به گزارش سارنا به نقل از مهر، عبدالوهاب فراتی به مناسبت سالگرد صدور بیانیه گام دوم انقلاب در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: درباره سرنوشت یک انقلاب و تداوم آن در سالهای بعدی دیدگاهی وجود دارد که معتقد است انقلاب یک پدیده سیاسی است که یک نقطه آغازی دارد و در یک جایی به پایان میرسد. انقلاب اسلامی ایران نیز از کلیت این تحلیل جدا نیست. انقلاب اسلامی هم نقطه شروعی دارد و در جایی نیز به پایان میرسد. به عنوان مثال برخی نقطه آغاز انقلاب را زمانی میدانند که مردم به صورت علنی نافرمانی مدنی میکنند و دولت هم در حال فروپاشی است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: بر اساس این دیدگاه انقلاب اسلامی ایران از نقطه زمانی دی ماه ۵۶ شروع میشود و تا سرنگونی رژیم پهلوی در ۲۲ بهمن ۵۷ و بعد تأسیس جمهوری اسلامی ادامه پیدا میکند و دیگر انقلاب تمام میشود. در واقع در انقلاب دو حادثه اتفاق میافتد؛ یکی اینکه دولت و رژیم قبل از بین میرود و دوم اینکه دولت یا رژیم جدید تأسیس میشود. کسانی که به انقلاب نگاه این چنینی دارند میگویند انقلاب نقطه شروع و پایانی دارد و محدوده زمانی مشخصی هم میشود برای آغاز و پایان انقلاب تعریف کرد. این نوع نگاه یک نگاه کاملاً جامعه شناختی در جامعه شناسی سیاسی است.
وی سپس گفت: اما دیدگاه دوم معتقد است که انقلاب همانند یک کلافی در حال باز شدن است و تا انقلاب به اهداف خودش نرسد کلاف آن به طور کامل باز نمیشود. طبیعتاً بخش عمدهای از انقلابیون در ایران به ویژه حضرت امام و مقام معظم رهبری از طرفداران دیدگاه دوم هستند و معتقدند تا انقلاب ایران به اهداف خود نرسد کلاف آن هم باز نمیشود. بحث این است که این اهداف چه هستند و به لحاظ زمانی تا کجا امتداد پیدا میکنند.
عبدالوهاب فراتی ادامه داد: در تفکر حضرت امام صرف تأسیس جمهوری اسلامی غایت این انقلاب نبود، بلکه ایشان در پی تأسیس یک دولت کاملاً دینی و متمایز در دوره جدید بودند. به نظر من حضرت امام به دنبال چیزی بالاتر از دولت دینی نبود و امیدوار بود که دولت دینی که در نهایت به آن میرسد به دولت امام زمان (ع) متصل شود یا امیدوار بود که کلیت انقلاب به انقلاب امام مهدی (ع) وصل شود.
وی افزود: مقام معظم رهبری برای انقلاب مراحل ۵ گانه ای را تبیین میکنند که چیزی فراتر از ایده دولت دینی در اندیشه امام است. مقام معظم رهبری معتقد هستند انقلاب علاوه بر دولت دینی باید جامعه دینی و بعد از آن تمدن اسلامی را تأسیس کند. یعنی بعد از دولت دینی ۲ مرحله گامهای اساسیتری یا غایت فراتری برای انقلاب اسلامی وجود دارد. طبیعتاً کسی مثل مقام معظم رهبری که از این زاویه به غایت انقلاب اسلامی نگاه میکند، هیچ وقت انقلاب را در دوره ۴۰ ساله یا ۶۰ ساله و حتی ۱۰۰ ساله هم محدود نمیکند و خصلت فراتاریخی به آن می بخشد.
عبدالوهاب فراتی عنوان کرد: مقام معظم رهبری معتقدند انقلاب اسلامی ایران تا تمدن نوین اسلامی را تأسیس نکند، اساساً نمیتواند خود را به ولایت عظمای امام زمان نزدیک و متصل کند. به همین دلیل در نگاه ایشان انقلاب تاریخ مند نیست و نقطه آغازی دارد، اما نقطه پایانی ندارد. نقطه پایان آن هم بستگی به تلاش نیروهای انقلابی در دستیابی به اهداف بلند این انقلاب دارد. در چله اول انقلاب از مراحل ۵ گانه ای که مد نظر رهبری بوده ۲ تای آنها اتفاق افتاده است. یکی اینکه اصل انقلاب رخ داده و نظام سلطنتی سرنگون شده و دوم اینکه یک نظام جدید تأسیس شده است. ایشان این دوره را تا دولت اسلامی نزدیک میکنند. البته معتقد نیستند که دولت اسلامی به طور کامل محقق شده است، بلکه میگویند ما در اوایل تأسیس دولت دینی یا اسلامی هستیم.
وی همچنین گفت: ما از میانه دولت دینی باید چله دوم انقلاب را تصور و تحلیل کنیم تا به مراحل بعد برسیم. نقش امام و مقام معظم رهبری را میتوان مانند دوی امدادی در نظر گرفت که دونده اول تا یک مسیری میآید و چوب را به دونده دوم میدهد و او باقی مسیر را میدود. استکبارستیزی و مبارزه با امپریالیسم مباحثی است که در ذیل این بحث قابل طرح است. چله اول و چله دوم انقلاب بر اساس مراحل ۵ گانه ای که در تفکر مقام معظم رهبری وجود دارد قابلیت فهم دارد.
عبدالوهاب فراتی خاطرنشان کرد: مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم فرمودند باید خطاها و اشتباهات ۴۰ سال اول انقلاب را ارزیابی و تصحیح کنیم. درباره اینکه مشکلات این نظام در کجا دارد اتفاق میافتد، معتقد هستم هم در بخشهای انتصابی نظام و هم در بخشهای انتخابی نظام مشکلات وجود دارد. این یک معضلی است که بافت دولت در ایران بعد از انقلاب را دچار مشکل کرده است. ما در ترکیب و رابطه نهادها در داخل و نظریههای پشتیبان دچار لغزش هستیم و نتوانستهایم تعامل و نسبت این نهادها را به خوبی در درون یک دولت بازتعریف کنیم.
وی ادامه داد: خیلیها دارند درباره این شرایط بحث میکنند. در نهادهای انتخابی نیروها و اندیشههایی وجود دارد که نهادهای انتصابی را قبول ندارند. در نهادهای انتصابی نیز نیروها و افرادی مستقر هستند که به ماهیت نهادهای انتخابی بی اعتقاد هستند و هر دو رفتار همدیگر را در عرصه عمل سیاسی و اجتماعی تضعیف یا خنثی میکنند. بر اساس بیانیه گام دوم باید لیستی از مشکلات ما و خطاهای ما در مجموع دو بخش نظام بازشناسی شود. به عنوان مثال من معتقد هستم که مسئله اصلی جمهوری اسلامی نزد هر دو جناح سیاسی ما گم شده است. الان مشکل اصلی ما در ورود به چله دوم انقلاب و شاید مهمترین موضوع ما بحث عدالت است.
عبدالوهاب فراتی اظهار کرد: یکی از مشکلات فعلی ما در جمهوری اسلامی، بحران بی عدالتی است. به این معنا که مردم عادلانه و علی السویه از امکانات و منافعی که در حوزه سیاست و اقتصاد وجود دارد استفاده نمیکنند. بخشی با توجه به رانت، بخشی به خاطر نفوذ، بخشی به خاطر ارتباط نَسَبی و یا عوامل دیگر از امتیازات درون این نظام استفاده میکنند. نمیخواهم بگویم کل نظام مبتلا به این مسئله است، ولی مردم احساس میکنند که زندگی شأن در اثر رویههای ناعادلانه دچار بحران شده است. این مسئله اصلی کنونی ماست و هر دو جناح سیاسی ما این را فراموش کردهاند.
وی سپس گفت: اصلاح طلبان متأسفانه به جای پرداختن به این بحث، مسأله اصلی نظام را تقلیل دادهاند به آزادی و دموکراسی. اصول گرایان ما هم بحث اصلی جمهوری اسلامی را به سمت مباحث شرعی و اخلاقی تغییر دادهاند. اینکه مثلاً زنان در استادیوم بروند یا نروند و … این دو جناح هر دو مسئله اصلی جمهوری اسلامی را فراموش کردهاند. در صورتی که هر دو باید بنشینند و ببینند مشکلات جمهوری اسلامی در چله اول چه بوده و الان و در سالها و ماههای آینده چه بحرانهایی میتواند اوضاع داخلی ما را به هم بریزد. بنشیند اینها را تحلیل کنند و اینها را حل و فصل کنند.
عبدالوهاب فراتی افزود: بر اساس بیانیه گام دوم هم راه نقد به آنچه که در چله اول اتفاق افتاده باز شده و وجود دارد و هم راه حلها در آن پیدا میشود. به نظر من هر دو جناح سیاسی کشور باید به این بپردازند. باید در ابتدای چله دوم لیستی از مشکلات و چالشهای جمهوری اسلامی تهیه کنیم و اینها را به صورت آزادانه بین متفکران حوزه و دانشگاه به نقد و بررسی بگذاریم و بر اساس همین بیانیه راه حلها و برون رفت ها را هم به دست بیاوریم. به عقیده من مشکلات جمهوری اسلامی خیلی پیچیده نیستند و خیلی نیاز به مقدمات طولانی ندارند و ساده و قابل حل هستند و میشود از این بحرانها عبور کرد.
وی در ادامه عنوان کرد: یکی از مفاهیم کانونی در بیانیه گام دوم انقلاب، نظریه نظام انقلابی است. این حرف دقیقاً در مقابل حرف کیسینجر درباره دولت در ایران است که معتقد است باید جمهوری اسلامی را به یک دولت عادی، ایستا و معمولی تبدیل کنیم که مثل همه دولتهای دنیا رفتار کند. طبق نظر آنها جمهوری اسلامی باید بر اساس منافع و تبادلات سیاسی و اقتصادی اش با دنیا به صورت عادی رفتار کند. نظریه نظامی انقلابی دقیقاً در مقابل این حرف کیسینجر قرار میگیرد. در واقع رهبر انقلاب معتقدند اگر قرار است انقلاب مراحل ۵ گانه را دقیق طی بکند و از آن طرف هم به تأسیس تمدن نوین اسلامی دست پیدا کند، این با دولت عادی و عرفی مدنظر کیسینجر، محقق نمیشود. طبیعتاً یک دولت انقلابی و نظام انقلابی نیاز است.
عبدالوهاب فراتی همچنین گفت: طبیعتاً مراد رهبری از نظام انقلابی این نیست که فقط ولی فقیه انقلابی باشد و یا رئیس قوه قضائیه انقلابی باشد. باید همه بدنه بوروکراتیک و اداری و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی نظام این روحیه را داشته باشند. اگر ۱۰ درصد این نظام انقلابی باشد و ۹۰ درصد آن به دنبال یک دولت عادی باشد، طبیعتاً نمیتواند به آن اهداف خود برسد. درباره اینکه مختصات این نظام انقلابی چیست کسی باید فرمایشات ایشان را به طور دقیق مطالعه کند و از درون آن مختصات یک نظام انقلابی را در بیاورد.
وی افزود: دولت انقلابی دولتی است که در پی یک عدالت فراگیر اجتماعی باشد و عدالت کانون فعالیتهای آن باشد. از طرفی از اشرافی گری و کند بودن و تبذیر و اسراف فاصله بگیرد. به شدت ساده زیست باشد. خودش را محدود به ساختار اداری نکند و ساختارشکن باشد. محدود به ساعات کار اداری نباشد، بلکه ۲۴ ساعته در خدمت اهداف این انقلاب و این ملت باشد. ذلت پذیر نباشد و اهل مجامله و کوتاه آمدن از اهداف و آرمانهای انقلاب نباشد. از مجموعه افکار و اندیشههای مقام معظم رهبری میتوان لیستی از این ویژگیها را استخراج کرد.
عبدالوهاب فراتی خاطرنشان کرد: در بحث عدالت ممکن است در جمهوری اسلامی همه اقدامات منتهی به بی عدالتی نشده باشد. یک بی عدالتی داریم و یک احساس بی عدالتی. در حال حاضر مردم ما احساس میکنند که روندها در کشور ما منتهی به بی عدالتی شده است. من فکر میکنم ساختارهای نظارتی در جمهوری اسلامی ضعیف است. ثانیاً نهادهای مدنی و فعال که میتوانند مچ دولت و ساختارهای سیاسی را بگیرند و خودشان بخشی از دولت نباشند، در جمهوری اسلامی ضعیف اند. ثروت و امکانات به خوبی توزیع نشده است که باید بر روی این خلأها کار کنیم.
وی در پایان گفت: بیانیه گام دوم انقلاب نکات خیلی برجسته ای دارد که اگر روی نقاط کانونی آن متمرکز شویم و فارغ از مناقشات جناحی و سیاسی بتوانیم از درون آن برای حل مشکلات جمهوری اسلامی راه حل پیدا کنیم، خیلی خوب است. البته به شرطی که بیانیه گام دوم را تحت تأثیر فعالیتهای رسانهای و تبلیغاتی و همایش و کنفرانس قرار ندهیم که صورت آن بزرگ شود. بلکه ببینیم محتوای آن چیست و بر چه محورهایی تأکید میکند. اگر از این زاویه به آن نگاه کنیم ذخایر غنی و خوبی دارد که میتوان راجع به آن بحث کرد. یکی از زیباترین و متقن ترین متنهایی که پس از انقلاب نوشته شده بیانیه گام دوم انقلاب است که میتواند کمک کار باشد. امیدوارم نخبگان سیاسی و علمی روی مفاهیم آن تأمل و دقت کنند تا بتوان بر اساس آن حداقل راهی برای کم کردن و کوتاه کردن مشکلات پیدا کرد.
نظر بدهید