به گزارش سارنا به نقل از تسنیم، مصائب و سختیها را انسانهایی میتوانند تحمل کنند و از دایره شکرگزاری خارج نشوند که روح بزرگی داشته باشند. بلاء و ابتلاء را اهل معرفت نعمت میبینند و با آن دل و جان خود را پالایش میکنند. به گزافه نیست و بلکه عین حقیقت و از سر حساب و کتابی درست است و اگر زینب کبری سلاماللهعلیها در مجلس ابنزیاد در مقابل این سخن او که گفت: «کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اَللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ؛ کار خدا را نسبت به برادر و خاندانت چگونه دیدی؟» فرمود: «فَقَالَتْ مَا رَأَیْتُ إِلاَّ جَمِیلاً[1] من جز نیکویی و زیبایی چیزی ندیدم.» حکایت از همین دقت و آگاهی و معرفت دارد.
به تعبیر آیتالله خوشوقت امام حسین علیهالسلام با این بلاهایی که دید، کشته نشد بلکه زندهتر شد و این حقیقت را تاریخ گواهی میدهد که سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله علیهالسلام بعد از شهادتشان ید مبسوطتری دارند.
انسانی که خدایی باشد خدایی تربیت میکند، و در تربیت فرزندان خود از همان سنین کودکی خدا را محور تربیت قرار میدهد؛ چنانکه در جای جای ارتباطی که حضرت سیدالشهداء علیهالسلام با فرزندان خود داشتهاند به محور قرار دادن خدا در زندگی آنان توجه ویژه داشتهاند.
زیباست وقتی انسان مشاهده میکند از بزرگترین فرزند امام حسین علیهالسلام تا کوچکترین فرزندی که میتواند زبان به سخن باز کند این نگاه عارفانه را درک میکنند و در کلمات خود آن را به زیبایی هرچه تمامتر به نمایش میگذارد.
خدامحوری را میتوان در زندگی حضرت رقیه سلاماللهعلیها به وضوح مشاهده کرد؛ در آن ساعات آخری که سیدالشهداء علیهالسلام میخواهد به دختر خود اطمینان قلب بدهد که این سختیها میگذرد، اینگونه با هم سخن میگویند: «یا ابه ! انظر إلىّ فإنّى عطشان ... الله یسقیک فانه وکیلى؛[2] بابا جان، به من بنگر، من تشنهام. امام حسین علیهالسلام در جواب دخترشان میفرماید: [دخترم، مىدانم تشنه هستى] خدا تو را سیراب مىکند، زیرا او وکیل و پناهگاه من است.»
سیدالشهداء علیهالسلام حتماً میداند در این زمان حسّاس و بلای عظیم، دختری که سالیان اندکی پای تربیت ایشان نشسته با چه سخنی آرام میشود که میفرماید: خدا وکیل و پناهگاه من است و چه سخنی زیباتر از این سخن برای اینکه حضرت رقیه سلاماللهعلیها آرام شود و آنچنان تابآوری داشته باشد که پس از شهادت پدر گرامیشان که آب باز میشود از دست دشمن او آب نگیرد و ننوشد.
سخن از خدا گفتن در زندگی حضرت رقیه سلاماللهعلیها با وجود سن اندکی که دارد انسان را به وجد میآورد و شوق خدایی شدن را در او افزون میکند. اگر وجود مقدس یک کودک خردسال آنچنان عظمت مییابد و روحش آنچنان در اوج به پرواز در میآید که گاه خودش را فراموش میکند و همه وجودش میشود شوق رسیدن به پدر که او را آیینه تمامنمای خداوند تبارک و تعالی و مظهر تمام خوبیها میداند، هر انسانی نیز با دیدن و شنیدن این صحنههای عارفانه دلش خدایی میشود و شوق پرواز پیدا میکند.
دیدار آخر حضرت رقیه سلاماللهعلیها با سر بریده پدر مظلومش بسیار درسآموز است، در آن دیدار آن دختر با دیدن رأس پدر برای مدتی غصهها، غمها و سختیهایی را که در طول مسیر دیده است به طور کل فراموش میکند و همه وجودش میشود غمخواری برای پدر و آرزوی فدا شدن در راه او و کمتر سخن به میان آوردن از خود، آنجا که راوی نقل میکند: «فقالت: ما هذا الرّأس؟ قالوا لها: رأسُ أبیک. فرفعته من الطّشت حاضنه له وهی تقول: یا أباه ! مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟ یا أبتاه! مَن ذا الذی قطع وریدک؟ ... لیتنی کنت الفدى، یا أبتاه! لیتنی کنت قبل هذا الیوم عمیا. یا أبتاه! لیتنی وسدت الثّرى ولا أرى شیبک مخضّباً بالدّماء. ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّریف وبکت بُکاءاً شدیداً حتّى غشی علیها، فلمّا حرّکوها فإذا بها قد فارقت روحها الدُنیا؛[3]
گفت این سر کیست؟ به او گفتند: سر پدرت حسین است. سر را با احتیاط از داخل طشت برداشت و به سینه چسبانید و با گریههای سوزناک خود خطاب به سر چنین گفت: پدر! چه کسی تو را به خون آغشته کرد؟ چه کسی رگهای گردنت را برید؟ ... پدر جان کاش فدایت میشدم. پدر جان! ای کاش پیش از این نابینا میشدم و تو را اینگونه نمیدیدم. پدر جان کاش پیش از این در خاک خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمیدیدم. سپس لبها را بر لبهای پدرش امام حسین علیهالسلام نهاد و چنان گریست که همان لحظه بیهوش شد و وقتی او را حرکت دادند دریافتند که از دنیا رفته است.»
این روح بلند با بیان بلیغی که در خود دارد نشان از عظمتی خواهد داشت که با این سن کم، ایشان به آن دست یافتهاند و این همان روح الهی است که حضرت رقیه علیهالسلام با تربیتی که پدر بزرگوارشان نسبت به او داشتهاند به آن دست یافتهاند.
* حجتالاسلام مصطفی راهی استاد حوزه علمیه قم
--------------------------
پینوشت:
1.بحار الانوار، محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، ج45، ص114، انتشارات دار احیاء التراث العربی، بیروت.
2.سرگذشت جانسوز حضرت رقیه علیها السلام ص 22 به نقل از الوقایع و الحوادث محمد باقر ملبوبى ج 3 ص 192.
3.المنتخب فی جمع المراثی و الخطب طریحی، ص 136-137.
نظر بدهید