به گزارش سارنا به نقل از مهر، دوران امامت امام سجاد (ع) ویژگیهای خاصی دارد، نهضت عاشورا، دوران اسارت، قیامهای متعدد شیعی پس از شهادت امام حسین (ع)، خفقان خلفای جور و همزمانی با تعداد زیادی از آنها از ویژگیهای این دوران است. در گفتگو با محمد منصورنژاد استاد علوم سیاسی، عضو هیئت مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران، نویسنده و پژوهشگر کشورمان به بررسی دوران امامت امام سجاد (ع) و اهمیت صحیفه سجادیه پرداختیم. محمد منصورنژاد دکترای خود را در رشته اندیشه سیاسی در سال ۱۳۷۹ از دانشگاه تهران اخذ کرد. او سابقه تحصیلات حوزوی نیز دارد. منصورنژاد به جز تدریس در دانشگاههای مختلف، تألیف کتابهایی چون «امنیت اخلاقی از دیدگاه شهید مطهری»، «امنیت اجتماعی از دیدگاه اسلام»، «دین و توسعه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی»، «دین و دولت در اسلام»، «گفتوگوی تمدنها از منظر اندیشمندان ایرانی»، «هرمنوتیک و دین» و «تربیت دینی، آسیبشناسی، دلالتها و روشها» را نیز در کارنامه علمی خود دارد.
*آقای دکتر! ابتدا در مورد زمانه امام سجاد (ع) و دوران امامت و اینکه با چه خلفایی هم عصر بودند، توضیحاتی ارائه دهید؟
امام سجاد (ع) به عنوان امام چهارم شیعیان، مانند پدر بزرگوارشان ۷۵ سال عمر نمودند، البته معمولاً در مورد ولادت و شهادت معصومین اختلاف نظر زیاد میباشد و این اختلاف در مورد امام سجاد (ع) بیشتر نیز است. در مورد اینکه امام در چه سالی متولد شدند اختلاف بسیار زیاد میباشد، اما بیشتر منابع آورده اند که ایشان در سال ۹۳ ه. ق به دنیا آمدند و در سال ۳۹ ه. ق به شهادت رسیدند. با این وصف ایشان در دو سالگی بودند که حضرت علی (ع) جد بزرگوارشان به شهادت رسیدند و در سن دوازده سالگی عموی بزرگوار خود، حضرت امام حسن (ع) را از دست دادند و حادثه کربلا زمانی رخ داد که ایشان ۲۲ سالشان بوده است. از آنجایی که امام حسین (ع) علاقه زیادی به پدر گرامیشان داشتند به نحوی نام ایشان را بر روی فرزندان پسر خود نهادند، نام امام (ع) را علی اوسط گذاشتند و نام دو برادر دیگر ایشان را هم علی اکبر و علی اصغر نهادند.
امام سجاد (ع) حدوداً پانزده فرزند دارند که در مورد تعداد فرزندان آن حضرت هم اختلاف نظر وجود دارد. در بین فرزندانش، دو تن از پسرانش خیلی شاخص میباشند، یکی امام باقر (ع) میباشد و دیگری زید، که هر کدام از این پسران خود مؤسس یک مذهب و روایت از شیعه میباشند. شیعه زیدیه که خاستگاه آن از زید یکی از فرزندان امام است و شیعه امامیه که از نسل امام باقر (ع) و امام صادق (ع) میباشند، یعنی شیعه زیدیه و شیعه امامیه، هر دو به نحوی به فرزندان امام سجاد (ع) باز میگردند.بد نیست بدانیم که شیعه زیدیه در مازندران بیشتر از جاهای دیگر ایران سابقه دارد.
یکی از نوادگان امام سجاد (ع) به نام یحیی بن زید که در گرگان و جرجان و مناطقی از شمال قیام کردند. ما کم و بیش امام باقر (ع) را میشناسیم، ولی اگر بخواهیم در مورد زید بیشتر بدانیم باید مطالعه و تحقیق نمائیم. زید در عصر امام صادق (ع) دست به قیام زد و در سال ۰۱۱ ه. ق به شهادت رسید. در آن زمان که امام صادق (ع) کار فرهنگی مینمود، زید اقدام به فعالیت نظامی امنیتی کرد، اگر امام صادق (ع) جهاد علمی نمودند، ایشان جهاد نظامی کردند. این دو رویداد بسیار متفاوت از هم بوده است. اما اینکه آیا این دو اقدام با هم هماهنگ بوده، در راستای هم بوده یا مکمل هم بوده است یا نه، جای بحث دارد که در این مجال نمیتوانیم به آن بپردازیم.
امام سجاد (ع) به دست ولید بن عبدالملک مسموم شدند. بنی امیه دو شاخه اصلی داشتند، سفیانیها (فرزندان ابوسفیان) و مروانیها (فرزندان مروان حکم). بنی امیه دو جریان به راه انداختند که جدای از یک نگاه ارزشی، هر دوی آنها در تاریخ اسلام مؤثر و سرنوشت ساز بودند. کارگزاران یکی از این جریانها ابوسفیان، معاویه، یزید، و ابن زیاد و… بودند و بعد از آنها کار به دست مروان میافتد. مروان به ابوسفیان نزدیک بود، اما در جایی که دید دیگر از فرزندان و نوههای معاویه و ابوسفیان کاری ساخته نیست، خود حکومت را در دست گرفت و از آن به بعد حکومت مروانی شد و بعد از مرگ مروان حکم، عبدالملک مروان بر سر کار آمد.
او همان کسی میباشد که جمله معروف «هذا فراقٌ بینی و بینک» را گفته است، میگویند: که عبدالملک مروان در مسجد مشغول خواندن قرآن بود که به او خبر دادند که پدرش مرده و او حاکم جهان اسلام شده است و او این جمله را گفت که من از این به بعد با قرآن دیگر کاری ندارم. واقعیت هم همین طور است. عبدالملک مروان حدوداً بیست سال حکومت کرد و در این بیست سال با شیعه و مخالفین خود برخورد سنگین کرد. حجاج بن یوسف ثقفی یکی از عوامل او بود که وقتی وارد کوفه میشد مردم بسیار میترسیدند. پس از عبدالملک مروان، ولید پسر او به حکومت رسید که او قاتل امام سجاد (ع) میباشد.
*موقعیت سیاسی عصر امام سجاد (ع) چگونه بود؟
امام سجاد (ع) از آن جمله امامانی میباشند که در زمان حیاتشان خلفای متعددی حکومت کردند. معاویه و پسرش یزید، معاویه بن یزید، مروان، عبدالملک مروان و پسر او ولید بن عبدالملک و چقدر خلفای جور را تجربه کردند و به غیر از آنها در مقطعی هم در مناطقی از جهان اسلام (همان گونه که در فیلم مختار دیده اید) فرزندان آل زبیر نیز به سر
کار آمدند، یعنی امام خلفای خیلی متعدد و مختلفی را تجربه کردند که وجه اشتراک همه آنها این بوده که عرصه را بر حضرت تنگ مینمودند، و امام همیشه برای حکومتها سوژه بودند، همیشه منزل و رفت و آمدهای ایشان، خانواده و یارانشان تحت نظر بودند و از این جهت بود که امام سجاد (ع) به یک معنا همیشه در تقیه زندگی میکردند و از این جهت است که زندگی و مواضع ایشان برای ما و جهان اسلام پیام دارد. ما در جهان اسلام که حدود یک میلیارد و نیم آدم داریم و اکثر مسلمانان جهان مانند: اردن، عربستان، قطر و… در اختناق به سر میبرند با یک سواحل اساسی همیشه مواجهند که اگر در شرایطی فضای جامعه مساعد نیست و حکومت هم اسلامی نبود و زمینه برای بسط دین فراهم نمیباشد.
*گزینههای پیش روی امام سجاد (ع) چه بود، ایشان در آن شرایط چه اقداماتی را انجام دادند؟
این پرسش واقعاً سوال مهمی است. در شرایطی که زمینه فراهم است، انسانهای مصلح و متدین نیز فعالیت میکنند و مسئولیت میپذیرند و کمک میکنند و انجمن تشکیل میدهند، ولی اگر زمینه فراهم نباشد وظیفه چیست؟ امام سجاد (ع) به عنوان امام معصوم که از نظر شیعه قول و فعل و تقریرش حجیت دارد، به ما میآموزد که باید در چنین شرایطی چه کاری انجام دهیم، زیرا ایشان در طول زندگی شریفشان که در سن ۲۲ سالگی حادثه کربلا را تجربه نمودند و ۳۴ سال هم به امامت شیعیان پرداختند و با وجود حکومتهای وحشتناک و مستبد آن زمان صحیفه سجادیه را که یکی از دستاوردهایشان است، تولید نمودند. این بسیار برای همه مسلمانان خصوصاً شیعیان پیام دارد، که اگر شرایط محیط بیرونی آماده نبود باید از امام سجاد (ع) بیاموزیم که چه کاری باید انجام دهیم.
از اینجا اهمیت علت فاعلی صحیفه را میتوان فهمید. امام در آن زمان چهار گزینه در برابرشان داشتند:
یک: هر چه حکماً و خلفا میگفتند را تأیید میکرد و به قولی آخوند درباری میشد. خوب این کار که از امام سجاد (ع) واقعاً بعید بود، زیرا او فرزند کسی بود که گفت: «الا و ان الدعی یا بن الدعی قد رکزنی بین اثنتین بین السله والذله، هیهات من الذلّه». کسی که حکومت، خانواده اش را به شهادت رسانده باشد، به این سادگی که نمیتواند این مسأله را فراموش کند، پس از امام سجاد (ع) بعید بود که با آنان سازش نماید و هر عقلی هم این را می فهمد.
دو: راه دومی که امام میتوانست انتخاب نماید این بود که ایشان بروند و در خانه بنشینند و اصلاً کاری به سیاست، قدرت و دولت نداشته باشند و بروند به دنبال زندگی، زن، فرزند، معیشت و اقتصاد خود و تمام مسئولیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را از خود سلب نمایند. اما ایشان امام بودند، مگر امام میتواند بگوید که من با مردم کاری ندارم، در صورتی که مسئولیت امام رساندن پیام به مردم میباشد و حتی مسئولیت بیش از این دارد که باید در جلوی مردم باشد، تا دیگران در پشت سرشان به راه افتاده و به ایشان اقتدا نمایند. پس از امام بعید بود که این راه را بروند، زیرا او امام و از خاندان رسول اکرم (ص) میبودند. اگر بدین گونه عمل مینمودند، دیگر امام نبودند. کسی که بگوید، اگر مردم گرسنه اند به من ارتباطی ندارد و اگر ظلم و ستم در جامعه حکم فرماست به من مربوط نمیشود، او دیگر امام نیست.
سه: راه سومی که در فراروی امام قرار داشت این بود که ایشان به صورت شفاف بگویند که یزید آدم فاجری است و مروان و عبدالملک مروان هم از او بدتر میباشند. خلاصه اینکه بیانیه بدهد که همه بیایند و سینه سپر نمایند و جلوی این ستمکاران بایستند و اعلام جهاد نمایند، اما این راه را قبلاً پدر بزرگوارش رفته بود و فعلاً زمینه برای اقدام نظامی اصلاً فراهم نبود. ایشان میتوانستند از خونهای به ناحق به زمین ریخته، بهره برداری کنند و پیام شهیدان و مجاهدان را به مردم برسانند. امام حسین (ع) که در دامن رسول خدا (ص) مینشست، در کربلا پرپر گشتند و خون مطهرش ریخته شد، حال امام سجاد (ع) میتواند با یک زبان و لسان دیگر از این خون ریخته شده بهره برداری نمایند. خیلی واضح و شفاف میباشد که امام سجاد (ع) راه سوم را انتخاب ننمودند و جلوی حکومتها مستقیماً نایستادند.
چهار: راه چهارم راه تقیه بود. علت فاعلی صحیفه از این جهت مهم میباشد، که بدانیم صاحب صحیفه در چه فضایی گفته و نوشته است. در فضایی بسته که نمیتوان در آن فضا به طور شفاف حرف زد، در فضای تقیه بود، که امام حرف زدند، در فضایی که نمیخواهد بی تفاوت باشد. بدین لسان حرف میزند، در فضایی که امام نمیخواهند حکومت از سخنان او بهره برداری نماید، این گونه سخن میگویند و بیانیه امام سجاد (ع) صحیفه سجادیه میشود.
*ویژگیهای شخصیتی و علمی امام سجاد چگونه بوده است؟
انسانی که میخواهد یک بار سنگین، یک پیام و یک سخن را در فضای تقیّه، بسته و استبدادی منتقل نماید چه کسی میباشد؟ ایشان انسان عجیبی است که از لحاظ علم در حدی است که بزرگان اهل سنت گفته اند: که در حد امام سجاد (ع) در زمان خودش عالمی نبوده است. اهل سنت در مورد امام این چنین نظری میدهند.
امام در بُعد عبادی هم که مشهور به سجاد بودند. سجاد، یعنی کسی که بسیار سجده و عبادت میکند. منتها همین شخصی که عبادت بسیار میکرد، فردی بود که همانند جدش حضرت علی (ع) شبانه بر دوش خود خرما حمل میکرد و برای مساکین و فقرا میبرد و پس از شهادت امام مشخص گردید که ۱۲۰ خانوار زیر پوشش و حمایت آن حضرت بودند. حال ما که میگوئیم شیعه هستیم، زندگی چند نفر به ما گره خورده است؟ چه بسا که ما برای تأمین زندگی خود و زن و فرزندمان خسّت به خرج میدهیم! آری این شخص کسی بود که نماز شب میخواند و گریه و ضجّه میزد و همین انسان میباشد که صحیفه سجادیه را نوشته است، ایشان ۱۲۰ خانواده را مدیریت میکردند. سؤالی که اینجا مطرح میباشد این است که آن حضرت چقدر سرمایه داشتند که میتوانستند ۱۲۰ خانواده را سرپرستی نمایند؟ آیا فردی که سرمایهای نداشته باشد، میتواند خانوادهای را سرپرستی کند و در تأمین معاش دیگران مشارکت نماید؟ پس نتیجه میگیریم که حضرت دارای ثروت زیادی بودند و میدانیم که این ثروت از اجدادش به وی نرسیده بود، زیرا آنان هم هر چه سرمایه داشتند بین فقرا تقسیم میکردند. باید بر روی ابعاد مختلف زندگی امام سجاد (ع) مطالعه نمود، ایشان کم زحمت نکشیده بود، قنات و باغهای مختلفی به دست مبارک ایشان آباد گردید و اینها نکاتی است که ما شناخت کافی از آنها نداریم. شناخت ما از آن بزرگوار خیلی زیاد باشد این است که میدانیم آن حضرت کتابی به نام صحیفه دارد و آن را هم که نمیخوانیم، فقط در این حد میدانیم که ایشان بسیار اهل دعا بودند.
در منبعی آمده بود که امام بالای صد هزار کنیز و برده خرید و آزاد نمود. حال این کنیز و برده از کجا میآمدند؟ در زمان مروانیها که با تمام بدیهایشان و هر نیتی که داشتند سبب گسترش اسلام شدند. آنان در مسیر کشورگشاییها، اسرای زیادی به دست میآوردند، که اسرای مرد را برده، و اسرای زن کنیز نامیده میشدند. امام سجاد (ع) میرفتند و از این اسرا خریداری میکردند و یک سال آنان را نزد خود نگه میداشتند و تربیتشان میکردند و آداب و فرهنگ اسلامی را به آنان آموزش میدادند، و اصلاحشان میکردند، سپس سرمایهای به آنان داده و آزادشان میکردند تا بروند و با آن سرمایه شغلی فراهم کنند و سربارِ دیگران نگردند. اگر ما بخواهیم یک گوشه کوچکی از کار امام را انجام دهیم، همان کار اقتصادی را انجام دهیم، نمیخواهد که برویم و صحیفه بگوییم! کاری که او کرده بالای صد هزار نفر را خرید و تربیت نمود و آزاد کرد. اخباری که ما از اوضاع امام در آن زمان داریم این است که آن حضرت در تقیّه بودند و از طرف دیگر خبری را خواندم که برایم ابتدا مفهوم نبود، ولی مقداری که در زندگی آن حضرت دقت نمودم، این مشکل برایم حل گردید. میگویند هشام بن عبدالملک برای طواف به مکّه رفته بود، در زمان طواف دیگر بزرگ و کوچک، و مرد و زن، و آقا و برده، با هم فرقی ندارند و آنجا تنها مکانی در دنیا میباشد که همه افراد با هم برابرند. هشام بن عبدالملک که خلیفه بزرگ جهان اسلام بود، به هر سو که میخواست برود و طواف نماید برایش بسیار سخت بود، خصوصاً که او با ناز و نعمت زندگی کرده بود و همه جا افراد زیادی مواظب او بودند که خلیفه آسیبی نبیند. در آن مکان برایش طواف بسیار مشکل بود و حتی زمانی که میخواست استلام حجر نماید این کار اصلاً از محالات بود و مردم دور سنگ حجرالاسود را گرفته بودند، نمیدانیم که در آن حال به ایشان حسی دست داد که دستور دادند که منبری بیاورند و او بر منبر رفت و تعدادی مردم اهل شام بر دور او جمع شدند که ناگهان دید که شخصی در حال طواف میباشد و هر جا که میرود تا مردم متوجه حضور او میشوند راه را برایش باز میکنند.
در جایی که به خلیفه مسلمین کسی توجهی نمیکند، برای آن فرد این همه احترام قائل هستند و راه را برایش میگشایند. عبدالملک مروان دیدند که زمانی که این شخص به حجرالاسود رسید مردم همه خود را به کنار کشیدند و او به جلو رفت و دستی بر حجر الاسود کشید و بوسید و رفت. هشام بن عبدالملک پرسید که او کیست؟ در آن وقت «فرزدق» شاعر مشهور که میگفت: من عمری چوبه دارم را بر دوشم حمل میکنم. گفت: الذی تعرف البطحاء و طاقه و البیت یعرفه و الحل والحرم: خدا و حرم میشناسد، این شخص پسر بهترین بندگان خداست و او تقی، نقی و طاهر است. آیا او را نمیشناسید؟ او را مردم حجاز همه میشناسند. او فردی است که زمانی که حکومت، دولت و قدرت، هر چه خواست او را محدود کند و جلوی راهش را سد نماید، اما او به پنهانی و دقت و درستی اهداف خود را دنبال مینمود.
همان تعداد برده و کنیزی که حضرت تربیت نمود و آزاد کرد، اگر هر کدام که رفتند و تشکیل خانواده دادند، نزد چهار نفر دیگر از امام سجاد و خصوصیات و رفتارش تعریف میکردند، خوب آن افراد هم اگر مانند خود امام سجاد (ع) نمیتوانستند بشوند ولی دوستدار امام که میشدند. امام سجاد (ع) شدن مشکل است و کسی به مانند ایشان پیدا نمیشود. اما زمانی که میشنوید شخصی است که به این صورت بخشنده میباشد، این همه علم و فضل دارد، دارای توانایی بسیاری است، دل رئوفی داشته و اهل عبادت بسیار میباشد، همه انسانهای سالم که این نکات را میشنوند، دوستدار او میشوند. امام به این طریق محبوبیت مردمی اش را فراهم نموده بود.
حضرت سجاد آن زمان در مدینه زندگی میکردند و مکه تا مدینه حدود پانصد کیلومتر فاصله است. زمانی که امام قصد رفتن به حج را داشتند، چون آن زمان با اسب و شتر به سفر میرفتند، بنابر این چندین روز در راه بودند و امام سجاد (ع) در این شرایط سخت، بیست بار حج سفر نمودند و جالبتر این است که امام قافلههایی را که در حال رفتن به مکّه بودند مورد شناسایی قرار میدادند و قافلهای را انتخاب میکردند که ایشان را اصلاً نمیشناختند و با آنان به حج میرفتند. آورده اند یک بار کسی داشت از کنار قافلهای رد میشد دید امام سجاد (ع) در آن قافله در حال پذیرایی از بقیه میباشد. پرسید چرا ایشان دارد از شما پذیرایی میکند. گفتند: مگر او که میباشد؟ او از زمانی که در مدینه به ما ملحق شده است از همه پذیرایی میکند و انسان خوش خلق و مهربانی میباشد. آن فرد گفت که او زین العابدین (ع)، نوه پیامبر اکرم (ص) میباشد. آنان همگی بسیار ناراحت شدند و از امام سوال نمودند که چرا خود را معرفی نکردید و ما به شما بی احترامی کردیم؟ امام در جواب فرمودند: من خود خواستم ناشناخته بمانم تا بتوانم در کار به دیگران کمک نمایم. زیرا زمانی که مرا بشناسید، از آنجایی که دوستدار پیامبرید نمیگذارید که من کاری انجام دهم و من نمیخواهم که این گونه باشد. ایشان حتی زمان رفتن به حج افتخارشان این بود که به مسلمانان و مؤمنین خدمت نمایند.
در بسیاری از مواقع فکر میکنیم که زیارت یعنی برویم و به ضریح مطهر خود را بچسبانیم و … در صورتی که بعضی از کارها خود در حد حج، آثار و برکات دارد. امام سجاد (ع) در مسیر حج که چندین روز طول میکشید، دائم در حال خودسازی و عبادت بودند تا به ارتباط با خدا به صورت مستقیم برسد. امام در راه حج به گونۀ دیگری داشتند عبادت میکردند. این چند جملهای که از امام گفتیم شاید برای شناخت بهتر ایشان کافی باشد و هر چند هرگز کافی نیست.
*چرا امام سجاد (ع) سعی کرد که با دعا، مردم را راهنمایی کند؟
حضرت زین العابدین (ع) نمیتوانست کلاس رسمی تشکیل داده و شاگرد تربیت نماید، اما از همان اندک ارتباطی که میتوانست داشته باشد، به تربیت و پرورش نیرو پرداخت. امام سجاد (ع) در ظاهر هیچ کار سیاسی نمیکرد، امّا وقتی در فضای بسته، احتناق و تقیّه، نیرو تربیت میکند، حرف میزند، پیام میدهد و دعا میکند، او همان فاعل صحیفه میباشد، مگر میشود ندانست کاری که انجام میدهد به چه معناست؟ مثلاً: اگر پدر یک فرد دارای منصب، مرحوم شود و کسی پیام تسلیت بدهد، پیام تسلیت میتواند یک امر خیلی عادی باشد. امّا در شرایط خاص یک پیام تسلیت دارای معنا و بار سیاسی میباشد. در زمان امام سجاد (ع) که حضرت در تقیّه، انسان تربیت میکند، ظاهرش این میباشد که ایشان برده می خرد و آزاد میکند، و خانوادههایی را سرپرستی میکند. آن خانواده وقتی می بیند که این شخص او را تأمین میکند عاشق او میشود. و کسی که عاشق کسی گردد حرفش را میشنود و به جان دل میسپارد. رابطه امام و مأمومی شکل میگیرد.
چنان شخصیتی است که صحیفه سجادیه را خلق نموده است، علت فاعلی صحیفه سجادیه، فردی بوده که با قدرتهای عصر خود هم، سازش ندارد، و از خانواده پیامبر اکرم (ص) میباشد، صاحب عبادت و معنویت بسیار است، پدر، برادران و عمویش را مظلومانه به شهادت رساندند و این انسان باید آگاهی بخشی بکند و بصیرت ایجاد نماید. میخواهد فعالیّت و روشنگری کند. و زمان خواندن صحیفه، به یاد داشته باشید که این دعا برای روشنگری میباشد. از این زاویه میباشد که فاعل صحیفه دارد سخن میگوید و امام سجاد (ع) با این همه عظمت مادی و معنوی، دنیایی و آخرتی و ظاهری و باطنی، صحیفه سجادیه را خلق نموده است.
*به نظر میرسد صحیفه سجادیه هم مانند قرآن و نهج البلاغه در بین ما مهجور است؟
با تمام وجود معتقدم با رویکردهای مختلف مربوط به حیطههای علوم انسانی (فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، حقوقی، اقتصادی، و…) میتوان با اتکا به مواد صحیفه سجادیه، رسالههای دانشجویی (ارشد و یا دکترا) نوشت و میتوان محورهای پژوهشی حتی کاربردی بر اساس آن تعریف و تحدید نمود. باید دعا کرد که روزی صحیفه سجادیه از روی طاقچههای خانهها و از لای کتابهای کتابخانه ها به عنوان یک منبع زنده و غنی در دست طلاب و دانشجویان قرار گرفته و راهنمای زندگی همه در ابعاد فردی و اجتماعی شود. باید امید داشت و دعا کرد که روزی محصول پژوهشهای درباره محتوای صحیفه سجادیه با رویکردهای گوناگون به صورت تخصصی جزو متون درسیِ دانشگاهی و حوزوی قرار گیرد.
آیت الله العظمی مرعشینجفی زمانی که میخواست با یک عالم بزرگ سنی بهنام شیخ طنطاوی جوهری سخن بگوید، صحیفه سجادیه را برای آن عالم سنی فرستاد. شیخ طنطاوی جوهری صاحب تفسیر الجواهر، هم متنی درباره صحیفه سجادیه نوشت و این عین جملهای ایشان است: «این از بدبختی است که ما تاکنون بر این اثر گرانبهای جاوید، از میراثهای نبوت و اهل بیت دست نیافته بودیم. من هر چه در آن می نگرم آن را فوق کلام مخلوق و دون کلام خالق می یابم.» این جمله را اگر یک عالم سنی میگوید، فرق میکند تا یک نفر شیعه که عاشق امام سجاد (ع) است بگوید. این گونه اظهارنظرها حکایت از دانش عظیم امام چهارم دارند. در منابع مختلف هم آمده که بزرگان عصر خود امام سجاد (ع) نیز به کرات گفته اند که حضرت بزرگترین عالم و فقیه زمان و عصر خویش بوده اند.
ویلیام چیتیک نویسنده و پرفسور امریکایی است که به ایران آمده و دکترا گرفت و بر ادبیات و زبان فارسی مسلط شد. یکی از خدماتی که او بر شیعه نمود این بود که صحیفه سجادیه را به زبان انگلیسی ترجمه کرد. چند جمله از دعا سبک و ادبیات خاص در اسلام «مقدمه ویلیام چیتیک بر صحیفه را برایتان میخوانم و تشیع میباشد، دعا غیر از نماز، ورد و ذکر است، اینها هر کدام نوعی از دعا میباشد، در انگلیسی به همه اینها pray میگوئیم، این کلمه در انگلیسی خیلی عام میباشد و ریزه کاریهای اسلامی را ندارد. کلمه دعا در فارسی و عربی معنای مخصوص دارد، ما نمیتوانیم به نماز دعا بگوییم. درست است که در نماز دعا میخوانیم، اما خود نماز دعا نیست. دعا عبارات مخصوصی است که خطاب به خدا میباشد. در قدیم میگفتند که صحیفه خواهر قرآن (اخت القرآن) است، این عبارت بسیار شیرینی است، زیرا این دو مثل خواهر و برادر هستند. قرآن مردانه به او خطاب میکند و صحیفه خواهرانه و با انس و الفت لطیفی به او جواب میدهد. بالاخره صحیفه انعکاس کلام امام مقابل کلام خداست.» میبینید که یک فرد آمریکایی چه دارد میگوید. نکاتی را که اگر ما بخواهیم درک نمائیم باید چندین بار آنرا بازخوانی نمائیم تا بفهمیم که چه میگوید.
آنه ماری شیمل یک پرفسور بزرگ زن آلمانی است. در مورد او میگویند آن قدر کتاب و مقاله نوشت که از او تعداد نوشتههایش را پرسیدند، گفت: تعدادش را نمی دانم! او بیشتر نوشتههایش یا درباره ایران است یا درباره اسلام. آنه ماری شیمل یکی از کسانی میباشد که عرفانِ و عرفای ایرانی و اسلامی را بسیار خوب معرفی نمود. ما واقعاً این افراد را میبینیم غبطه میخوریم. اولاً او یک زن میباشد و ثانیاً آلمانی است و زمان میخواهد تا بر یک زبان دیگر مانند عربی مسلط گردد و بفهمد که صحیفه دارد چه میگوید، حال میبینیم این خانم آمده و بخشی از صحیفه را به زبان آلمانی ترجمه کرده است. قسمتی از خاطرات او را میخوانیم که ببینید، مواد صحیفه چقدر عمیق میباشد و از محتوای آن انسان می فهمد که این کلام عادی نیست، که در پایان قرن ۲۰، یک پرفسور آلمانی در مهد فرهنگ و تمدن در مقابل آن زانو میزند!
این پرفسور در خاطراتش میگوید: مادرم در بیمارستان بستری بود و من مداوم به او سر میزدم. پس از اینکه به خواب میرفت در گوشهای از اتاق مشغول پاکنویس ترجمه صحیفه میشدم. در کنار تخت، زنی متعصب کاتولیک بود که از کارم ناراحت بود، او میگفت: مگر ما در مسیحیت و کتب مقدس خودمان از نظر ادعیه کمبودی داریم که تو اکنون به دعای مسلمانان روی آوردی؟ جوابی به وی ندادم، اما وقتی کتابم چاپ شد نسخهای از آن را برای او فرستادم. مدتی بعد آن زن از طریق تلفن به من گفت بسیار صمیمانه از این هدیه جالب متشکرم، زیرا هر روز به جای انجیل آن را میخوانم.
ما اگر بتوانیم صحیفه سجادیه را که برای چهارده قرن پیش است به درستی معرفی نمائیم و به دست مسیحیان بدهیم، آنان انجیل را کنار گذاشته و صحیفه را میخوانند. اینکه گفتند انجیل آل محمد (ص)، زبور آل محمد (ص)، یعنی این کتاب هم وزن و حتی جلوتر از کتب مقدس مسیحیان و بنی اسرائیل است.
ازآنجایی که صحیفه سجادیه در یک فضای بسته سیاسی در عهد امویان مطرح گشته است، پس باید منبع و نصی غیرسیاسی بوده و نایابترین مطالب در صحیفه باید درباره سیاست باشد، اما میتوان از صحیفه سجادیه مباحث سیاسی هم استخراج کرد. چه خوب است مثلاً دانشجویان رشته علوم سیاسی در کنار فلسفه سیاسی، کلام سیاسی، تاریخ سیاسی، اقتصاد سیاسی، سیاست نامهها و شریعت نامهها، صحیفه سجادیه را نیز به عنوان دستاورد عظیم امام سجاد (ع) و تحت عنوان «مناجات نامه سیاسی» مورد بررسی و تحقیق قرار دهند و حتی در یک نگاه راهبردی برای مشکلات سیاسی روزگار ما بر اساس این منبع ارائه طریق کنند.
نظر بدهید