طنز ایران یکی از بزرگانش ‌را از دست داد


یک طنزپرداز در پی درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد می‌گوید: طنز ایران یکی از بزرگ‌ترین و بی‌ادعاترین آدم‌هایش را از دست داد.

12/2/2018 11:07:52 AM
کد خبر: 408

یک طنزپرداز در پی درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد می‌گوید: طنز ایران یکی از بزرگ‌ترین و بی‌ادعاترین آدم‌هایش را از دست داد.

به گزارش سارنا، شهرام شهیدی با غیرقابل باور دانستن خبر فوت ابوالفضل زرویی نصرآباد و این که نبودش فقدانی برای جامعه طنز است، در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: بزرگ‌ترین ویژگی او این بود که  تمام ادبیات کلاسیک، چه در زمینه طنز و چه غیرطنز، را نه تنها خوانده بود بلکه بر آن مسلط هم بود؛ چیزی که در نسل معاصر کمتر دیده می‌شود و گذشتگان خود را نمی‌خوانند. زوریی نصرآباد تسلط کاملی بر ادبیات داشت ‌و از ادبیات وارد طنز شده بود.

او افزود: زرویی نصرآباد بسیار آدم صبوری بود، دانش زیادی داشت و معلم بود. ممکن است برخی داشته‌های زیادی داشته باشند اما نتوانند به خوبی آن از منتقل کنند. چیزی حدود ۷۰-۸۰ درصد نسل امروز طنز ایران از شاگردان زرویی نصرآباد هستند؛ او تمام این افراد را با کمک و راهنمایی وارد طنز کرده بود. کم پیش می‌آید کسی بتواند شاگرد خوب پرورش بدهد. او شرایط را برای ورود به عرصه طنز بدون هیچ چشم‌داشتی فراهم ‌می‌کرد.

این طنزپرداز تأکید کرد: او مرد بزرگوار و بی‌همتایی بود؛ چیز دیگری نمی‌شود درباره‌اش گفت. او ادعایی نداشت، در مجامع شرکت نمی‌کرد و مدتی هم دوری گزیده بود. در صحنه حضور نداشت و افتاده بود. این ویژگی‌ها سخت در یک آدم جمع می‌شود.

شهیدی با بغض خاطره آشنایی‌ خود با زرویی نصرآباد را این‌گونه تعریف کرد: زمانی‌که ۱۷ سال داشتم، برای مجله «گل‌آقا» مطلبی نوشتم. نامه‌ای از این مجله دریافت کردم که آقای زوریی نصرآباد از طرف ماهنامه برایم نوشته بود که مطلبم پذیرفته شده و برای صحبت‌های بیشتر به دفتر مجله بروم. این دیدار باعث شد که من به «گل‌آقا» قدم بگذارم و عضو تحریریه بشوم. او دست من و دیگرانی را که وارد «گل‌آقا» شدند، گرفت. ایرادها را گام به گام می‌گرفت. به مطالعه دعوت می‌کرد؛ این‌که چه کتاب‌هایی را بخوانیم و هرچه را خود خوانده بود در اختیار آدم‌ها می‌گذاشت؛ بدون آن که چشم‌داشتی داشته باشد. سال ۷۰ که وارد «گل‌آقا» شدم، رویم نمی‌شد در را بزنم. آن «گل‌آقا» مجله بزرگی بود و من با نگرانی وارد دفترشان شدم. او مرا به گرمی پذیرفت و با برخورد خوب، من را به دیگران معرفی کرد. چنان صمیمی با من برخورد کرد که ترس من آن‌جا ریخت و خانه‌زاد «گل‌آقا» شدم.

او در پایان با بغض همراه با گریه گفت: آقای زرویی نقش بسیاری در ورود نسل جدید طنزنویسان به این عرصه داشت. قدیمی‌ها نسبت به نسل جدید گارد می‌گرفتند و آن‌ها را بر نمی‌تافتند و آنها را نادیده می‌گرفتند، اما او به جوانان اجازه می‌داد وارد «گل‌آقا» شوند و از آن‌جا یاد بگیرند. بسیاری از طنزپردازان کار خود را از آن‌جا شروع کردند. روحش شاد باد که به جامعه طنز ایران خدمت‌ زیادی کرد.

ابوالفضل زرویی نصرآباد، زاده اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران بود که دهم آذرماه خبر درگذشتش اعلام شد. او با اسم‌های مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل در نشریاتی مانند نشریات مؤسسه گل‌آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته‌ است.

از کتاب‌های او هم به این موارد می‌توان اشاره کرد: «تذکرة المقامات»، «افسانه‌های امروزی»، «پقایع‌نامه طنز ایران» (همکاری با فریبا فرشادمهر)، « بامعرفت‌های عالم» (کتاب گویای طنز)، «رفوزه‌ها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونه‌ش نرسید» (مجموعه افسانه‌های طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلی‌خان مستوفی»، «یک بغل کاکتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حکایت شیرین بیمه» و «این مرد مشکوک».

نظر بدهید


نام:


ایمیل:


موضوع:


توجه: دیدگاه هایی که حاوی توهین و تهمت و یا فاقد محتوایی که به بحث کمک میکند باشند احتمالا مورد تایید قرار نمیگیرند.