به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، رِسالَةُ الحُقوق حدیثی از امام سجاد(ع) درباره 50 حق که بر عهده انسان است؛ همچون حق خدا، پیشوایان، اعضای بدن، خویشاوندان و اعمالی مانند نماز، روزه، حج، قربانی و صدقه است. قدیمیترین منابع این حدیث، تُحَفُ العقول، تألیف ابنشُعبه حَرّانی (درگذشت 381ق) و سه کتاب شیخ صدوق (درگذشت 382ق)، خصال، مَن لا یَحضُرُهُ الفَقیه (از کتب اربعه امامیه) و اَلاَمالی است.
حدیثپژوهان این حدیث را به جهت اعتبار راویان و منابع حدیثیاش معتبر میدانند. ترجمههای فارسی (متعدد)، انگلیسی، فرانسوی، اردو و هندی از این رساله منتشر و شرحهای بسیاری بر آن نوشته شده است.
در قسمتهایی از این رساله، هفت وظیفۀ انسان در برابر حقوق اعضاء و جوارح خود در بیان شیوای امام سجاد (ع) عنوان شده است که در ادامه به آن اشاره میشود.
فَأَمَّا حَقُّ اللَّهِ الْأَکْبَرُ فَأَنَّکَ تَعْبُدُهُ لَا تُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ بِإِخْلَاصٍ جَعَلَ لَکَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ یَکْفِیَکَ أَمْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ یَحْفَظَ لَکَ مَا تُحِبُّ مِنْهَا.
اما حق بزرگتر خدا این است که او را بپرستى و چیزى را شریکش ندانى، و چون از روى اخلاص این کار را کردى خدا در عهده گرفته که کار دنیا و آخرت تو را کفایت کند و آنچه از آن بخواهى برایت نگهدارد.
وَ أَمَّا حَقُّ نَفْسِکَ عَلَیْکَ فَأَنْ تَسْتَوْفِیَهَا فِی طَاعَةِ اللَّهِ فَتُؤَدِّیَ إِلَى لِسَانِکَ حَقَّهُ وَ إِلَى سَمْعِکَ حَقَّهُ وَ إِلَى بَصَرِکَ حَقَّهُ وَ إِلَى یَدِکَ حَقَّهَا وَ إِلَى رِجْلِکَ حَقَّهَا وَ إِلَى بَطْنِکَ حَقَّهُ وَ إِلَى فَرْجِکَ حَقَّهُ وَ تَسْتَعِینَ بِاللَّهِ عَلَى ذَلِکَ
حق خودت بر تو این است که کاملاً او را در طاعت خدا بگمارى، به زبانت حقش را بپردازى و به گوشت حقش را بپردازى و به چشمت حقش را بپردازى و به دست خود حقش را بپردازى و به پایت حقش را بپردازى و حق شکمت را بپردازى و حق فرجت را بپردازى، و از خدا در این کار یارى جویى.
وَ أَمَّا حَقُّ اللِّسَانِ فَإِکْرَامُهُ عَنِ الْخَنَى وَ تَعْوِیدُهُ الْخَیْرَ وَ حَمْلُهُ عَلَى الْأَدَبِ وَ إِجْمَامُهُ إِلَّا لِمَوْضِعِ الْحَاجَةِ وَ الْمَنْفَعَةِ لِلدِّینِ وَ الدُّنْیَا وَ إِعْفَاؤُهُ عَنِ الْفُضُولِ الشَّنِعَةِ الْقَلِیلَةِ الْفَائِدَةِ الَّتِی لَا یُؤْمَنُ ضَرَرُهَا مَعَ قِلَّةِ عَائِدَتِهَا وَ یُعَدُّ شَاهِدُ الْعَقْلِ وَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِ وَ تَزَیُّنُ الْعَاقِلِ بِعَقْلِهِ [وَ] حُسْنُ سِیرَتِهِ فِی لِسَانِهِ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.
حق زبانت این است که آن را از دشنام ارجمندتر بدانى و به سخن خوب عادتش بدهى و مؤدبش دارى و آن را در دهان نگهدارى مگر در محل حاجت و براى سود دین و دنیا و آن را از پرگویى و یاوهسرایى کمفایده که ایمنى از زیانش نیست و درآمدش کم است معاف دارى، زبان گواه خرد و دلیل بر آن شمرده شود و آراستگى مرد به زیور عقل خوشزبانى او است و هیچ جنبش و توانایى نیست جز به او.
وَ أَمَّا حَقُّ السَّمْعِ فَتَنْزِیهُهُ عَنْ أَنْ تَجْعَلَهُ طَرِیقاً إِلَى قَلْبِکَ إِلَّا لِفُوَّهَةٍ کَرِیمَةٍ تُحْدِثُ فِی قَلْبِکَ خَیْراً أَوْ تَکْسِبُکَ خُلُقاً کَرِیماً فَإِنَّهُ بَابُ الْکَلَامِ إِلَى الْقَلْبِ یُؤَدِّی إِلَیْهِ ضُرُوبُ الْمَعَانِی عَلَى مَا فِیهَا مِنْ خَیْرٍ أَوْ شَرٍّ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
حق گوش این است که از هر چیز چنان پاکش دارى که آن را راهى به دل خودسازى (و آن را نگشایى) مگر براى (شنیدن) سخن خوبى که در دلت خیرى پدید آورد یا اخلاق والایى بدان کسب کنى، زیرا گوش دروازه دل است، هر نوع معنى خوب یا بدى را به آن میرساند. و لا قوة الا باللَّه العلى العظیم.
وَ أَمَّا حَقُّ بَصَرِکَ فَغَضُّهُ عَمَّا لَا یَحِلُّ لَکَ وَ تَرْکُ ابْتِذَالِهِ إِلَّا لِمَوْضِعِ عِبْرَةٍ تَسْتَقْبِلُ بِهَا بَصَراً أَوْ تَسْتَفِیدُ بِهَا عِلْماً فَإِنَّ الْبَصَرَ بَابُ الِاعْتِبَارِ
و اما حق چشمت این است که از هر چه روا نیست آن را بپوشانى و مبتذلش نکنی، مگر براى محل عبرتآورى که از آن بینا شوى یا دانشى به دست آورى زیرا دیده، وسیلۀ عبرت است.
وَ أَمَّا حَقُّ رِجْلَیْکَ فَأَنْ لَا تَمْشِیَ بِهِمَا إِلَى مَا لَا یَحِلُّ لَکَ وَ لَا تَجْعَلَهَا مَطِیَّتَکَ فِی الطَّرِیقِ الْمُسْتَخِفَّةِ بِأَهْلِهَا فِیهَا فَإِنَّهَا حَامِلَتُکَ وَ سَالِکَةٌ بِکَ مَسْلَکَ الدِّینِ وَ السَّبْقِ لَکَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
و اما حق دو پایت این است که با آنها به جایى که روا نیست نروى، مرکب راهى که پویندگانش خفت و اهانت بینند قرارش ندهى، پا وسیله نقلیه توست، به راه دینت میبرد، و وسیلۀ سبقت توست. و لا قوة الا باللَّه.
وَ أَمَّا حَقُّ یَدِکَ فَأَنْ لَا تَبْسُطَهَا إِلَى مَا لَا یَحِلُّ لَکَ فَتَنَالَ بِمَا تَبْسُطُهَا إِلَیْهِ مِنَ اللَّهِ الْعُقُوبَةَ فِی الْآجِلِ وَ مِنَ النَّاسِ بِلِسَانِ اللَّائِمَةِ فِی الْعَاجِلِ وَ لَا تَقْبِضَهَا مِمَّا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهَا وَ لَکِنْ تُوَقِّرُهَا بِهِ تَقْبِضُهَا عَنْ کَثِیرٍ مِمَّا لَا یَحِلُّ لَهَا وَ تَبْسُطُهَا بِکَثِیرٍ مِمَّا لَیْسَ عَلَیْهَا فَإِذَا هِیَ قَدْ عُقِلَتْ وَ شُرِّفَتْ فِی الْعَاجِلِ وَجَبَ لَهَا حُسْنُ الثَّوَابِ مِنَ اللَّهِ فِی الْآجِلِ
و اما حق دست تو این است که آن را به ناروا دراز نکنى تا فردا گرفتار کیفر خدا و امروز گرفتار سرزنش مردم در دنیا شوی و از کارهاى واجب آن را عقب نکشى، بلکه با بستن دست از بسیارى از نارواها و گشودنش به بسیارى از غیر واجبات، عزیزش دار؛ آنگاه است که خردمندى کرده شرف دنیا و ثواب آخرت را فراهم خواهد کرد.
وَ أَمَّا حَقُّ بَطْنِکَ فَأَنْ لَا تَجْعَلَهُ وِعَاءً لِقَلِیلٍ مِنَ الْحَرَامِ وَ لَا لِکَثِیرٍ وَ أَنْ تَقْتَصِدَ لَهُ فِی الْحَلَالِ وَ لَا تُخْرِجَهُ مِنْ حَدِّ التَّقْوِیَةِ إِلَى حَدِّ التَّهْوِینِ وَ ذَهَابِ الْمُرُوَّةِ فَإِنَّ الشِّبَعَ الْمُنْتَهِیَ بِصَاحِبِهِ إِلَى التُّخَمِ مَکْسَلَةٌ وَ مَثْبَطَةٌ وَ مَقْطَعَةٌ عَنْ کُلِّ بِرٍّ وَ کَرَمٍ وَ إِنَّ الرأی [الرِّیَّ الْمُنْتَهِیَ بِصَاحِبِهِ إِلَى السُّکْرِ مَسْخَفَةٌ وَ مَجْهَلَةٌ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْمُرُوَّةِ
و اما حق شکمت این است که آن را ظرف حرام کم یا زیاد نکنی و از حلال هم به اندازهاش بدهى و از حد تقویت به حد شکمخوارگى و بیمروتى نرسانى، و هرگاه گرفتار گرسنگى و تشنگى شد، بر آن مسلط باش؛ زیرا سیرى بىاندازه شکم را بیاشوبد و کسالت آورد که مایه باز ماندن و دور شدن از هر کار نیک و ارجمند است و نوشابهای که صاحبش را مست کند، مایه سبکسرى و نادانى کردن و بیمروتى است.
وَ أَمَّا حَقُّ فَرْجِکَ فَحِفْظُهُ مِمَّا لَا یَحِلُّ لَکَ وَ الِاسْتِعَانَةُ عَلَیْهِ بِغَضِّ الْبَصَرِ فَإِنَّهُ مِنْ أَعْوَنِ الْأَعْوَانِ وَ ضَبْطُهُ إِذَا هَمَّ بِالْجُوعِ وَ الظَّمَإِ وَ کَثْرَةِ ذِکْرِ الْمَوْتِ وَ التَّهَدُّدِ لِنَفْسِکَ بِاللَّهِ وَ التَّخْوِیفِ لَهَا بِهِ وَ بِاللَّهِ الْعِصْمَةُ وَ التَّأْیِیدُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِهِ.
و اما حق فَرجت نگهدارى آن است از آنچه حلال نیست برایت و کمک گرفتن بر آن است به چشمپوشى از نامحرم؛ زیرا که آن بهترین یاوران است، و نیز با بسیار یاد مرگ کردن و خود را تهدید کردن از خوف خدا، و از خدا است عصمت و تأیید و جنبش و توانى نیست جز به او. (تحف العقول، النص، ص257)
نظر بدهید