دیار خود باشم
چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم
غم غریبی و غربت چو بر نمیتابم
به شهر خود روم و «شهریار» خود باشم
از همین رو برخی از ادیبان و سخن شناسان شهریار را «حافظ ثانی» نامیدهاند. علت دادنِ این لقب به شهریار ـ علاوه بر عشق و ارادت و حالت مراد و مریدی ـ نزدیکی سبک و اسلوب شعری و سلوک ادبی وی به حافظ بوده است. با بازخوانی غزلهای شهریار به این آیینگی به راحتی می توان پی برد، چرا که در آیینه اکثر غزلهای او، سیمای روشن حافظ شیراز جلوه گر است. گویی روح حافظ در کالبد اشعار او دوباره حلول کرده است. شهریار نیز در غزلی بر این گفته مُهر تایید زده است:
شهریارا! چه ره آورد تو بود از شیراز
که جهان هنرت «حافظ ثانی» دانست
در جان و جهان اکثر غزلهای شهریار، ما شاهد این دلشدگی و شیفتگی شاعرانه هستیم. چیزی حدود ۷۰ تا ۸۰ غزل که به اقتفای حافظ سروده شدهاند. بیتهای برگزیده زیر نیز گواه خوبی بر این ادعاست. هر چند با شناختی که همگان از شهریار ملک سخن دارند، چنین ادعایی نیاز به اثبات ندارد:
بگذار شهریار به گردون زند سریر
کز خاک پای خواجه شیرازش افسر است
*
صدای حافظ شیراز بشنوی که رسید
به شهر شیفتگان شهریار شیدایی
*
شهریارا! قلم از خواجه شیراز بگیر
تا ورق، رشک گل و لاله دلکش باشد
*
قند شعر فارسی، تا کاروان راند و آفاق
شهریار امشب مذاق حافظ شیراز دارد
شهریار، در ذهن و زبان شاعران معاصر
نام گذاری ۲۷ شهریور ماه به نام «روز بزرگداشت شعر و ادب پارسی و روز بزرگداشت استاد شهریار» ـ علی رغم این که تا مدتی بین جامعه ادبی محل مناقشه و اختلاف بود ـ از این منظر که شهریار شاعری مردمی و ملی است، و سرودههایش ـ به خصوص منظومه حیدربابا ـ به بیش از ۸۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده است، انتخابی شایسته و بجا بود.
علی رغم حرف و حدیثها و نقدهایی که بر این انتخاب وارد شد، حمید سبزواری از کسانی بود که در موافقت با این نامگذاری گفت: «من از این نامگذاری اطلاع داشتم. شهریار از شعرای خدمتگزار به ایران و اسلام بود و یک انسان دوست داشتنی. او کسی بود که مردم نسبت به آثارش بیتفاوت نبودند.
شعاری که سروده، در باره مسائلی است که جامعه ما نیازمندش بود و در جریان انقلاب اسلامی، از طرفداران انقلاب بود. او یک ترکزبان بود، اما شعر فارسی را خوب میگفت و این انتخاب، انتخاب درستی است. شهریار این شایستگی را دارد که یک روز در سال به نامش باشد، چون در تبریز در جریان انقلاب بوده است؛ در حالی که خیلیها در همان روزها بیتفاوت بودند. این را که یک ترک زبان این همه شعر فارسی گفته است، باید قدر بشناسیم. پس قرعه به نام او افتاد و سزاوارش است و ما از خدا میخواستیم که این باشد و ارزشی که در کشورمان برای هنر و ادبیات قائل شدهاند، این گونه حفظ شود.»
به دور از حب و بغض، اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، استاد شهریار را به خاطر مقبولیت و محبوبیتی که در بین آحاد مردم و جامعه ادبی دارد، شایسته این انتخاب میبینیم. به این محبوبیت و مقبولیت از اخوانیههایی که شاعران بزرگ معاصر برای او سرودهاند، به راحتی می توان پی برد. این اخوانیهها نشان میدهد که شهریار در چشم و دل شاعران شاخص این روزگار ـ به دلیل نبوغ خدادادی و قابلیتهای ادبی ـ شاعری بزرگ بوده است.
این مقبولیت و محبوبیت از دوران جوانی با شهریار همراه بوده است. چنان که اولین مجموعه اشعار وی که در سال ۱۳۰۸ به چاپ سپرده شد، مزین به سه مقدمه به قلم ملک الشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری است که از بزرگان و نامآوران عرصه ادبیات روزگار خود بودند.
در زیر نمونهای از این اخوانیهها را با هم میخوانیم:
نیما یوشیج:
رازی ست که آن نگار می داند چیست
رنجی ست که روزگار میداند چیست
آنی که چو غنچه در گلو خونم از اوست
من دانم و «شهریار» می داند چیست
مهرداد اوستا:
شعر همان عشق که با «شهریار»
کرد سرافرازی و نام آوری
شعر همان فتنه و آذرم و راز
کز نگه دوست کند دلبری
مهدی اخوان ثالث:
«شهریارا» تو همان دلبر و دلدار عزیزی
نازنینا! تو همان پاک ترین پرتو جامی
ای برای تو بمیرم، که تو تب کرده عشقی
ای بلای تو به جانم، که تو جانی و جهانی
مفتون امینی:
چون دل مفتون تو را مشکل به دست آورده است
کی رها میسازدت این گونه آسان شهریار
اولین استاد شعر و آخرین سلطان عشق
هر کجا نام تو در آغاز و پایان «شهریار»
همراهی با قیام امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی
«... یک نکته اساسی هم در باره شهریار هست که اگر رویش تکیه کنیم، به نظر من شایسته است. آن نکته این است که شهریار در دوران مهمی از زندگیاش ـ در حدود شاید سی سال آخر زندگیاش ـ دوران عرفانی و معنوی بسیار زیبایی را گذراند و به انس با قرآن و انس با معنویات و خودسازی پرداخت. یعنی به خودش رسید و سعی کرد باطن و معنویت خودش را صفایی ببخشد... وقتی انقلاب پیروز شد، او با همان روحیه دینی و ذهنیت صاف و روشن خودش، از انقلاب استقبال بسیار خوبی کرد...
در همه مواقع حساس انقلاب، او نقش مؤثری ایفا کرد. یک جنگ هشت ساله بر ما تحمیل شد که یکی از سخت ترین تجربههای ما بعد از انقلاب بود. تعداد شعرهایی که شهریار برای جنگ گفته؛ حضوری که او در مراکز مربوط به جنگ، مثل کنگرههای مربوط به جنگ و شعر جنگ پیدا کرده و مدحی که او از بسیج عمومی مردم یا از سپاه یا ارتش کرده، به قدری زیاد است که اگر انسان نمیدید و نمیشنید و خودش لمس نمیکرد، به دشواری میتوانست آن را باور کند... به هر حال، شهریار یک شاعر اسلامی و انقلابی بود. من خبر داشتم در همان اوقاتی که شهریار برای انقلاب میسرود، یک عده از روشنفکران وابسته به رژیم گذشته که با او سابقه دوستی داشتند، مرتب فشار میآوردند، نامه برایش مینوشتند و شعر در هجوش میگفتند. حتی اطلاع داشتم که رفته بودند و او را ملامت کرده بودند که «تو چرا برای انقلاب اسلامی، این طور دل میسوزانی!؟» و او مثل کوه ایستاده بود.»
بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای کنگره بزرگداشت استاد شهریار (۱۱/۹/۱۳۷۱)
شهریار از آنجا که عاشق و پرورشیافته مکتب قرآن و عترت بود، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ـ علیرغم همه تهدیدها و زخمزبانها ـ مسیر خود را از مسیر روشنفکران بریده از مردم جدا کرد.
این شاعر متعهد و مردمی به خاطر باورها و اعتقادات دینی، از همان روزهای آغازین شکلگیری انقلاب اسلامی، دل به انقلاب و رهبری سپرد و برای اثبات وفاداری خود به سرودن اشعاری در دفاع از حقانیت نظام مقدس جمهوری اسلامی، ولایت و شهیدان پرداخت. این اعتقاد و باورمندی چنان بود که وقتی خبرنگاری از او میپرسد که به نظر شما بهترین شعر چه شعری است؟ در پاسخ میگوید: «خدایا خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگه دار».
همراهی نکردن شهریار با جماعت روشنفکرنما از آن جهت بود که در نگاه این به اصطلاح روشنفکران، مردم توده بدبختی بودند مستحق «عقب ماندگی» و «فرمانبری»، و «روشنفکر» موجودی فهیم و فرهیخته، عقل کل، و شایسته سروری! بدیهی است شهریار که خود از زخمخوردگان نظام استبدادی بود و میراث بر داغ تازیانه جلادان، با چنین موجود سرخورده دین ستیزی که روی اعتقادات و باورهای دینی مردم چنگ میکشید و شخصیت انسانی آنان را به سخره می گرفت، نمیتوانست احساس همذات پنداری کند و پا جای پای آنان بگذارد. از همین رو با دل و جان به نهضت حسینی و قیام خمینی لبیک گفت و از فردای انقلاب، زبان گویای مردم شد.
با سلام و درود به روح پرفتوح شهریار ملک سخن، حُسنختام این نوشتار را به ابیاتی برگزیده از سرودههای انقلابی آن جان وارسته و به حق پیوسته اختصاص میدهم و سخن را در همین جا به پایان میبرم:
شعری که استاد شهریار برای حضرت امام (قدسسرهالشریف) سرود
تو آن سروی اگر سر بر کنی، سرها بیآرایی
وگر سرور شوی، آئین سرورها بیآرایی
به نقاش ازل مانی، که با نقش جهان آرا
چمنها با گل و سرو و صنوبرها بیآرایی
نه هر کو کاروان راند، رموز رهبری داند
تو فن رهبری دانی، که رهبرها بیآرایی
بدین شوق شهادتها، چه بیم از لشکر دشمن
که هر آنی تو آن دانی، که لشکرها بیآرایی ...
*
دمید فجر، که خورشید باز میگردد
امید در دل نومید، باز میگردد
درفش فتح و ظفر ، با سپاهیان خداست
جهان به جبهه توحید، بازمیگردد
در ستایش حماسهآفرینی رزمندگان اسلام
سلام ای جنگجویان دلاور
نهنگانی به خاک و خون شناور
سلام، ای صخرههای صفکشیده
به پیشتانکهای کوهپیکر
صف جنگ و جهاد صدر اسلام
صف عمار یاسر، یا که اشتر
به قرآن وصف او: بنیان مرصوص
صف مولا علی، سردار صفدر ...
نظر بدهید