به گزارش سارنا به نقل از مهر، متن زیر یادداشتی است که مصطفی دلشاد تهرانی استاد دانشگاه و پژوهشگر در یادداشتی به مناسبت میلاد حضرت رسول (ص) به برخی از سیره حضرت اشاره کرده است:
پیامبر اکرم (ص) چونان شمع فروزانی برای هدایت و نجات آدمیان است. آن وجود سراسر اخلاق، گل سرخ توحیدی بود که در کویر شرک برآمد و اهتمام ورزید تا در پرتو آنچه بدو وحی میشد و بر مبنای اخلاق نیک، سبک زیست اخلاقی و راه به سوی گلستان توحید و زندگی ایمانی را بر همگان هموار سازد. آن حضرت بدین منظور مبعوث شد و فرمان یافت تا سر از گریبان برون آرَد و برای هدایت و نجات آدمیان با شفقت تمام، مسئولیت خویش پیش بَرَد.
ملّای روم گوید: خداوند با آیات سورۀ مزّمّل، آن معلم زیست اخلاقی و شمع فروزان در شبِ غفلت و ضلالت و جاهلیت را فرمان داد که ای جامه بر خویشتن فروپیچیده و گریزان از این خلایقِ در تباهی فرورفته! از گلیمِ خلوت و انزوا بیرون آ و روی خود را مپوشان که جهان در سرگردانی و تباهی به سر می بَرَد و تو هوش و جان جهانی؛ تو هدایت گر و نجات بخش جهانیانی!
برخیز و به هوش باش، و رسالتی را که برای آن مبعوث شدهای پی گیر و استوار بمان و از گستاخی جاهلان و زشت گویی و اهانت بی مایگان، دلگیر مشو و روی از هدایت مپوشان که دارای شمع فروزانِ وحی هستی.
ای بزرگ مرد! به هوش باش و شبهنگام برخیز، که شمع در تاریکیِ شب ایستاده و فروزان است؛ و تو آن شمع همیشه بر پا و فروزانِ روشن کنندۀ زندگی بشری. بدون روشنی تو، حتی روزِ روشن نیز شبِ ظلمانی است؛ بدون پناه تو، حتی شیر بیشه نیز مقهور و اسیر خرگوش است.
ای مصطفی، ای برگزیدۀ خدا! تو در این دریای خروشان زندگی، کشتی نجات آنانی هستی که به تو روی میآوردند و در کشتی نوح تو از هلاکت رهایی مییابند و به دریای پُر صفا راه مییابند.
خواند مُزَّمِّل نَبی را زین سبب
که برون آ از گلیم ای بوالهَرَب
سر مکش اندر گلیم و رو مپوش
که جهان جسمی ست سرگردان تو هوش
هین مشو پنهان ز ننگِ مدّعی
که تو داری شمعِ وحیِ شَعشَعی
هین قُم اللَّیلَ که شمعیای هُمام
شمع اندر شب بُوَد اندر قیام
بی فروغت، روزِ روشن هم شب ست
بی پناهت، شیر اسیر اَرنَب ست
باش کشتیبان درین بحرِ صفا
که تو نوحِ ثانیی ای مصطفی
به واقع، راهِ انسانیت و اخلاق، رفتن بر پیِ اوست.
مپندار سعدی که راه صفا
توان رفت جز بر پی مصطفی
با اخلاق ترین انسان
پیامبر انسانی در اوج اخلاق بود. همه چیز او رنگ اخلاق داشت. سیره نویسان دربارۀ او نوشتهاند: رسول خدا در همۀ عمر خود امین ترین مردمان، دادگرترین آنان، پاکدامن ترین انسانها و راستگوترین ایشان بود، تا آنجا که مخالفان و دشمنانش نیز بدین امر معترف بودند. (الشفا بتعریف حقوق المصطفی، قاضی عیاض، ج ۱، ص ۱۳۳)
اخلاق پیامبر اکرم، قرآن، و او جلوۀ تمام زیباییها و لطافتهای قرآنی و کمالات انسانی بود؛ و خداوند وی را به آراسته بودن به اخلاقی بزرگ معرفی کرده است: (وَ إِنَّک لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ) (قلم / ۴) این سخن خداوند و تصویری که قرآن از پیامبر ارائه کرده، میزانی است اساسی برای دریافت رفتارشناسی آن حضرت؛ و هر چه دربارۀ وی نقل شده است باید با این میزان سنجیده شود.
رحمت و محبت، و رفق و مدارا اساس کار پیامبر (ص)
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُم» (آل عمران / ۱۵۹) به لطف رحمت الهی، با آنان نرم خوی و پرمِهر شدی، و اگر درشتخوی و سخت دل بودی بی شک از پیرامون تو پراکنده میشدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه.
اگر رحمت و محبت، و رفق و مدارای پیامبر نبود، اساساً دلی نرم نمیگشت، راهی به جان مردمان برده نمیشد و فرصت هدایت حاصل نمیگشت و سدّ سکندری میان او و مردم حجاب میگردید و زمینه اصلاح اجتماعی را نیز مسدود میساخت.
رسول خدا (ص) با رحمت و محبت و رفق و مدارا رسالت خود را پیش برد و این امر در تحوّل انسان و جامعه به سوی کمال و اصلاحات اجتماعی ای که پیامبر مأمور بدان بود نقشی کلیدی داشت. به همین سبب آن وجود گرامی، برای تحقق رسالت خویش مأمور به رحمت و محبت، و رفق و مدارا بود، چنان که خود فرمود: «أَمَرَنِی رَبِّی بِمُدَارَاةِ النَّاسِ کَمَا أَمَرَنِی بِتَبْلِیغِ الرِّسَالَةِ.» (مشکاة الانوار، رضی الدین طبرسی، ص ۱۷۸) پروردگارم مرا به مدارا با مردم فرمان داد، همان گونه که مرا به تبلیغ رسالت فرمان داد.
رسول خدا (ص) پیام الهی خود را با رحمت و محبت، و رفق و مدارا به جان مردمان نشاند و دل آنان را نرم کرد و ایشان را با حق همراه نمود.
شکیبایی شگفت پیامبر اکرم (ص) بر آزارها
پیامبر (ص) در راه هدایت مردم از شکیبایی شگفتی بهره برد. او هرگز به سبب، دشنامها و آزارها از کوره در نرفت، کسی را نفرین نکرد و در رسالت خویش کوتاهی نورزید و تلاش برای نجات آن مردم فرو رفته در جاهلیت را رها نکرد. مُنیب شاهد صحنهای دردناک و در عین حال پر عظمت از زندگی و رسالت پیامبر بوده که آن را چنین گزارش کرده است:
در آغاز رسالت، رسول خدا را دیدم که میگفت: «ای مردم! بگویید خدایی جز الله نیست تا شکوفان و رستگار شوید!». اما در واکنش به این ندا، برخی به صورت او آب دهان میانداختند، و برخی رویش خاک میپاشیدند و برخی او را سبّ میکردند و دشنامش میدادند. شاهد بودم که در آن هنگام، دخترکی قدحی آب آورد و پیامبر صورت و دستان خود را شست و گفت: «دخترم شکیبا باش! و برای چیره بودن آنان بر پدرت و خوار نمودنش اندوهگین مباش!» (التاریخ الکبیر، بخاری، ج ۸، ص ۱۴)
نظر بدهید