به گزارش سارنا به نقل از فارس، حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا و مدیرمسئول فصلنامه علوم انسانی اسلامی، ۲۶ مهرماه، مصادف با ۱۹ صفر ۱۴۴۱ هجری قمری در همایش بین المللی اربعین در آینده روشن بشریت، که در سالن اجتماعات حرم مطهر سیدالشهداء (ع) در کربلای معلی برگزار شد، در سخنانی با عنوان «قوی شدن، لازمه انتظار سازنده و تمدنساز» اظهار داشت: بزرگترین کاری که در دوران غیبت خصوصاً در شرایط فوق العاده میتوان انجام داد و این کار مصداق بارز انتظار و تمهید مقدمات برای ظهور منجی عالم (ع) محسوب میشود، هموارسازی مسیر شکلگیری تمدن نوین اسلامی است.
متن کامل و بیکم و کاست سخنرانی دکتر غلامی در این همایش برای استفاده علاقهمندان منتشر میشود:
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین
سلام و خداقوت عرض میکنم خدمت شما برادران عزیز و شرکت کنندگان در پیاده روی عظیم اربعین حسینی (ع)؛ عظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین و جعلنا و ایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الامام المهدی (ع) من آل محمد (ص). جا دارد در آغاز سخن، از مسئولان و دست اندرکاران محترم این همایش سپاسگزاری کنم. موضوع بحث بنده، لوازم و اقتضائات انتظار سازنده و تمدن ساز است. من توفیق داشتم در پیاده روی اربعین سال ۱۳۹۵ شمسی درباره انتظار فرج و مبنا و معنای آن صحبت کنم و لذا در اینجا قصد ندارم آن مطالب را تکرار کنم. بحث من در اینجا به بیان دقیقتر آن گونه از انتظار فرجی برمی گردد که عالیترین درجه را از جهت سازنده بودن داشته باشد. برای شروع بحث، لازم میدانم چند نکته را از باب مقدمه خدمتتان عرض کنم:
یک. هرچند محرومیت از حضور امام (ع) در دوران غیبت یک حادثه بزرگ و دردناک است اما باید توجه داشت که عصر غیبت عصر سختترین و پیچیدهترین انواع ابتلائات است و کسانی که موفق میشوند از ابتلائات عصر غیبت با موفقیت و سربلندی عبور کنند، به درجه بالایی از رشد دست پیدا میکنند. اینکه پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «افضل العباده الانتظار الفرج» از باب امید واری صرف به آینده و نجات از یأس و پژمردگی روحی نیست- هرچند امید در جای خود بسیار مهم است- بلکه به خاطر آزمایشات سنگینی است که مؤمنین با آن روبرو میشوند و از طریق این آزمایشات، به مراتب بالایی از خودساختگی و رشد میرسند. قرآن مجید در سوره عنکبوت آیه ۲ میفرماید: «أحسب النّاسُ أن یُترَکُوا أن یَقولوا ءامَنّا و هُم لا یُفتَنون» آیا مردم گمان کرده اند، همین که بگویند ایمان آوردیم، رها میشوند و آنان بوسیله جان، مال، اولاد و حوادث مورد آزمایش قرار نمیگیرند؟ نباید فراموش کرد که ظهور امام زمان (ع) نیازمند وفور انسانهای محکم و رشد یافته است و این انسانها در دوران غیبت یعنی دورانی که ما در آن به سر میبریم با آزمونهای سخت و پیچیده تربیت و ساخته میشوند.
دو. روشن است که قرآن به عنوان اعجار پیامبر خاتم (ص) مصون از تحریف است و همین قرآن پایه و اساس معرفت دینی ما را بوجود میآورد. خداوند متعال میفرماید: «انّا نزَّلنَا الذّکر و اّنا لَه لَحافِظون». حافظ و نگهبان قرآن خود خداست ضمن آنکه از حکمت الهی به دور است که قرآنی را نازل کند که برای مسلمانان قابل فهم و کاربست نباشد. در روایت مشهوری از امام سجاد (ع) نقل شده که فرمودند: «لَو مَاتَ ما بین المشرقِ و المغربِ لَمَا استَوحَشتُ بَعدَ ان یَکونَ القرآنَ معی» یعنی اگر آنچه بین مشرق و مغرب است از بین برود، و فقط قرآن با من باشد، ترسی به خود راه نمیدهم. از طرف دیگر، قوه اجتهاد با همه لوازمش، با پیوند میان قرآن و سنت و عقل، به مسائل و نیازهای نوظهور مسلمانان پاسخ میدهد. البته فقدان امام حاضر درخیلی از موارد فرصت دستیابی مسلمانان به مراتب عالی و دقیق معرفت دینی را ایجاد نمیکند یا بدفهمیها و غلط فهمیهایی را به دنبال دارد که غیر قابل انکار است لکن باید توجه نمود که با حضور فقهای روشن بین و با وجود ابزار قدرتمند اجتهاد، امکان اتصال معرفتی ما به اسلام در عصر غیبت و گم نکردن خطوط اصلی اسلام وجود دارد و مسلمانان میتوانند مبتنی بر قاعده معذّریّت، با اطمینان قلبی در مسیر اسلام ناب و تحقق اهداف آن حرکت کنند.
سه. این یک اصل مسلم دینی است که در هیچ دوره ای از حیات انسانی، باطل بر حق غلبه ندارد. از نظر قرآن، جریان باطل مانند کف روی آب است؛ بنابراین، ممکن است این جریان هیاهوئی هم داشته باشد که دارد اما سرنوشت محتوم آن نیستی و نابودی است. قرآن مجید در سوره رعد آیه ۱۷ میفرماید: «فَأمَا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفَاءً و أمَا ما یَنفَعُ النّاسَ فَیَمکُثُ فِی الارض» اگر به تاریخ نگاه کنید، جریان باطل کم ظلم و جنایت نکرده است اما در نهایت به طور آشکار یا غیر آشکار مغلوب جریان حق شده است. در قضیه عاشورا، دستگاه فاسد یزید خود را با به شهادت رساندن امام حسین (ع) و یاران باوفای امام (ع) و همچنین به اسارت گرفتن اهل بیت امام (ع) به ظاهر پیروز میدید اما خیلی زود این دستگاه فروپاشید و به تاریخ پیوست. امام صادق (ع) میفرمایند: «لَیسَ من باطلٍ یَقومُ بإِزاءِ الحقِّ الا غَلَبَ الحقُّ الباطلَ و ذالک قوله بل نَقذِفُ بالحقِّ علی الباطلِ فَیَدمَغُهُ» یعنی هیچ باطلی نیست که در برابر حق بایستد مگر آنکه حق بر باطل چیره میشود و این سخن خداوند است: بلکه حق را بر سر باطل میزنیم که آن را در هم میکوبد.... البته وقتی از جریان حق صحبت میکنیم منظور جریانهایی نیست که مدعی حق و حق طلبی هستند اما خودشان در دام باطل گرفتار شدهاند. قاعده پیروزی «ان تنصرالله ینصرکم» است. یعنی اگر جریانی خود را حق معرفی کرد اما پیمان الهی را نقض کرد و احکام الهی را سبک شمرد، مزه پیروزی را نخواهد چشید. اینکه بعضی به غلط مطرح میکنند هر عصری از تاریخ حوالتی دارد و حوالت تاریخی مسلمانان در این دوران پیروزی بر تمدن غرب نیست، حرف بیاساسی است. جریان حق اگر به راستی بر حق باشد در هر عصری که برای یاری خداوند قیام کند پیروز است هرچند این پیروزی نیازمند سختکوشی، صبر و مقاومت باشد.
چهار. آن نوع انتظاری که گوشه نشینی و فرار از مسئولیت را نهادینه میکند، مصداق بارز پیمان شکنی و خیانت است. امام صادق (ع) میفرمایند: خوشا به حال کسی که در زمان غیبت قائم ما به فرمان ما چنگ زند و قلب هدایت شدهاش به طرف باطل متمایل نشود. ( بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۳ ) در اینجا چنگ زدن به فرمان اهل بیت (ع) به چه معناست و چه لوازمی دارد؟ یا در روایات آمده منتظر ظهور امام زمان (ع)، «کمن اشتشهد مع رسول الله» خب، این مقام و منزلتی که برای منتظر ذکر شده است، فقط به خاطر چشم انتظاری صرف، به شک و تردید نیفتادن و خواندن دعای فرج است یا به خاطر تلاش مجاهدانه ای است که در جهت برپا داشتن امر خدا در جامعه اسلامی صورت میگیرد؟ وقتی از امر خدا صحبت میکنیم، این امر سقفی ندارد. یعنی مثلاً نمیتوان گفت در دوران غیبت اگر توانستید حکومت اسلامی تأسیس کنید و به صورت نظام مند احکام و ارزشهای الهی را در جامعه پیاده کنید، این کار را نکنید چراکه این مرتبه از امر الهی، مربوط به دوران غیبت نیست. خیر، امر الهی را در هر حدی که ممکن باشد باید اقامه کرد و همین اقامه امر الهی است که مقدمات ظهور را فراهم میکند نه تعطیل کردن آن. البته در این میان هستند کسانی که وقتی در یک مقطع تاریخی ضعفی در سازمان دینی مشاهده می کنند، این ضعف را در عصر غیبت، ذاتی سازمان دینی معرفی میکنند و اینگونه استنباط میکنند که در عصر غیبت نباید حکومت تشکیل داد یا مدعی جامعه و مدنیّت اسلامی شد؛ این در حالی است که اگر در عصر غیبت به سمت تشکیل حکومت و نظامات اسلامی حرکت نشود، و عده ای در این راه با جان و مال و آبرویشان فداکاری نکنند، هیچگاه زمینه برای ظهور مهیا نخواهد شد.
پنج. به نظر میرسد بیان علائم ظهور از سوی پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) از باب تشریفات و یا جهت علم افزایی محض صورت نگرفته است. علامت و شاخص، موقعی معرفی میشود که انسان با دیدن آن عکس العمل مشخصی را انجام بدهد. ما صدها روایت در خصوص علائم ظهور داریم و نمیتوان گفت این روایات فقط جنبه علم افزایی دارد. خیر، این روایات میخواهد به مسلمانان بگوید اگر با این علامتها روبرو شدید و با مراجعه به دین شناسان عصر، نسبت به صحت این علائم به طور نسبی اطمینان پیدا کردید، بدون آنکه در دام توقیت ظهور بیفتید، یا بخواهید متوهمانه برای خودتان جایگاه ماورائی تعریف کنید، وظایف مهمی دارید که باید انجام بدهید. وظیفه شما این است که چه ظهور اتفاق بیفتد و چه اتفاق نیفتد، با تمام توان زمینه ظهور را مهیا کنید یعنی کاری بکنید که اگر امروز ظهور اتفاق افتاد، توانایی یاری امام در شما وجود داشته باشد. هم یاری سخت افزاری و هم یاری نرم افزاری. دلیل اینکه بعضیها مقدمه چینی برای ظهور را در حد تهذیب نفس و دعا محدود میکنند، این است که تصور میکنند انقلاب مهدوی (ع) صفر تا صدش جنبه اعجاز گونه خواهد داشت این در حالی است که اولاً ما دلیل مطلقی در این زمینه نداریم؛ ثانیاً تا زمانیکه قواعد حیات دنیوی در این عالم پرچیده نشده است، انقلاب مهدوی (ع) مبتنی بر این قواعد پیش خواهد رفت هرچند امدادهای الهی در بالاترین سطح خود امام (ع) را در تحقق اهداف انقلاب یاری خواهد کرد.
شش. من قصد ندارم درباره پیدا شدن برخی علائم ظهور صحبت کنم اما میخواهم بگویم که شرایط فعلی جهان اسلام شرایط عادی نیست و ارتباط این شرایط با مقدمات ظهور قابل بررسی است. امروز پیروزیهای پی در پی و اعجاز آور جبهه مقاومت را نباید دست کم گرفت. قضیه عراق و سوریه و دفع شرّ بزرگ داعش که همه غرب از آنها حمایت میکرد، مسأله کمی نبود. ذلت اسرائیل و محاصره آن توسط جبهه مقاومت موضوعی نیست که بتوان از کنار آن گذشت. شما به این جوانان حزب اللهی یمنی نگاه کنید. چه کسی فکر میکرد این جوانها در اوج فقر و تنگدستی اینگونه بینی سعودیها را به خاک بمالند؟ علاوه بر اینها، امروز حرکت تمدنی غرب با سرعت به سمت افول و از هم پاشیدگی حرکت میکند. امریکاییها که در گذشته با اتکاء به قدرت اقتصادی و نظامی خود هر کاری اراده میکردند محقق میشد امروز در برابر قدرت انقلاب اسلامی اظهار عجز میکنند. البته در کنار این پیروزیها، مظالمی هم در دنیا وجود دارد که خیلی از آنها کم نظیر است. امروز رنج و درد مسلمانان محدود به فلسطین و یمن نیست. در خیلی از نقاط جهان مانند میانمار، نیجریه، کشمیر و غیره جنایات بزرگی علیه مسلمانان صورت میگیرد که حقیقتاً جانگذاز است. پس عرض اول من این است که شرایط امروز جهان شرایط عادی نیست. حالا سئوال من این است که در شرایط غیر عادی باید کار عادی کرد یا غیر عادی؟ آیا باید نشست و با شگفتی به اوضاع نگاه کرد یا باید کاری انجام دارد؟ آیا با محافظه کاری، با وادادگی، باآیه یأس خواندن با باری به هر جهت بودن اتفاق مهمی خواهد افتاد؟ اگر باید کاری انجام داد، سئوال اینجاست این کار باید در چه قواره ای باشد؟ من معتقدم امروز باید یک سری کارهای خیلی بزرگ، بلند پروازانه و مبتکرانه انجام داد.
هفت. به نظر میرسد بزرگترین کاری که در دوران غیبت خصوصاً در شرایط فوق العاده میتوان انجام داد و این کار مصداق بارز انتظار و تمهید مقدمات برای ظهور منجی عالم (ع) محسوب میشود، هموارسازی مسیر شکلگیری تمدن نوین اسلامی است. تمدن نوین اسلامی در یک توضیح ساده، یعنی عینیت بخشی به اسلام اجتماعی در محدوده بضاعتهای عصر غیبت. عینیت بخشی به اسلام اجتماعی یعنی ایجاد اتمسفر اسلامی و طراحی و پیادهسازی نظامات اسلامی در این اتمسفر. وقتی از اتمسفر اسلامی صحبت میکنیم منظور وجود گرایش قوی به سبک زندگی اسلامی در جامعه است. تا این گرایش که مولود ایمان است وجود نداشته باشد، نوبت به طراحی و پیادهسازی نظامات اسلامی نمیرسد. اگر نظامات اسلامی در جامعه اسلامی پیاده شود آثار و پیامدهایی در جامعه پدید خواهد آمد که مطمئناً این آثار و پیامدها زندگی فردی و اجتماعی را دگرگون خواهد کرد و همین امر زمینه بسط و تعمیق تمدن نوین اسلامی در جهان را فراهم میکند. خب آیا ما امروز در شرایط تمدنسازی هستیم؟ پاسخ من این است که ما خودباوری و تفکر تمدنی داریم اما خیلی از شرایط تمدنسازی را هنوز فراهم نکرده ایم.
بر اساس آنچه به عنوان مقدمه خدمتتان عرض کردم، از اینجا به بعد، بحث روی این محور اساسی متمرکز است که لازمه اتتظار سازنده که اوج آن را باید انتظار تمدن ساز معرفی کرد، ایجاد شرایط و لوازم تمدنسازی است که تعبیر دیگر بنده از آن قوی شدن است. قوی شدن یعنی به دست آوردن تواناییهای لازم برای ورود به مسیر تمدن سازی. این نکته مهم را نباید از نظر دور داشت که تمدنسازی به این سادگی نیست. بعضیها بدون آنکه درک عمیقی از تمدن و پیچیدگیهای حاکم بر آن داشته باشند، تصور میکنند با شعار دادن و تابلو زدن، عالم اسلامی صاحب تمدن نوین اسلامی خواهد شد! خیر؛ تمدنسازی آن هم در موقعیتی که رقابت با تمدن غرب و غلبه بر آن اجتناب ناپذیر است، کاری بسیار سخت و پیچیده است و اگر قوت لازم وجود نداشته باشد، ایده تمدنسازی در همان بدو حرکت ضایع خواهد شد. با این وصف، بنده قصد دارم به ابعاد قوی شدن که لازمه و مقدمه ورود در مسیر تمدنسازی است اشاره کنم این ابعاد هم جنبه فردی دارد و هم جنبه اجتماعی:
یکم: در معرفت دینی و ایمان
تمدنسازی بدون وجود یک دستگاه فکریِ اسلامی پرقدرت، روشن بینانه و کارآمد میسر نیست. بنده مایلم از این دستگاه فکری به علوم انسانیِ اسلامی تعبیر کنم و به صراحت عرض کنم که تا وقتی ما نتوانیم علوم انسانیِ اسلامی را به مرحله بلوغ برسانیم، صحبت کردن از تمدن نوین اسلامی به شوخی شباهت دارد. متأسفانه این روزها شاهد خنثیسازی تلاشهای مؤثر در عرصه علوم انسانیِ اسلامی از سوی برخی مسئولان هستیم. نمیتوان انکار کرد که بعضی از مسئولین و متولیان امور قادر به فهم و درک عمیق اهمیت علوم انسانیِ اسلامی و مسیر شکلگیری و تکامل آن نیستند و همین امر روند رشد علوم انسانیِ اسلامی را با اختلال روبرو کرده است. جدای از علم و معرفت، موضوع تقویت ایمان دینی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. در حقیقت، زیست بوم تمامی فعالیتهای دینی من جمله علوم انسانیِ اسلامی در هر سطح و قواره ای ایمان اسلامی است و جدای از آنکه بدون ایمان عمل صالح بالا نمیرود، بدون ایمان روح اسلام در پیکر جامعه، دولت و تمدن اسلامی حضور ندارد. بنابراین، یکی از نیازهای ضروری برای ورود به ساحت تمدنی، ارتقاء ایمان در همه سطوح جامعه است.
دوم: در اخلاص و بیریایی
امیرالمؤمنین امام علی (ع) میفرمایند: «أفضلُ العملِ مَا أُریدُ به وجهَ الله» یعنی افضل اعمال آن عملی است که تنها برای رضای خدا باشد. اگر عمل انسان خالصانه شد، آنوقت است که به تعبیر حضرت صدیقه کبری (س)، «أهبطَ اللهُ إلیه أفضلَ مَصلَحَتِه» خداوند بهترین راه را پیش روی انسان قرار میدهد. یکی از بحثهای مهمی که در باب اخلاص قابل طرح است، گمنامی است. انسان مؤمن به دنبال آن نیست که دائماً به دنبال بالا بردن نام و تابلوی خود باشد. حضرت امام صادق (ع) میفرمایند: «أعظم العباداتِ أجراً، أخفاها» یعنی بزرگترین پاداش متعلق به آن عبادتی است که به صورت پنهانی انجام شود. در اینجا عبادت فقط نماز و ذکر و دعا و امثال اینها نیست بلکه هر عملی فردی و اجتماعی است که برای کسب رضایت الهی انجام شود. شهدای گمنام در دفاع مقدس فقط کسانی نبودند که مدارک شناسایی آنها همراه پیکر مطهرشان پیدا نشد، بلکه به واقع، آنها کسانی هستند که گمنام جهاد کردن و گمنام شهید شدن را یک ارزش والا برای خودشان میدانستند.
سوم: در آمادگی برای مجاهدت
مؤمن کسی است که همیشه آماده جهاد باشد. چه در دوران صلح و چه در دوران جنگ. لذا پیامبر اسلام (ص) میفرمایند: «خیر الناس من حَبَسَ نفسَه فی سبیل الله» یعنی بهترین مردم کسی است که خود را وقف در راه خدا بکند. البته با وجود آنکه جهاد نظامی و جانفشانی یکی از برترین مجاهدتهاست اما منظور من از جهاد، فقط جهاد نظامی نیست. جهاد فرهنگی، جهاد علمی، جهاد سیاسی و جهاد اقتصادی از جمله جهادهایی است که در جای خود اگر از جهاد نظامی بالاتر نباشد، از آن کمتر نیست. اینکه پیامبر گرامی اسلام (ص) میفرمایند: «ألا و إنَّ الجَهادَ ثَمَنُ الجَّنَه» منظور این است که بهشت را ارزان به کسی نمیدهند، بهشت به بیتفاوتها، منفعت طلبها، ارحت طلبها، ترسوها، تنبلها و نادانهایی که قادر به باز کردن هیچ قفلی از جامعه اسلامی نیستند نمیرسد؛ بهشتی کسی است که در این دنیا اهل مجاهدت به معنای دقیق کلمه باشد و با مجاهدت خود هزینه بهشت را بپردازد.
چهارم: در اخلاق حسنه و تهذیب نفس
آدمهای بیاخلاق و آلوده در حرکت اسلامی جایی ندارند. آدمهایی که ظاهر اسلامی و انقلابی دارند اما به راحتی دروغ میگویند، دهانشان با فحش و ناسزاگویی باز میشود، به راحتی به دیگران تهمت میزنند، به راحتی بقیه را تکفیر میکنند، به راحتی حق دیگران را ضایع میکنند، به راحتی عهد و پیمان خودشان را میشکنند، اهل دغل بازیاند و دائماً به قدرت طلبی فکر میکنند، مانند یک دمل عفونی در حرکت اسلامی هستند که میتوانند کل حرکت را عفونی کنند. کسی به محضر امام سجاد (ع) عرض کرد، مرا از تمام دستورهای دین آگاه بفرمایید، حضرت در پاسخ فرمودند حقگویی، قضاوت عادلانه و وفای به عهد. این فرمایش یعنی اینکه کسی که اینها را ندارد مانند کسی است که اساساً به اسلام نگرویده است. دوستان توجه داشته باشند که با ابزار باطل و آلوده نمیشود جریان حق را جلو برد، جریان حق نه به ابزار باطل نیاز دارد و نه اساساً با ابزار باطل قابل جمع است؛ ما با دشمن هم با اخلاق و انصاف برخورد میکنیم چه رسد با نیروهای خودمان. با این وصف، تهذیب نفس خیلی مهم است. منتظر واقعی کسی است که برای خودسازی و تهذیب نفس برنامه دارد و یک لحظه از تربیت خود و اطرافیانش غافل نیست. امیرالمؤمنین امام علی (ع) میفرماید: «مَن نَصَبَ نَفسَه للنّاسِ إماماً فَلیَبدَأ بتعلیمِ نَفسِهِ قَبلَ تعلیمِ غَیرِه» یعنی هرکس خودش را پیشوای مردم قرار دهد، بیش از آموختن به دیگران به آموزش خود بپردازد و معلم و مربی خودش باشد.
پنجم: در برادری و گذشت
وقتی از پیاده روی اربعین به مثابه یکی از جلوههای تمدن نوین اسلامی صحبت میکنیم، یکی از ابعاد مهم آن، همین برادری و صفا و صمیمیتی است که بین میلیونها نفربرقرار است. در کجای دنیا میتوان این صحنههایی که ما در پیاده روی اربعین میبینیم را مشاهده کرد؟ بیش از 20 میلیون نفر در این پیاده روی حضور دارند اما هیچ نزاعی میان آنها وجود ندارد. همه نسبت به یکدیگر گذشت میکنند. فرد از عمق جان به زوار حسینی ابراز محبت میکند و خانه و زندگی خود را به طمع کسب رضایت اباعبدالله (ع) در اختیار زائرانی که هیچ آشنایی قبلی با آنان ندارد قرار میدهد. در طول همین دو هفته ای که پیاده روی صورت میگیرد، چند هزار میلیارد تومان توسط مردم هزینه میشود و جالب اینکه اکثر کسانی که مال خود را در این راه نورانی بذل میکنند، از جهت اقتصادی جزو طیفهای معمولی و حتی ضعیف جامعه محسوب میشوند. ما اتفاقاً دنبال تمدنی هستیم که روابط و مناسبات اجتماعی از فرد گرایی بیرحم غربی به برادری اسلامی به معنای دقیق کلمه سوق پیدا کند. ما دنبال مدنیتی هستیم که اعضاء جامعه خود را یک پیکر واحد بدانند و برای رشد و ترقی همدیگر تلاش نمایند.
ششم: در شناخت زمانه و پیچیدگیهای آن
امام صادق (ع) میفرمایند: «العالِمُ بِزَمانِه لا تَهجُمُ علیهِ اللّوابس» شبهات به کسی که زمانه خودش را بشناسد هجوم نمیآورد. امور بر او مشتبه نمیشود؛ فریب نمیخورد و در دامهایی که پهن شده نمیافتد. اینکه باید همیشه به تاریخ و همچنین شرایط روز اشراف داشت و حتی بتوان آینده را از طریق سنتهای الهی و انطباق آن با علائم و نشانهها پیش بینی کرد، یک امر فردی صرف نیست بلکه یک امر اجتماعی و سیستمی است. در واقع، اشراف اطلاعاتی بالا، و پرهیز از تعیم و قانونسازی از مشاهدات شخصی و ذوقی، چه درباره جامعه اسلامی و چه درباره سایر جوامع خصوصاً دشمن یک امر صد در صد ضروری است و برای این منظور علوم و فنونی پیشرفته ای هم وجود دارد. البته نباید درباره شناخت سادهسازی صورت بگیرد. نه خود شناخت و دانش و فناوریهای آن یک امر ساده ای است و نه جوامع مورد شناخت ساده هستند. باید توجه داشت که اگر اشراف اطلاعاتی وجود داشت، آن وقت است که جلوی تصمیم سازیها و تصمیم گیریهای ابلهانه و رفتارهای غلط اعم از سیاسی و مدیریتی گرفته میشود. باید قبول کنیم که ما در این زمینه عقب هستیم و در خیلی از زمینهها برداشت درستی از عمق واقعیتهای جاری در جامعه خودمان نداریم چه برسد به برداشتهای درست درباره عمق واقعیتهای جهان و لذا گاهی در توهمات خود غرقیم.
هفتم: در تشخیص مرز میان حق و باطل
گاهی مرز میان حق و باطل از مو باریکتر است و تشخیص جبهه حق از جبهه باطل کار آسانی نیست لذا هنر منتظران واقعی این است که حق را که خیلی اوقات با باطل درآمیخته شده بشناسند و جبههها را از هم تشخیص بدهند. اگر به تاریخ اسلام نگاه کنیم، یکی از مشکلات مبتلابه مسلمانان گم کردن مرز میان حق و باطل و افتادن در جبهه باطل به ویژه در شرایط فتنه خیز است. حرف کلیدی امام حسین (ع) در بیان فلسفه قیام عاشورا همین است که کار به جایی رسیده که در اثر تبدیل معروف به منکر و بالعکس، مرز میان حق و باطل گم شده است. در این شرایط، این امام است که مناره، پرچم و شاخص حق است و مؤمنین باید موقعیت خود را پشت سر امام تنظیم کنند. خب، حالا در عصر غیبت چه باید کرد؟ آیا میتوان گفت که در زمان غیبت امام (ع) تکلیفی متوجه مسلمانان برای فهم و موقعیت یابی مرز میان حق و باطل نیست؟! مطمئناً هیچ عقل سلیمی این را قبول نمیکند؛ بنابراین، در عصر غیبت این فقیه جامع الشرایط و نایب امام است که نقش منازه و پرچم حق را ایفا میکند. البته همانطور که اشاره شد، نه فقط به خاطر شرایط فتنه خیر بلکه به خاطر پیچیدگیهای حاکم بر زمانه، تشخیص حق هم یک امر بسیار پیچیده است و خودش به یک مجاهدت نیاز دارد.
هشتم: در مدیریت افکار عمومی
قدرت افکار عمومی به قدری در تحولات و موفقیتهای اجتماعی نقش آفرین است که جا دارد از آن به عنوان یکی از قوای اصلی حاکمیت اسلامی در کنار سه قوه دیگر تعبیر کرد. با این وصف، نباید اجازه داد شرایط فتنه خیز یا عملیات روانی دشمن، افکار عمومی را به اسارت بگیرد توان ادراکی آن را فلج کند. اگر افکار عمومی در جامعه اسلامی مترقی و همسو با اهداف اصولی نباشد و اعتماد جامعه نسبت به حقانیت حرکت متزلزل شود، عملاً شرایط برای سقوط جامعه مهیا خواهد شد. با این ملاحظه صیانت از افکار عمومی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. البته در جامعه اسلامی، قرار نیست چیزی به افکار عمومی تحمیل شود یا مانند برخی دولتهای غربی، خود حاکمیت علیه افکار عمومی عملیات روانی کند، بلکه پایه و اساس کار، اقناع افکار عمومی بر اساس حقیقت است. ما امروزنه فقط در واکسینه کردن افکار عمومی در برابر شبهات کم کاری کرده ایم بلکه راه نفوذ دشمن در سازمان افکار عمومی را باز گذاشتهایم و این ایراد باید برطرف شود.
نهم: در قانونگذاری و تربیت اجتماعی
در جامعه اسلامی، حرف اول و آخر را قانون میزند و برتری جامعه اسلامی به قوانین مترقی و کارآمدی است که وضع میکند. پیامبر گرامی اسلام (ص) میفرمایند: « حدٌّ یُقامُ فی الارضِ أزکی من عبادهِ ستین سنه» یعنی فضیلت اجرای قانون الهی در جامعه از هفتاد سال عبادت هم بالاتر است. البته با وجود آنکه جوهر قانون در جامعه اسلامی شرع مقدس است اما وضع قانون اجتماعی با فرم صحیح، آن هم بر حسب نیازها و شرایط، هنری است که قوه عاقله به انسانها میدهد. ما امروز در زمینه قانونگذاری با ضعفهای جدی روبرو هستیم و از قوه مقننه ای که توانایی لازم را برای وضع قانون خوب برخوردار باشد و بتواند در کنار سایر قوانین یک سیستم اجتماعی را تولید کند بیبهره ایم. اگر قانون قوی وضع نشود، نه فقط خود قانون به عامل غیر مستقیم نابسامانی و فساد تبدیل میشود بلکه هیچگاه یک سیستم اجتماعی کارآمد تشکیل نخواهد شد. از طرف دیگر، قانون خوب زمانی اجرا میشود که نرم افزار تربیت اجتماعی بر اساس قانون بوجود آمده باشد. اعضاء جامعه از کودک تا کهن سال در سطوح گوناگون هیچگاه بینیاز از تربیت اجتماعی نیستند و نظام آموزش عمومی و رسانهها وظیفه دارند، با اتکاء به نرم افزار تربیت اجتماعی، جامعه را به مثابه یک جامعه قانون مدار تربیت کنند. خیلی از مشکلات و بیانضباطیهایی که امروز جامعه ما با آن دست به گریبان است به خاطر فقدان نرم افزار تربیت اجتماعی و همچنین ضعف مفرط نظام آموزش عمومی و رسانههاست.
دهم: در علم آموزی و بسط و گسترش مرزهای علم
آنچه به جامعه اسلامی قدرت میدهد و زمینه تمدنسازی را فراهم میکند علم است و لذا امیرالمؤمنین علی (ع) میفرمایند: «العلمُ سلطانٌ مَن وَجَده صالَ به و من لم یَجِده صیلَ علیه» یعنی دانش سلطنت و قدرت است، هر کس آن را بیابد با آن به ابتکار عمل دست پیدا میکند و پیروز میشود و هر کس آن را از دست بدهد منفعل و مغلوب میشود. در اینجا این سئوال مهم مطرح میشود که آیا هر علمی قدرت زاست؟ پاسخ این سئوال را خود امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند که «خیرُ العلمِ ما نَفَعَ» یعنی بهترین علم آن است که مفید باشد. مفید بودن علم یعنی اثرآن در بهبود و پیشرفت جامعه، و در یک کلام، در قدرتمند شدن جامعه ملموس باشد. علمی که تزئینی باشد و کمکی به پیشرفت حقیقی نکند یا آن علمی که نفعش برای دیگر جوامع بیش از جامعه اسلامی باشد، علم نافع نیست و چون نافع نیست قدرت زا هم نیست. با این حال، بحث بنده فراتر از این حرفهاست. بحث در این است که ما باید در عرصه علم یک میدان تازه ایجاد کنیم، میدانی که بتواند معادلات و مناسبات تازه ای را در زیست فردی و اجتماعی بشر بوجود بیاورد و تاریخسازی کند. امروز بشر به یک انقلاب تازه در عرصه علم نیاز دارد که بتواند او را از خیلی از بن بستهایی که مدرنیته برای او ایجاد کرده نجات دهد و ما میتوانیم با اتکاء به اسلام این میدان را بوجود بیاوریم. اگر این کار را کردیم، آنوقت است که در مسیر تمدنسازی گام برداشته ایم.
یازدهم: در ابداع و بکارگیری صحیح فناوری
حرکت در مسیر تمدنسازی جز با ابداع فناوریهای تازه و تحول آفرین ممکن نیست. اگر یک جامعه نتواند برای تحقق اهداف خود به انواع فناوریهای نرم و سخت دست پیدا بکند، و سپس این فناوریها را به جریان زندگی فردی و اجتماعی مردم متصل بکند، عملاً تمدنی توسط آن خلق نشده است. البته همانطور که اشاره کردم، بنده فناوری را منحصر به فناوری سخت نمیدانم و معتقدم در عصر حاضر فناوریهای نرم از اهمیت دوچندانی برخوردار شدهاند. البته در کنار ابداع فناوریهای تازه، استفاده درست از فناوریهای موجود در جهت تحقق اهداف مورد نظر اهمیت بالایی دارد. دعب جمهوری اسلامی در این چهل سال قهر با فناوریهای مدرن به دلایل عقیدتی و فرهنگی نبوده است اما من معتقدم ما در بکارگیری فناوریهای نو برای عینیت دادن به اهداف انقلاب اسلامی عقب هستیم.
دوازدهم: در مردمسالاری دینی
ترکیب مردمسالاری با دین یک ترکیب صناعی نیست بلکه این ترکیب یک ترکیب طبیعی و ارگانیک است که برآمده از روح تفکر دینی است. در چهل سالی که از انقلاب اسلامی گذشته است، مردمسالاری دینی با تجربه موفقی روبرو بوده است. برگزاری میانگین یک انتخابات در سال آن هم عمدتاً با مشارکت بالای هفتاد درصد و نتیجه آن، یعنی به گردش درآمدن قدرت در جامعه ایران، نشان دهنده موفقیت مردمسالاری دینی در ایران است. آنچه در مردمسالاری دینی بیش از هر چیز درخشیده است، ولایت فقیه است که بر خلاف نظر روشنفکران غربزده، نه فقط در عمل به تحقق منافع و مصالح ملی کمک منحصربفردی کرده است، بلکه بیشترین نقش را در صیانت از آزادی سیاسی در ایران ایفا کرده است. من معتقدم اگر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ولی فقیه نبود، امروز از سوی غربگراها نوع شیکی از استبداد سیاسی در ایران حاکم شده بود. با همه اینها، ما در بسط و تعمیق نظام مردمسالاری دینی کار چندانی نکرده ایم. نه در عرصه تئوریک و نه در عرصه عمل ضعیف هستیم. در موضوعاتی مانند مشارکت سیاسی، تشکل سیاسی، آزادی و عدالت سیاسی، نظارت همگانی، امر به معروف و نهی از منکر و موضوعاتی از این دست باید کارهای جدی ای در آینده انجام شود.
سیزدهم: در اعتماد به نفس و اراده اجتماعی
هرچند انقلاب اسلامی در احیاء خودباوری و اعتماد به نفس ملی در ایران کار عظیمی کرده است لکن باید توجه داشت که حرکت در مسیر تمدنسازی به درجه بالاتری از اعتماد به نفش و اراده اجتماعی نیاز دارد چیزی که امروز در جامعه ما مشاهده نمیشود. اصولاً تمدنسازی یک حرکت پروژه ای نیست ضمن آنکه مردم در آن نقش اصلی را بر عهده دارند و لذا تا زمانیکه نسبت به امکان تمدنسازی باور پیدا نکنند و به اراده جمعی در این زمینه نرسند، شکل تمدن نوین اسلامی در حد یک شعار نخبگانی باقی خواهد ماند. البته ارتقاء بصیرت سیاسی و مصونیت یابی در برابر جنگ روانی در ایجاد اراده اجتماعی نقش مهمی دارد. اگر مردم هر روز بر حسب یک شبهه یا شایعه نظر متفاوتی درباره جامعه و حاکمیت داشته باشند، هنوز از آمادگی لازم برای ورود به مسیر تمدنسازی برخوردار نیستند.
چهاردهم: در مدیریت و کارآمدی
مدیریت و کارآمدی زاییده دانش انسانی و اجتماعی مترقی، قدرت تربیت نیرو بر اساس این دانش، برقراری فرهنگ مدیریتی صحیح و از همه مهم تر، رشد عقلانیت ابزاری است. در حقیقت این چهار عنصر با هم میتوانند یک سیستم مدیریتی قوی و کم نقص با هزاران نوع قاعده، روش و ابزار کارآمدی که در بطن این سیستم قرار میگیرد را پدید آورند. ما امروز در هر چهار عنصر با ضعفهای جدی روبرو هستیم ضمن آنکه جریان مدیریتی غربزده هم دست از سر مدیریت کشور برنمی دارد. هرچند غربیها در مدیریت بسیار جلو هستند اما غربزدهها در این زمینه چیزی از غربیها به ارث نبرده و فقط ابلهانه به ظواهر و تزئینات مدیریت غربی دل خوش کردهاند. نباید فراموش کرد، اگر ما به یک سیستم مدیریتی صحیح به مثابه یک مؤلفه تمدنی کلیدی دست پیدا نکنیم، هیچیک از سایر مؤلفههای تمدنی ما را در مسیر تمدنسازی وارد نخواهد کرد.
پانزدهم: در بُنیه مالی و اقتصادی و محرومیت زدایی
تمدنسازی چه با روش نرم، چه با روش سخت و چه توأمان، به سرمایههای هنگفت و فعلیت یافته نیاز دارد و اگر این سرمایه نباشد، سایر سرمایهها، مانند نیروی انسانی توانا، منابع بینظیر معدنی و غیره هرچند هم که بالقوه ثروت تلقی شوند، کمک چندانی به تمدنسازی نخواهند کرد. البته فراهم کردن این سرمایه با روشهای لیبرالیستی، نقض غرض بوده و خودش مایه دور شدن از روح تمدنی نوین اسلامی است لذا دشواری کار در اینجاست که سرمایه مورد نیاز تمدنسازی از طریق روشهای جدید مبتنی بر اقتصاد اسلامی فراهم شود. از طرف دیگر، نمیتوان از تمدن نوین اسلامی سخن گفت اما به محرومیتها بیتوجه بود، هرچند من معتقدم محرومیت زایی خودش جزئی از زنجیره تمدنسازی است لکن مهم این است که بتوانیم محرومیت زدایی را مقدمه ورود به ساحت تمدنسازی تلقی کنیم. ما باید وجود محرومیت در جامعه اسلامی را یک ننگ بزرگ بدانیم. اگر محرومیت زدایی به معنای دقیق کلمه در همه ابعاد اعم از اقتصادی، فرهنگی، علمی و سیاسی به درستی اتفاق بیفتند، بخش مهمی از مردم که به دلیل محرومیت توان مشارکت فعال در تمدنسازی را ندارند وارد این چرخه میشوند ضمن آنکه محرومیت زدایی، اراده اجتماعی برای تمدنسازی را تقویت میکند.
شانزدهم: در سلامتی و تندرستی
جامعه ای که از جهات جسمی و روحی سلامت و قوی نباشد و با بیماریهای اپیدمیک رو در رو باشد، این جامعه از توان حرکت در مسیر پر پیچ و خم تمدنسازی برخوردار نیست. اینکه بخشی از مردم ما با مشکل دیابت، فشار خون بالا، اختلال در دستگاه گوارش و غیره مواجه هستند و سالانه بخشی از مردم به همین دلیل جان خود را از دست میدهند، نشان دهنده یک ضعف بزرگ در سیستم بهداشتی- درمانی کشور است. همین مسأله در ارتباط با بیماریهای روانی مانند افسردگی مزمن هم مطرح است که اتفاقاً آثار مخرب آن از بیماریهای جسمی به مراتب بیشتر است. واقعیت این است که در حال حاضر عمده سرمایهگذاری در کشور ما بر روی درمان است نه پیشگیری و همین امر موجب شده تا سالانه یک هزینه نجومی بابت درمان توسط مردم به سیستم درمانی کشور پرداخت شده و عده ای را روز به روز پولدارتر کند. به هر حال، نباید فراموش کرد که ورود به ساحت تمدنسازی در گرو ابداع یک فناوری نرم به منظور تقویت سلامت و تندرسنی جسمی و روحی آحاد جامعه است.
هفدهم: در امنیت و دفاع
به لطف الهی جمهوری اسلامی در موضوع امنیت و دفاع در میان کشورهای منطقه سرآمد است. چه امنیت داخلی و چه امنیت مرزی. با این وجود نباید از نظر دور داشت که شکلگیری تمدن در شرایط نا امنی، ترس و بیثباتیِ ناشی از آن امکان پذیر نیست. از طرف دیگر ورود به ساحت تمدنسازی آنهم در عرض تمدن غرب، دشمنیها و شرارتهای گوناگونی را در پی خواهد داشت. با این وصف، بالا بودن قدرت امنیتی- دفاعی با رویکرد درفع تهدید، شرط لازم برای تداوم برنامه تمدنی جمهوری اسلامی خواهد بود.
هجدهم: در تشکیل امت واحده اسلامی
با اینکه در شکلگیری هر تمدنی یک نقطه شکوفایی و آغار وجود دارد و بعداً تمدنها به سایر نقاط سرایت نموده و خود را جهانی میکنند لکن واقعیت این است که تشکیل امت واحده اسلامی و همگرایی و هم افزایی میان ملتهای مسلمان در جهت رسیدن به تمدن نوین اسلامی هر قدر زودتر اتفاق بیفتد، مسیر تمدنسازی هموارتر خواهد شد. پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: مؤمن نسبت به مؤمن مانند بنای استواری است که اجزای آن، یکدیگر را استحکام میبخشد. در این فرمایش، ایمان عامل یک اتصال طبیعی معرفی میشود آن هم اتصالی مانند اتصال اجزاء بدن با یکدیگر. اما همانطور که بدن یک فرمانده دارد، جامعه اسلامی هم زمامی به وحدت میرسد که یک فرمانده آن هم از جنس خود ایمان داشته باشد که در روایات این فرمانده و عامل وحدت امام معرفی شده است. حضرت صدیقه طاهره (س) میفرمایند: رهبری ما اهل بیت عامل وحدت است. علی ای حال، من معتقدم باید در زمینه ایجاد امت واحده اولاً نوآوری کرد و ایدههای تازه ای را به جای ایدههای ناکارآمد و شکست خورده به میدان آورد ثانیاً، از قدرت نهاد امامت و رهبری برای ایجاد این وحدت بیشتر استفاده کرد. من در زمینه امت واحده در تاریخ ۳/۵/۹۸ بحث مفصلی دارم که علاقمندان را به آن بحث ارجاع میدهم.
نوزدهم: در روابط جهانی
تمدن نوین اسلامی قرار نیست خود را در یک جزیره حبس کند و خودش را از امکان و فرصت ارتباط و تعامل با دیگر جوامع و فرهنگها محروم کند. هر جامعه ای نقاط قوتی دارد و دعب اسلام، شناسایی و بهرهگیری از نقاط قوت دیگران است. از طرف دیگر، در میان غیر مسلمانان هم ملتهای با ظرفیتی هستند که به اهداف و مقاصد اسلامی علاقه نشان میدهند و حاضرند در تشکیل یک تمدن جدید مبتنی بر جهان بینی الهی با مسلمانان همراهی کنند. بنابراین، روابط جهانی نقش مهمی در شکلگیری تمدن نوین اسلامی و بویژه خنثیسازی تمدن رقیب یعنی تمدن مدرن غرب دارد. در این زمینه ما نه تنها فاقد یک تئوری و مدل جامع هستیم، بلکه از یک طرح عملیاتی مبتکرانه هم بیبهره ایم.
***
من در اینجا قصد احصاء همه موارد را نداشته ام و ممکن است بعضی مایل باشند موارد دیگری را هم به فهرستی که ارائه شد اضافه کنند. آنچه مسلم است، موقعی انتظار ما یک انتظار سازنده است که روی پای خود بلند شویم اما به همین بلند شدن اکتفا نکرده و شروع به دویدن کنیم. وقتی صحبت از تمدن نوین اسلامی به مثابه یکی از مصادیق عالی انتظار سازنده میکنیم، منظورمان همین دوریدنِ رو به جلوست.
از اینکه حوصله کردید و به بحث من توجه نشان دادید سپاسگزارم.
والسلام عیلکم و رحمه الله و برکاته
نظر بدهید