به گزارش سارنا به نقل از تسنیم، ساخت سریالهایی با مضامین دینی یکی از تمهایی است که کمتر به آن پرداخته میشود. خصوصاً اگر این آثار با گونههای ماورایی و ترسناک همراه باشد بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. نقش آفرینیهای خاص در این سریالها نیز از آن دسته مسائل جالبی است که میتوان به عنوان یک سوژه در نظر گرفت. بازی در نقشهایی مانند فرشته، شیطان، غیبگو، مُعَبِر خواب و... .
سریال «خوابزده»در ژانر ترسناک و با رگههایی از فضای ماورایی و البته تمی مانند سرنوشت، خیر و شر و عاقبت انسان است که در لحظاتی هشدارها و دستورات دینی و اخلاقی به مثابه چاشنی توجه مخاطب را به این مقولات حساس و مهم جلب میکند و در نهایت در کنار هم قرار گرفتن این عناصر به جالب شدن این سریال بیشتر کمک کرد.
بازی امیرعلی دانایی در چند نقش متفاوت در این سریال یکی از نقاط قوت این سریال است. دانایی که با بازی در سریال کلاه پهلوی به یک ستاره تبدیل و بعد از آن با بازی در فیلمهایی مانند بیوزنی، انزوا، آپاندیس و... قابلیتهای دیگر او نمایان شد. اما بازی دانایی در سریالها و یا فیلمهایی که در چند قسمت باشند منجر به رخ نمایی بهتر و بیشتر حالات و استعدادهای او در بازی میشود. خواب زده از دانایی در 5 کاراکتر مختلف با گریمهای متفاوت رونمایی کرده است. البته برخی از این کاراکترها و گریمها هنوز نمایش داده نشده است و ما بیشتر با شخصیت اصلی وی در این سریال یعنی «رها اعتضادی» روبروییم.
امیرعلی دانایی همراه با مرحوم ضیاءالدین دری
اصلیترین ویژگی و نقطه امتیاز بازی وی در این اثر نقش شیطان صفتی و یا انسانی است که به تعبیر او در این مصاحبه «روحش را به شیطان فروخته است.» چیزی که با فیلمبردای خاص این سریال و کارگردانی و موسیقی متن ستار اورکی باعث شده است تا سیمایی از یک انسانی که در مسیر شرارت قرار گرفته است گونه ترسناک این سریال را تکمیل کند و در حافظه هنری مخاطب سریالی ترسناک با موضوع سرنوشت نقش ببندد.
در این باره با دانایی به گفتوگو پرداختیم، گفتوگویی که به علت شیوع ویروس کرونا به صورت تلفنی انجام شد.
پوستر سریال
بازی در نقش شیطان خطرناک است
علت انتخاب نقش کاراکتر شیطانی و متفاوت توسط شما چه بود؟ از احساستان برای بازی در نقش انسان شیطانی و ماورایی که به نوعی به تسخیر شیطان درآمده است بگویید؟
تجربه بازی در این سریال، تجربه جذابی برای من بود. اولین بار که این پیشنهاد از طرف آقای مقدم به من شد آن را قبول کردم چون میدانستم که کاراکتر بسیار خاصی را قرار است بازی کنم که در کنار دیگر کاراکترهای خاصی که به ایفای نقش آنها پرداختم جذابیت خاصی را برای من داشت.
البته در میان مدیومهای مختلف هنری علاقه من بیشتر به کارهای سینمایی است اما فیلمنامههای خوبی که برای کارهای سریالی پیشنهاد میشود هم نمیشود رد کرد. البته این اولین سریالی نبود که در بستر نمایش خانگی به من پیشنهاد شده بود اما تصمیم گرفتم اولین کارم در حوزه نمایش خانگی با همکاری تیم آقای مقدم باشد.
البته باید این نکته را هم اضافه کنم که بازی در چنین نقشهایی واقعاً خطرناک است زیرا در صورتی که بازی باورپذیر نباشد مخاطب آن را پس میزند و در نتیجه کار ضعیف از آب درمیآید. نقش رها یک شاهنقش بود که با علاقه آن را قبول کردم. همانطور که میدانید در این سریال با پنج گریم مختلف حضور دارم. البته در ادامه مسیر سریال برای رها اتفاقات خاصی رخ خواهد داد که نمیتوانم آن را بیان کنم. فقط به همین اکتفا میکنم که این اتفاقات فضای سریال را بسیار متفاوت خواهد کرد.
اینکه رها مرموز باقی میماند و اینکه آیا عاشق میشود یا نه در کنار نیروهای خاص فرازمینیای که دارد به کشش بیشتر این نقش برای من کمک کرد. علاوه بر این تعامل خوب میان بازیگران سریال نیز به بهتر بازی کردن نقشها کمک شایانی کرد.
حضور در سرما و گرما و در شرایط خاص فیزیکیای که در این سریال فراهم شد نیز به سختی کار اضافه کرد اما تمام تلاشم این بود که برای این کار بجنگم و زحمت بکشم. اینطور که از مخاطبینی که این سریال را دنبال میکنند بازخور میگیرم این نقش توانسته است آنان را راضی کند.
درباره احساسی که در این نقش داشتم باید بگویم که بسیاری از کاراکترها پیچیدگیهای خاصی دارند که پنهان کردن آنها در هنگام بازی کار دشواری است. نقش رها دقیقاً از این قبیل خصوصیات کم ندارد. از سوی دیگر مخاطب با این نقش همراه میشود و به نوعی همذات پنداری میکند. این همراهی مخاطب با نقش منفی خاصی که نیروی ماورایی دارد و به نوعی تسخیر شیطان شده است فوقالعاده جذاب است. در بخشهایی از سریال، دل مخاطب برای رها میسوزد و در بخشهایی نسبت به او حالت نفرت پیدا میکند. چون رها خود شیطان نیست بلکه برای انتقام گرفتن، روح خود را مانند کاراکتر مفیستوفلس گوته به شیطان فروخته است و البته در انتقامگیری تردید دارد.
این شخصیت برخلاف کاراکتر احمد با بازی آقای مهدی سلطانی است که فقط در مسیر شیطان قرار دارد.
برای بازیهایم سراغ ما به ازای خارجی نمیروم
بازیگران زمانی که تصمیم به انتخاب یک نقش میگیرند به سراغ ما به ازای خارجی آن میروند تا با همراهی و گفتوگو با او بتوانند بهتر در نقش خود قرار بگیرند. کاراکتری که شما انتخاب کردید یعنی یک انسان شیطانی یا به تعبیر خودتان کسی که روحش را به شیطان فروخته است ما به ازای خارجی ندارد؛ بنابراین برای الهامگیری از این شخصیت چه تمهیداتی داشتید؟
من تا الان کاراکترهای متفاوتی را بازی کردم که عموماً شبیه هم نیستند و البته اصولاً سعی میکنم در نقشهایی که درباره آنها نتوانستم ارتباط کافی برقرار کنم بازی نکنم. آنقدر باید درباره نقش بخوانم و به دفعات آن را بازی کنم که به خوردم برود و با آن زندگی کنم. البته پذیرفتن آن به سلیقه مخاطب نیز برمیگردد.
اما درباره مابه ازای خارجی که درباره آن پرسیدید، بیشتر نقشهایی که آن را بازی میکنم را بدون اینکه به سراغ کاراکتر واقعی و بیرونی آن بروم، ایفا میکنم. در این نقش هم تلاش کردم تا با استفاده از کلوزآپهایی که از من گرفته میشد یا با تغییر صدا و با بازی روی صورت، حس وهم برای مخاطب ایجاد کنم. بازی در این کاراکتر نباید خیلی پرتحرک باشد، برخی از همکارانم در این قبیل نقشها بسیار پرتحرکاند اما به نظر من برای بازی در نقش کاراکتری که در حال نقشه کشیدن برای رسیدن به اهدافش است بیشتر باید از یک وقار و اطمینان درونی در بازی بهره برد. بنابراین دقتم بیشتر روی این بود که بازی را در نگاه و صورت بیاورم.
دانایی در نقش وکیل مدافع ستاره
همانطور که در قسمتهای مختلف دیدید گاهی بین حسهای مختلف رها چند ثانیه بیشتر فاصله وجود نداشت به تعبیر دنیای بازیگری حد فاصلهاش در حد یک ثانیه بود که اگر این القای حس به خوبی ایجاد نمیشد بازی خوبی از آب درنمیآمد.
به سریالهای نمایش خانگی آب بستهاند
آقای دانایی شما در دو کار سریالی بازی کردید هم در تلویزیون در سریال کلاه پهلوی و هم در نمایش خانگی و سریال فعلی؛ بین این دو مدیوم رسانهای و هنری چه تفاوتی از نظر بازی و کار قائلید، آیا در فرم و محتوا و نوع ارسال پیام نیز نظری درباره این دو گونه دارید؟
واقعیت این است که تفاوتی میان این دو شیوه قائل نیستم، نمایش خانگی هم برای تلویزیون ساخته شده است و مردم همان را در قاب تلویزیون در منزل میبینند. در خصوص محتوا هم نمایش خانگی دست تولیدکنندهها است و آناناند که نسبت به محتوا تصمیمگیرندهاند. البته در نمایش خانگی حساسیت کمتری وجود دارد.
به نظرم این سریال در بین سریالهای دیگری که در نمایش خانگی پخش شده است نسبتاً جایگاه بهتری دارد. البته متأسفم که توزیع و پخش این سریال آنقدر بد بود که دیده نشد. تبلیغات خوابزده نیز اصلاً اثرگذار نبود، تمام این موانع باعث شدند تا این سریال به خوبی دیده نشود. اما این را میگویم که اگر از بستر دیگری اکران شده بود و تبلیغات لازم را داشت دچار این مشکل نمیشد.
بسیاری از سریالهای نمایش خانگی از نظر بازی، فرم، فیلمنامه و کارگردانی فاقد جذابیت لازماند. بسیاری از آنها به تعبیر برخی از روزنامهنگاران و برخی از بازیگرانی که در آنها بازی کردهاند، بهشان آب بسته شده است و این نشان دهنده ضعف جدی در فیلمنامه است. اتفاقاً از طرف برخی از آنها پیشنهاد بازی داشتم که به دلیل عدم کشش و قدرت لازم فیلمنامه آن را قبول نکردم. برخی از کارها هست که شاید چندین برابر بیشتر دیده شود اما حرفی برای گفتن ندارد.
کار من در تلویزیون چند دلیل داشت اول اینکه واقعاً سریال کلاه پهلوی با مدیوم سینمایی در حال تولید بود. این سریال آخرین سریالی بود که با دوربین 35 میلی متری فیلمبرداری شد و این اتفاق مهمی بود که منجر به خلق فرم خاصی در این سریال شد. اما امروز دیگر تلویزیون آن میزان مخاطب قبل را ندارد و باید با کارگردانان بزرگی که در این رسانه مهم به فیلمسازی پرداختهاند همکاری بیشتری کند. تلویزیون معیار بزرگی است برای تأثیر روی مخاطب و نباید اجازه بدهد که آنها را از دست بدهد.
نمایی از بازی دانایی
باندبازی در دنیای بازیگری
امروز احساس میشود برخی از تهیهکنندگان به سراغ بازیگرانی میروند که یا سفارشیاند و یا پول میدهند که جلوی دوربین قرار بگیرند. آیا با جریان باندبازی در صنعت فیلم و سریال موافقید؟
به نظرم به جواب من نیازی نیست و اگر همین سؤال را بگوییم هم کافی است.متأسفانه هر روز فضای باندبازی بیشتر میشود. حتی زمانی که من نامزد دریافت جایزه آسیا پاسیفیک شدم اطلاعی به من ندادند و زمانی هم که این جایزه به ایران آمد باز باخبرم نکردند. این قبیل رویهها متأسفانه در سینمای ایران وجود دارد و چندان خبری از شایسته سالاری نیست.
اما در هر حال به شخصه احساسم این است که خدا هوای من را دارد. همین که توانستم در کارهای خوبی بازی بکنم و حتی جوایزی هم بگیرم خدا را شکر میکنم.
فاصله میان زندگی مادی و معنوی داریم
چقدر برای ایفای نقشتان در کاراکتر رها مطالعه داشتید؟ مثلا آیاتی از قرآن و تاریخ ادیان شاهد حضور نقش شیطان به صورت ملموس و عینی است که با آدمها ارتباط برقرار میکند.
بله در این زمینه مطالعه داشتم و از منابع هم بهرهمند شدم. ضمن اینکه عموماً فیلمنامهها را به توصیه بازیگران بزرگ چندین بار میخوانم تا تأثیر کاملی را روی مخاطب بگذارد. البته برخی از بازیگران بدون اینکه فیلمنامه را بخوانند برای بازی آماده میشوند که همین کار منجر به مشاهده ضعفهای جدی بازی آنان هنگام تماشای فیلم یا سریال میشود.
علاوه بر این روانشناسی کردن کاراکترها برای ارتباط بهتر با مخاطب یکی دیگر از نکات مهمی است که در نظر دارم.
نمایی از سریال
در این سریال هم این موضوع را در نظر داشتم و البته آقای مقدم هم با توجه به اینکه اطلاعات خوبی در حوزه دینی داشتند و حتی کار دیگری که ایشان در سالهای قبل تحت عنوان «اغما» ساخته بودند با فضای شیطان و خیر و شر مرتبط بود، به غنای فضای این سریال کمک کرد.
به این نکته نیز اشاره میکنم که در دورانی زندگی میکنیم که دوران دو بینی است و شکاف عمیقی بین معنویت و دنیای مادی وجود دارد و انسانها صرف نظر اینکه در چه تاریخ و مکانی زندگی میکنند سفر آنها مشابه هم است، در این زندگی سهم شیطان بسیار پررنگ است و نباید نادیده گرفته شود همانطور که در سریال دیده شد که هرکدام از کاراکترها و شخصیتها میتوانند در شرایطی قرار بگیرند که به شیطان متمایل بشوند.
به نظرم در این مباحث به بدبینی فلسفی دچاریم؛ راجع به اسطورهها و معجزات، انسانها به دو دسته تقسیم شدهاند: یا در انتهای خیرند و تقدس یا در انتهای شر. وقتی پای عقل به میان میآید بسیاری از سؤالات ما بدون پاسخ میماند.
فیلمنامه ضعیف مشکل اصلی نمایش خانگی است
به نظر شما ساخت آثاری که محتوای اخلاقی و هشدار دهنده درباره اشتباهات و خطرهای زندگی دارد، تا چه حد در مباحث خانوادگی و تربتی و اجتماعی میتواند مؤثر باشد و جوانان را از وجود خطراتی که در لایههای زیرین جامعه هست مطلع کند؟
به نظرم خیلی، دلیلش این است که تقابل خیر و شر به عنوان جریان موجود در دنیای اطراف ما در این سریال تم اصلی است. زمانی که شیطان در گوش کاراکترها «میخواند» و آنها را وسوسه میکند در حقیقت نمود شر و پلیدی دیده میشود و همین عینیت و ملموس کردن بدی در ایجاد حس هشدار در مخاطب اثرگذار است.
تماشای تقابل خیر و شر و خوی فرشتگی و شیطانی میان دو کاراکتر مشخصاً در تشویق به خوبیها و ارعاب و فاصله از بدیها مؤثر است. این تضاد باعث میشود که مخاطب به فکر فرو برود و با همذات پنداری کردن با آنچه میبیند نسبت به خطراتی که در جامعه و زندگی احتمالاً با آن مواجه خواهد شد آگاهی و تربیت لازم را از طریق هنر پیدا کند. این سریال از نظر محتوا و انتقال پیام نسبت به دیگر سریالهای شبکه نمایش خانگی جلوتر است، زیرا محتوای سریال در تاروپود و لایههای فیلمنامه منظم درج شده است. آیا سریالهای دیگر اصلاً پیامی دارند یا خیر؟ تمام اینها بر میگردد به فیلمنامه و اینکه نویسنده تا چه حد نسبت به این مسائل واقف بوده است.
با توجه به اهمیتی که به فیلمنامه میدهید، آیا تجربه اتود زدن به فیلمنامه را داشتید؟ واکنش کارگردان نسبت به این موضوع چه بوده است؟
پیشنهاد دادهام اما اهل دخالت نیستم. بعضی از فیلمسازان نیز این پیشنهادها را پذیرفتهاند البته به نظرم کارگردانهای بزرگ این دست پیشنهادات را می پذیرند و این شانس را داشتم که با این بزرگواران کار کنم و آنان این نظرات را بپذیرند.
در این پروژه نیز، کارگردان به طور مستمر در دورهمیهایی که در دفتر میگذاشتند، نظرات بازیگران را به طور کامل در فیلمنامه در نظر میگرفتند. در این جلسات با آقای شجاعنوری، خانم مستوفی، آقای سلطانی و دیگر همکاران همفکری و تعامل داشتیم که به ساخت بهتر این سریال کمک کرد.
در پایان اگر نکتهای دارید خوشحال میشویم بشنویم.
فقط بار دیگر افسوس میخورم که چرا این سریال در پخش نتوانست به خوبی دیده شود و در حق آن واقعاً اجحاف شد. این انتظار را نداشتیم و آقای مقدم هم تا آنجا که اطلاع دارم بسیار ناراحتاند. غصه دیگری که خوردم فوت مادرم بعد از ساخت سریال و قبل از نمایش آن بود. همانطور که پدرم را بعد از ساخت سریال کلاه پهلوی از دست دادم مادر عزیزم هم در این هنگام فوت کرد و از اطرافیانم تنها خواهرم ماند که شاهد کاری که در آن بازی کردهام باشد.
متأسفیم ان شاءلله خداوند آنها را غرق در رحمت کند.
نظر بدهید