به گزارش سارنا به نقل از مهر، عثمان باکار از برترین اندیشمندان طبقه بندی علوم اسلامی است که کمیته چهارمین جایزه جهانی علوم انسانی اسلامی از وی به دلیل تألیف آثار علمی ارزشمند و ارائه دیدگاه های ممتاز و اثرگذار در عرصه فلسفه علم دینی و همچنین کوشش های وسیع در جهت بسط و تعمیق گفتمان علوم انسانی اسلامی در جهان اسلام تقدیر به عمل آورده است.
باکار در گفت وگویی درباره فعالیت های علمی خود، علوم انسانی زیست محیطی را از جمله حوزه مطالعاتی نوین در علوم انسانی عنوان کرد و اظهار داشت: من برای شرکت در کنفرانس «علوم انسانی محیط زیستی» در هنگ کنگ مقاله ای را آماده کردم که «در آرزوی جستجوی محیط زیست چندگانه زمین» با زیر عنوان «مرز اسلام توحیدی ما، زیست بوم جدایی ناپذیر» نام داشت. عنوان این سخنرانی برای من مهم بود چرا که می خواستم به حضار رویکرد اساسی خود و رابطه مقوله های اساسی بین علوم و علوم انسانی را نشان دهم.
وی افزود: طی پنجاه سال اخیر رویکرد معرفت شناختی که به کار گرفته ام، بینا رشته ای و دانش تلفیقی بوده است. آنچه من به عنوان زیست بوم جدایی ناپذیر (یکپارچه) در مقاله هنگ کنگ خود میدانم، سه رابطه طبیعی و سه ارتباط درونی است که در سه سطح اساسی محیط زیست واقع است. این سه سطح عبارتند از: محیط زیست بیوفیزیکی، محیط زیست مردم-ساخت و محیط زیست انسانی.
باکار تصریح کرد: چندین سال پیش توسط یکی از اعضای واتیکان برای سخنرانی در سمینار بین المللی درکوالالامپور و سخنرانی دیگری با عنوان «مراقبت از خانه مشترک ما» که مرتبط با مقوله زیست بوم جدایی ناپذیر بود، دعوت شده بودم. من در ارائه خود اینگونه بیان کردم که مسلمانان با بسیاری از ایده هایی که در انجیل آمده، مشکلی ندارند، ولی تأکید کردم که قرآن موارد غنی تر و دید وسیع تری را در باب بوم شناسی سیاره زمین ارائه داده که خانه مشترک همه ما انسانهاست.
این اندیشمند طبقه بندی علوم اسلامی اظهار کرد: بارها تأکید کرده ام که قرآن زمین را به عنوان تنها خانه ما عنوان کرده که من اصطلاح زیست بوم جدایی ناپذیر توحیدی را به آن داده ام. اگرچه، خود زیست بوم جدایی ناپذیر (یکپارچه) مسئله وحدت را بیان می کند، اما من مقوله «توحیدی» را با آن اضافه کرده ام.
وی با تأکید بر اینکه درباره جایزهها و یا افتخاراتی که کسب کرده، صحبت نمی کند، افزود: من عاشقانه طی چهل سال گذشته درباره اسلام و تمدن اسلامی پژوهش کردم، خوانده ام و نوشته ام و بدون اینکه چشم داشتی به جایزه و افتخاری داشته باشم این کار را انجام داده ام.
باکار، سیدحسین نصر را یکی از افراد تأثیرگذار در اندیشه خود عنوان کرد و افزود: سید حسین نصر یکی از اندیشمندان پیشگام ایرانی حاضر است. من هنگامی که در دانشگاه لندن فیزیک نظری و ریاضی میخواندم با اندیشه های وی در زمینه علوم و فلسفه اسلامی آشنا شدم. آثار نصر، تأثیر فراوانی بر من گذاشت و باعث شد دکترای خود را با هدایت و نظارت او اخذ کنم. عنوان رساله دکترای من «طبقهبندی دانش در اسلام» و عنوان فرعی «مطالعهای در فلسفه اسلامی علوم» بود که بدون هیچ تغییری در سال ۱۹۹۲ با عنوان «طبقهبندی دانش در اسلام» منتشر شد.
این اندیشمند علوم اسلامی با اشاره به اهمیت کتاب «طبقهبندی دانش در اسلام» گفت: این کار، مهمترین اثر من بود چرا که من به مقولات زیادی در اندیشه اسلامی و پنداره های آن اشاره کرده بودم که فکر می کنم از اهمیت بسیار برخوردار هستند مانند: جهان، علوم تجربی و علوم انسانی. این اثر بنیانی بر آثار بعدی من شد. این کتاب مقولههای معرفتشناختی، ارتباط بین دین و علم، ارتباط بین وحی و عقل و دانش و فرهنگ را بیان می کرد. به نظر من این کتاب نهتنها اثری درباره فلسفه علم و مکاتب اصلی آن، بلکه درباره معرفتشناسی توحیدی و مکاتب اصلی آن است.
وی اضافه کرد: در این اثر من جنبه های معرفتشناختی و فلسفی علوم را در مکتب کلام یا الهیات تلفیقی مورد بحث قرار دادم و آن را با مکتب فلسفه و مکتب صوفی یا تصوف مقایسه کردم. من بازخوردهای خوبی از مطالعه تطبیقی سه مکتب اصلی اندیشه اسلامی دریافت کردم. همچنین خوشحالم که این کتاب به زبان های فارسی، ترکی و مالایی اندونزیایی (که سه زبان اصلی مردم مسلمان است) ترجمه شده است.
باکار تصریح کرد: اگر مردم، این کتاب را یک دستاورد و سهم مهم فکری می دانند، خدا را شکر می کنم. امید قلبی من این است که جوانانی زیادی این کتاب را که دربردارنده مسائل مختلف فکری است قابل توجه و ارزشمند بیابند. من خوشحالم که این کتاب بیشترین ارجاع را داشته است. دومین کتابی که در اینجا می خواهم از آن صحبت کنم، «توحید و علم» نام دارد که تقریباً در همان سالها به چاپ رسید. این کتاب که بیشتر مقالات عمومی من در قالب ده مقاله در دوران کارشناسی ارشد را شامل می شود به نوعی کتاب کمکی برای کتاب طبقه بندی علوم در اسلام است.
وی با اشاره به اینکه این کتاب درباره مفاهیم و فلسفه علوم اسلامی بحث می کند، گفت: ایده اصلی این کتاب درباره ارتباط بین توحید و علم در تمامی زوایای آن است و به زبانهای بیشتری مانند فارسی، بنگالی، آلبانیایی، ترکی ترجمه شده و اکنون نیز در حال ترجمه به زبانهای عربی و چینی است. ترجمه فارسی این کتاب بر اساس نسخه ای است که توسط انجمن اسلامی دانشگاه کمبریج چاپ شده که عنوان آن کمی با عنوان اصلی (توحید و علم) متفاوت است و با عنوان «تاریخ و فلسفه علوم اسلامی» منتشر شده است. من در نسخه جدید آن ۱۰۰ صفحه به آن افزوده ام که شامل کتاب شناسی و همینطور منابعی درباره علوم و فن آوری در دوران عثمانی است.
وی به کتاب «تصویر قرآنی جهان» اشاره کرد و افزود: این کتاب در سال ۲۰۱۶ به چاپ رسید. من این کتاب را مهم می دانم، اگرچه هنوز نتوانسته نگاه دانشگاهیان را به خود جلب کند. این کتاب به تفسیر علمی قرآن اشاره می کند. ایده این کار از طریق تفسیر موضوعی تصاویر جهان مانند تصویر ستارهشناختی، تصویر معرفتشناختی و تصویر ریاضیوار به دست آمده است. در حالی که کل این تفسیر درباره اسلام است، جهان را میتوان از زوایای مختلف دید که هر زاویه دید، منطبق بر جهانشناسی خاصی از قرآن است.
باکار با بیان اینکه پژوهش های اخیر وی در زمینه دانش تلفیق بوده که بیش از ده سال به طول انجامیده است، گفت: درک تلفیق، کار دشواری است ولی من این چالش را بر عهده گرفتهام، چراکه معتقدم تلفیق، دلیل و اساس وجودی اسلام به خصوص در فرهنگ اسلامی است.
این اندیشمند علوم اسلامی به پروژه تحقیقاتی خود اشاره کرد و افزود: پروژه اخیری که در دست داشتم با عنوان پروژه تلفیق در بنیاد معرفتشناسی علوم و به خصوص علوم نوین، خلاصهای از کل مطالعات چند دههای من و حاصل به کار بستن چیزهایی است که در چهار دهه بر روی شان کار کردم و آموختم تا بتوانم مقوله تلفیق را بررسی کنم. در سال ۲۰۰۷ من به عضویت گروه کوچکی از فیلسوفان و دانشمندان درآمدم. این گروه را که یکی از برندگان نوبل فیزیک در آن حضور داشت، شخصی در ژاپن تأسیس کرده بود. کار ما در این گروه، بررسی بنیاد علوم بود.
وی ادامه داد: ما در این بنیاد ما به این نتیجه رسیدیم که بخشی از پارامترها و فرضیات ما از علوم نوین باید به طور کلی رد شود؛ بخاطر اینکه دیگر مطابق دانش زمانی ما نیست؛ بخش دوم پارامترها و فرضیات باید اصلاح شوند و گروه سومی از پارامترها و فرضیات هستند که نیاز به هیچ اصلاحی ندارند.
وی اضافه کرد: اول اینکه، پروژه تحقیق، تلفیق علوم اسلامی و علوم نوین است که آیا اصلا رسیدن به این هدف ممکن است؟ من اساساً بر این موضوع متمرکز شده ام که چگونه فلسفه طبیعی اسلام می تواند با فیزیک نیوتنی و کوانتوم پیوند بخورد تا نظریه جدید فیزیک اسلامی را بسازد. و سوم اینکه، فلسفه اسلامی زیستشناسی را مورد مطالعه قرار دادم تا بتواند با زیست ملکولی و ژنتیک در هم بیامیزد و در پایان نیز، تلفیقی از فارابی، ابن خلدون، آرنولد توینبی و ساموئل هانتینگتون بود که میتوانند در جهت یک تمدن علمی ایجاد کنند. این ایده در مقالهای در زاگرب کرواسی تحت عنوان «فلسفه تلفیقی» منتشر شده است.
باکار در پایان سخنانش با تأکید بر اینکه بدون دانش تلفیق، آن چیزی که دستورالعمل اسلامیسازی دانش خوانده میشود، قابل دستیابی نیست، گفت: برای رسیدن به اهداف اسلامیسازی علوم مهم است که بتوانیم به دانش تلفیق و انسجام دست یابیم.
نظر بدهید