قتل دختر تالشی به نام رومینا در یکی از شهرهای استان گیلان، موجی از انزجار توأم با نگرانی در جامعه به وجود آورده است و هر کس سعی میکند مطابق با دیدگاه خود به تحلیل آن بپردازد.
به گزارش سارنا به نقل از فارس، با پیگیری این موضوع و بررسی ابعاد این ماجرا، تلاش میکند تا ریشهها و زمینههای شکلگیری چنین حوادثی را در سطح عامه واکاوی کند.
به همین سبب، این بار با محسن عبداللهزاده، پژوهشگر آسیبهای اجتماعی به گفتوگو نشستیم.
چرا چنین رویداد تلخی در جامعه ما به وقوع میپیوندد؟
ماجرای رومینا اتفاق بسیار تلخی بود که قلب سنگدلترین افراد را هم به درد میآورد، اما اتفاق تلخ دیگری که در این ماجرا در حال رخ دادن است، قضاوتهای احساسی و لحظهای در فضای مجازی است. تصویری از لبخند دختری با نوشتههای احساسی.... رومینا عشق داس.... و حکمهایی که در فضای مجازی صادر میشود. تعصبات خشک سنتی را به اسم مذهب گذاشتن ـ مذهبی که از افتخاراتش مبارزه با نژادپرستی و زنده به گور کردن دختران و ظلم و تبعیض به زنان است ـ بسیار ناعادلانه است.
همانها که قصاص را محکوم میکردند، امروز حکم به آن میدهند و همانها که کودکهمسری را رد میکردند، امروز اسمش را عشق گذاشتند و چه ماهیهایی که از این آب گلآلود نگرفتند!
رومینا قربانی جنایت، اشتباه و کمکاری افراد مختلفی بود
این تفاق چه اثری در جامعه خواهد داشت؟
اگر بخواهیم در یک فضای به دور از هیجانات افراطی ـ احساسی موضوع را بررسی کنیم، عبرتهای مهمی در این ماجرا وجود دارد. رومینا قربانی جنایت، اشتباه و کمکاری افراد مختلفی بود. قربانی پدری که شاید از پدر بودن تنها تعصبات پدرانهاش برجسته بود. باید از این پدر پرسید چقدر برای خانواده و فرزندانت وقت گذاشتهای؟ شاید در جواب بگوید از صبح تا شب با هزار زحمت و سختی نانآور خانه بودم تا بچهها بزرگ شوند و....
اما آیا این پدر با وظایف پدری و همسری آشنا بود؟ آیا زندگی فقط به ازدواج و بچهدار شدن و کار کردن است؟ باید پرسید در کنار تلاش برای خوراک و مسکن و لباس خانوادهاش چقدر برای خوراک روحی و عاطفی خانواده تلاش کرده و چقدر قلبش را مسکن و منزل وجود همسر و فرزندانش کرده بود؟
در این ماجرا چند راه پیش روی پدر رومینا بود؛ یا باید با این رابطه عاشقانه کنار میآمد که البته نباید اسم آن را عشق گذاشت. رابطهای احساسی و عاطفی از سوی دختر و جاهلانه و هوسبازانه از سوی پسر. اگر کنار میآمد، باید پسری با دوبرابر سن دخترش، با مذهبی متفاوت و فرهنگ و خانوادهای متفاوت را عضو خانوادهاش میکرد و بعدها تبعات این تصمیم اشتباه را میدید یا اینکه مثل بعضیها دخترش را طرد میکرد و معلوم نبود آینده رومینا چه میشد؟ آیا زندگی مشترک و موفقی با آن پسر داشت یا مثل خیلی از دختران فراری سر از ناکجاآبادها در میآورد؟ اما دورترین راهی که به ذهن هرکس میرسد، همین حادثهای بود که رخ داد. اگر این پدر با وظایف پدری خود آشنا بود، خیلی قبلترها از این ماجرا جلوگیری میکرد.
ماجرای رومینا یکی از صدها ماجرایی است که دست بر قضا رسانهای شد و در فضای مجازی پیچید. چه بسیار ماجراهای مشابه که هیچکس از آن خبردار نمیشود و دختر، قید خانه و پدر و مادر را میزند و خوراک گرگها میشود.
رومینای عاشقپیشه و فراری از خانه، تربیت شده همان خانواده بود
در کنار این پرسشها از پدر رومینا باید نقش انکارناپذیر مادر رومینا را هم بررسی کرد. رومینای عاشقپیشه و فراری از خانه، بزرگشده و تربیتشده همان خانه بود. همسر و مادر به عنوان رهبر و مدیر عاطفی و معنوی یک خانواده چقدر توانسته بود با شوهر و فرزندانش ارتباط موثر برقرار کند؟ چقدر با نقش و وظایف همسری و مادری خود آشنا بود و به آن عمل میکرد؟ شاید همسر و مادر بودن را تنها در پخت و پز و نظافت منزل و شیر دادن به بچه و... میدید.
رومینا نهالی بود که در این خانواده آبیاری و تغذیه شد. همسر و مادر اگر در نقش مهم و اثرگذار خود درست بازی کند، هیچ وقت دختری از خانه فرار نمیکند و هیچ وقت پدری دخترش را نمیکشد.
رومینا قربانی جهل، هوس و ترس پسری شد که فکر میکرد عاشق است
پسری که رومینا به او ابراز علاقه میکرد، چه نقشی در این ماجرا داشت؟
در کنار نقش پدر و مادر در ماجرای رومینا، بازیگر اصلی، پسری است که جهل و هوسش قاتل رومینا بود. پسری که دیگر پسر نیست و سن و سالی از او گذشته و در قامت یک جوان و مرد قرار دارد. چرا باید دختری را که نصف او سن و سال دارد، شیفته خود کند و احساسات یک دختر نوجوان را به بازی بگیرد؟ اگر کمی عاقلانه رفتار میکرد، عرف، مذهب، خانوادهها و شرایط را میسنجید، خیلی راحت میتوانست محبت رومینا را به خودش از بین ببرد؛ نه اینکه در فرار از منزل و اختلاف با خانواده او را همراهی کند. او نیز به بهانه دلسوزی اما از روی هوس و شهوت رومینا را به کام مرگ کشاند.
اما اگر بگوییم او هم واقعا عاشق رومینا بود، رسم عاشقی را بجا نیاورد و فقط ادای عاشقی را در آورد! نمادهای عاشقی از مجنون و فرهاد گرفته تا شیخ صنعان همه برای عشقشان از تمام وجوشان گذشتند. فرهاد تیشه به دست گرفت و روز و شب بیستون تراشید، مجنون بازیچه دست کودکان و همصحبت سگ کوی لیلی شد. شیخ صنعان خرقه سوزاند، زنار بست و ترک مریدان کرد و سرزنشها شنید. اما او برای رومینا چه کرد؟ باید از او پرسید چندبار به خودش جرات داد برای به دست آوردن عشقش خطر کند، سرزنش و خطرهای پدر و خانواده رومینا را به جان بخرد و مردانه جلو بیاید؟ چقدر خودش، آبرویش و وجودش را فدای عشقش کرد؟ اگر از این زاویه نگاه کنیم رومینا قربانی جهل، هوس و ترس پسری شد که فکر میکرد عاشق است.
نقش خود رومینا در حادثه
آیا خود رومینا را در این ماجرا مقصر میدانید؟
جریانی که در شبکههای مجازی به راه افتاده، درصدد پوشاندن نقش خود رومینا در این ماجراست. رومینا قربانی اصلی این ماجراست اما خودش هم در این اتفاق بیتاثیر نبوده. دختری که احساسات و هیجانات نوجوانی بر او غالب میشود و قدرت تفکر را از او میگیرد، در بین راه حلها بدترین را انتخاب میکند؛ یعنی فرار از خانه و پناه بردن به کسی که مورد اختلاف خانواده است. رفتار احساسی و توام با سادهلوحی رومینا در دل دادن به پسری که دو برابر او سن دارد از یک مذهب و فرهنگ متفاوت است و مورد رضایت خانواده هم نیست، موجب این اتفاق تلخ شد. این حادثه بسیار دردآور و ناراحتکننده است. خانوادهای از هم پاشیده، دختری نوجوان که دیگر نفس نمیکشد و... اما اینها نباید باعث شود احساسی نظر دهیم. رومینا امروز از دنیا رفته است، اما هزاران دختر همسن و سال رومینا هستند که باید نقش خود را در اتفاقات زندگی تشخیص دهند وگرنه عاقبتی تلخ مثل رومینا در انتظارشان خواهد بود
رومینا قربانی کمکاری نهادهای تربیتی هم بود
برای جلوگیری از بروز چنین حوادثی چه باید کرد؟
در کنار این بازیگران اصلی ماجرای رومینا افراد دیگری هم زمینهساز این اتفاقات هستند. امروز بیشترین جمعیت کشور را جوانان تشکیل میدهند. باید از مسئولان فرهنگی و تربیتی پرسید چقدر به حال و هوای این قشر آگاهی دارند؟ چقدر با افکار، احساسات، عواطف و نیازهای این جمعیت بزرگ آشنایی دارند؟ شاید نقش این گروهها در ظاهر این ماجرا پررنگ نباشد، اما یقینا جزو عوامل اصلی این دسته اتفاقات است. نهادهای آموزشی، فرهنگی و رسانهای چقدر با وظایف خود در قبال افراد جامعه خصوصا جوانها آشنایی دارند و چه کردهاند؟ چه کسی وظیفه آموزش و تربیت پدر و مادرهای جامعه را بر عهده دارد؟ چه کسی وظیفه آموزش و تربیت جوانان را بر عهده دارد؟ آیا همه به وظیفه خود عمل کردهاند؟ ماجرای رومینا تنها مربوط به پدر او نمیشود. رومینا یکی از هزاران نوجوان و جوانی است که قربانی کمکاری نهادها و مسئولینی شده که وظیفهشان، آموزش و حراست از سلامت روحی و روانی افراد جامعه است.
برای رومیناهای زندگیمان چه کارهایی باید بکنیم؟
رومینا یک تلنگر بزرگ برای همه ماست. با تمام تلخی و سختی، این ماجرا اتفاق افتاده است، اما میتواند عبرت و تلنگر بزرگی باشد برای ما و همه جامعه. انگشت اشاره را به سمت خودمان بگیریم و ببینیم برای رومیناهای زندگیمان چه کارهایی باید بکنیم تا این حوادث دیگر اتفاق نیفتد. شاید رومینای زندگی ما دخترمان، خواهرمان یا شخص مورد علاقه در زندگیمان باشد. شاید رومینا دانشآموز ما باشد. شاید سمت و مسئولیتی داریم که آموزش، تربیت و حفظ سلامت روحی و روانی رومیناها و پدرو مادر رومیناها بر عهده ما باشد و یا شاید خودمان رومینای زندگی خودمان باشیم. قبل از اینکه شاهد تکرار این ماجرا باشیم، مسئولیت و وظیفه خود را بشناسیم و برای آن تلاش کنیم.
نظر بدهید