به گزارش سارنا به نقل از تسنیم، مسأله ترور در سینمای هالیوود ریشهای تاریخی دارد که از سویی به تاریخ آمریکا و شکلگیری غرب وحشی برمیگردد و از سوی دیگر و البته همراستا با ریشه اول به تاریخ سینمای وسترن و نقطههای آغازین قتل و خشونت در هالیوود.
این دو مسأله به مرور زمان سینمای ترور و خشونت را شکل داده و باعث شدهاند که در سالهای بعد با شکلگیری بدمنهای شرقی مانند مسلمانان در سینما دست به کشتار آنان بزنند. بنابراین سینمای ترور از یک تبارشناسی دقیقی در تمام ادوار تاریخ سینمایی برخوردار است که برای فهم بهتر و جامع از سینمای ترور باید آن را شناخت.
یکی از چهرههایی که تاریخ سینما را درس میدهد و به عنوان منقد سینمای هالیوود میشناسیمش سعید مستغاثی نویسنده کتاب «حکایت سینماتوگراف» است. وی به عنوان منتقد در برنامههای سینمایی مانند نقد سینما حضور داشته و مدتی رئیس انجمن منتقدان سینمایی بوده است.
با او درباره ریشه ترور و خشونت در سینمای هالیوود صحبت کردیم تا ریشههای تاریخی خشونت در سینما را برای ما تبارشناسی کند.
اگر ترور را به معنای قتل، کشتن و ایجاد رعب و وحشت در نظر بگیریم این موضوع در سینمای غرب خصوصاً هالیوود یکی از محوریترین سوژهها برای ساخت فیلمهای سینمایی است که در عموم ژانرهای سینمایی اعم از درام، کمدی، علمی-خیالی، وحشت و ... دیده میشود. علت این موضوع نیز مشخص است زیرا از سویی سینمای هالیوود مبتنی بر منابع کلاسیک هنری و نمایشی و 36 وضعیت معروف نمایشی استوار است که از میان این 36 وضعیت 20 وضعیت به طور مستقیم و 9 وضعیت به طور غیرمستقیم به قتل و خشونت و ترور اشاره دارد.
سعید مستغاثی
شکلگیری جامعه و تاریخ آمریکا که مبتنی بر خشونت و قتل و غارت بوده نیز در این امر نیز مؤثر است. به طور مشخص به قتل عام سرخپوستان توسط فاتحان این قاره و بردهداری میتوان اشاره کرد که نمونههای مشخصی از خشونت در تاریخ آمریکا است. بنابراین غربِ وحشیِ وحشی با همان فیلمهای معروف و مشخصی که در خاطر داریم شکل میگیرد.
وسترن آغازگر تروریسم هالیوودی
اولین فیلم وسترن در سال 1902 به نام «سرقت بزرگ قطار» توسط «ادوین اس پورتر» ساخته میشود. این فیلم جزو اولین فیلمهای سینمایی آمریکا است. در این فیلم عدهای با وحشت و ترور دست به سرقت میزنند. این فیلم بر اساس ماجرای واقعی ساخته شده بوده است که در آن شخصیتهایی به نام «آلن پارکر» و «هری لنگ» دست به سرقت زدند.
فیلم «بوچ کسیدی و ساندنس کید» نیز بر اساس داستان این دو راهزن ساخته میشود. بنابراین میتوان بوچ کسیدی و ساندنس کید را جزو اولین تروریستهای تاریخ سینما نامید که بعدها نیز درباره آنها فیلمهای تروریستی دیگری ساخته شد. نکته مهم این است که این تروریستها در مقام قهرمانان سینما رو میشوند و شخصیتهای محبوباند. بنابراین تاریخ سینمای آمریکا با خشونت و ترور و با معرفی تروریستها به عنوان قهرمانان آغاز میشود.
بنابراین میتوان وسترن را اولین ژانر سینمایی نامید که ترور و تروریسم را نمایش داده است.بنابراین خیلی از فیلمهای وسترن معروف درباره همین تروریستهایی است که درباره آنها میخوانیم؛ اغلب اینها هفتتیرکشهاییاند که مأموریتهایی را انجام میدهند یا افراد یاغیاند که فیلمهای معروفی هم درباره آنها ساخته شد. مانند راهزنی به نام «ویلیام بانی» که تبدیل به یکی از قهرمانهای سینمایی میشود یا شخصیت دیگری به نام «پت گارِت» که مأمور قانون میشود یا شخصیتهای دیگری مانند «ریچارد بروکس»، «جسی جیمز» و «دنیل بون»؛ همه اینا شخصیتها شیشلولبندها و غارتگران معروفی بودند که در فیلمهای هالیوودی تبدیل به قهرمانان سینما شدند. یا راهزن و دزد بودند و ایجاد رعب و وحشت میکردند.
یا فیلم «دلیجان»ساخت «جان فورد» با بازی «جان وین» نیز درباره یکی دیگر از همین آدمکشها به نام «رینگو کید» است. اینها همه هفتتیرکشهای حرفهای بودند که برای قتل و غارت استخدام میشدند.
نمایی از دلیجان با بازی جان وین
مثال دیگر «کید شیلینگ» یا «تیم استراون» است در فیلم «کت بالو» ساخته «الیوت سیلورستاین» با بازی «لی ماروین» و «جین فوندا» محصول سال 1965 درباره هفتتیرکشی است که به استخدام دختر مزرعهداری در میآید که انتقام پدرش را بگیرد. این ماجرا نیز در فیلم «شهامت واقعی» ساخته میشود و یکبار دیگر در سال 1969 توسط «هنری هاتاوی» که نقش آن را «جان وین» بازی میکند و اسکار هم میگیرد و همان فیلم را باز هم در سال 2010 برادران کوئن میسازند که درباره هفتتیرکش معروفی است به اسم «روستر کاکبرگ» که در استخدام دختر نوجوانی در میآید تا انتقام خون پدرش را بگیرد.
پوستر فیلم کت بالو
خیلی از این هفتتیرکشها و جایزه بگیرها در واقع برای پول کار میکردند حتی در فیلمهای بسیار خوب و مثبتی مانند «خوب بد زشت»، خوبِ ماجرا کسی است که پول بیشتری از یکی از طرفهای ماجرا میگیرد و آدم میکشد و یا غارتگران را نجات میدهد. یا در فیلم «حرفهایها» ساخته «ریچارد بروکس» حتی شما میبینید که قانونگذارها در این میان همان تروریستها هستند، مانند قاضی «روی بین» کهاز اولین قانونگذارهای آمریکا است، خودش یک گردنبگیر و غارتگر و راهزنی بوده است که با اسلحه برای خودش قانون میگذارد؛ جمله او معروف است که اسلحه من قانون من است.
نمایی از فلیم خوب بد زشت
دو فیلم درباره او ساخته شده است یکی به نام «وسترنر» توسط «ویلیام وایلر» در سال 1940 با بازی «گری کوپر» و «زندگی دوران قاضی روبین» ساخت «جان هیوستون» در سال 1972 با بازی پل نیومن. یا شخصیت وایات ارپ که شخصیت معروف است. اما از همه جذابتر جان هالیدی استکه آن را همواره در کنار یکی از اسطورههای آمریکا به نام وایات ارپ در جدال معروف اوکی کرال میبینیم. او خودش پزشک بود اما بعد از کشتن دو سیاه پوست در سال 1870 به دالاس میرود و در قمارخانهای ساکن میشود و آنجا نیز یک سرباز را میکشد و به هر صورت به تامبستون میرود و با وایات ارپ آشنا میشود و ماجراهایی دارد که درباره آن چند فیلم ساخته میشود مانند قانونی برای تامبستون، کلمانتین عزیز، جدال در اوکی کرالو یا فیلمی به همین نام وایات ارپ ساخته لارنس کاسدان در سال 1994.
پوستر غربی یا همان وسترنر ویلیام وایلر
به نظرم صحنه جالبی در فیلم «زینهای شعلهور» ساخته «میل بروکس» است که در آن مجموعهای از این وسترنرهای تروریست را توصیف میکند. در این صحنه کلانتر قلابی فیلم میخواهد با عدهای درگیر بشود برای همین به یک نفر میگوید که برو و همه افراد را خبر کن و بعد این جوری تعبیر میکند که همه دزدها، راهزنها، غارتگرها، باجبگیرها، بانکزنها، قاتلین، مزدوران، جنایتکاران، احمقها، شرورها، بدسابقهها، قاچاقچیها، الواتها، دزدها، همه را بگو بیایند برای کمک.
پوستر فیلم زینهای شعلهور
در این صحنه همه خصوصیات تروریستی وسترنرها بیان میشود همانهایی که قهرمانهای همیشگی سینمای آمریکا و هالیوودند.
گانگسترها بخش دیگری از این تروریستها رادر سینمای آمریکا تشکیل میدهند،ژانر معروف گانگستری از معروفترین ژانرها است و درباره گروههای مافیایی و گانگستری در شهرهایی مانند شیکاگو است که دم و دستگاه دارند و به خرید و فروش مواد مخدر و مشروبات الکلی مشغول بودند و با گرفتن پول، آدمکش قراردادی میشدند. برای دفاع از قلمروها و دفاع از آنها و انحصارات خودشان با گروهها درگیر میشدند و ایجاد رعب و وحشت میکردند و اماکن و مراکز آموزشی را به آتش میکشیدند.
اینها در سینمای هالیوود جایگاه خیلی عمیقی دارند؛ از فیلمهای دهه 1930 مانند «دشمن مردم» ساخته «ویلیام ولمن»، «صورت زخمی» ساخته «هاوارد هاکس» گرفته تا فیلمهای «پدرخوانده» ساخته فرانسیس فورد کاپولا حتی نوع کمدی آن نیز بوده است مانند «جیبی پر از معجزه».
نمایی از فیلم صورت زخمی با بازی آل پاچینو
در همه این فیلمها در واقع گانگسترها بسیار خوب به تصویر کشیده میشوند و آنها نمادی از قدرت و شجاعت و عظمت میشوند و مرگشان ترحم برانگیز است. مثلاً در پدرخوانده رئیس این باند یعنی خود پدرخوانده با بازی «مارلون براندو» انسانی سمپاتیک و جذاب و در حقیقت کاراکتر محبوب فیلم است و جانشینش مایکل همین طور.
در واقع میتوان نتیجه گرفت که علت وجود سینمای ترور در آمریکا و خوب نشان دادن تروریستهای آمریکایی و موافقان سیاستهای آمریکا این است که همینها آمریکا را بنیان گذاشتند و همینها آمریکای حال حاضر را میچرخانند. همینها که امروز تروریسم دولتی را بها میدهند. این یکی از دلایل اصلی این نوع سینما و گستردگی آن است زیرا خود این تروریستها در تاریخ خشن آمریکا این کشور را به وجود آوردهاند. بنابراین هالیوود وظیفه خودش احساس میکرد که باید از این افراد، چهرههای خوبی در پرده سینما برای مخاطب ارائه بدهد تا بتوانند حضور تروریست را در حاکمیت آمریکا و نهادهای مختلف این کشور توجیه کنند.
یکی دیگر از انواع سینمای ترور در ژانر وحشت تعریف میشود.فیلمهای مختلفی را میتوان در سینمای آمریکا، هالیوود و غرب نام برد از «مرگ خسته» در اروپا گرفته تا «مطب دکتر کالیگاری» تا فیلمهای دهههای 1950 و 1960 مانند روانی هیچکاک و دهه 1990 مانند سکوت برهها و این اواخر مانند اویل دد، 28 روز، فیلمهای زامبی و انواع اقسام فیلمها که کم نیستند.
نمایی از فیلم ترسناک مطب دکتر کالیگاری
از سوی دیگر بیشتر قهرمانهای سینمایهالیوود و آمریکا تروریستاند مانند «جیمز باند» که یکی از محبوبترین قهرمانان است و با پذیرش مأموریت به آدمکشی میپردازد و همینطور مجموعه فیلمهای مأموریت غیر ممکن با بازی تام کروز یا امثال که بسیارند، همه تروریستاند. در واقع برای کارهای تروریستی و همینطور تروریسم دولتی مأموریت انجام میدهند، چرا که مأمورین سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی انگلیس و آمریکا مانند ام آی سیکس و سیا هستند و کاراکترهایی بسیار جذاب و سمپاتیک ارائه میشود.
دنیل کریگ آخرین کاراکتر جیمزباند
البته تروریستهایی هم در سینمای آمریکا وجود دارند که تروریستهای بدند که از میان شرقیها و مسلمانان بیشتر دیده میشود و در فیلمهای متعددی به عنوان تروریسم نمایش داده میشوند و سینمای آمریکا مشخصاً نسبت به آنها موضعگیری کرده است.
نکته جالب این است که یکی از اساتید دانشگاه آمریکا به نام پروفسور «جک شاهین» استاد دانشگاه ایلینویز، مستندی دارد به نام «حلقه فیلمهای عرب بد»؛ او در این مستند میگوید برای 30 سال فیلمهای هالیوودی را به تعداد 1000 فیلم تماشا کرده است؛ از فیلمهای سینمای صامت گرفته تا امروز را تماشا کرده است.
در اغلب این فیلمها یگ الگوی غالب خطرناک از مسلمانان ارائه میشود که این پستی نه یک انحراف اخلاقی بلکه یک نکته ماهوی و طبیعی آنها است. هالیوود مسلمانان را ماهیتاً تروریست نشان میدهد. جملهای معروف است که هر تروریستی مسلمان نیست اما هر مسلمانی تروریست است. مانند فیلم دروغهای راست جیمز کامرون یا محاصره. فیلمهای متعددی وجود دارد که در آن مسلمانان همواره در قالب تروریستاند.
پوستر فیلمهای دروغهای حقیقی
در فیلمهای دیگری مانند «قلمرو» ساخته پیتر برگ، «مجموعه دروغها» ساخته ریدلی اسکات، «سرینا» ساخته استیون گیگن، «محفظه رنج» ساخته کاترین بیگلو نیز نوع تروریسمی که به مسلمانان نسبت داده میشود تروریسم جعلی است و باعث شده است که حتی خیلی از چهرههای علمی خودشان نیز به آن اشکال بگیرند.
پوستر مجموعه دروغها با بازی دیکاپیریو و کرو
حتی چهرهای مانند «برژینسکی» در مقاله معروف خودش در سال 2007 میگوید این اقدام را متوقف کنید و به رسانههای آمریکا میگوید که اینقدر مسلمانان را با این عناوین جعلی نشان میدهید که باعث هولوکاست دیگری در جهان خواهد شد.
پس متوجه شدیم که چرا سینمای آمریکا مملو از ترور و تروریست است گروه بنیانگذاران تاریخ آمریکا که در واقع با سران ایدئولوژیک و آمریکا رابطه خوب دارند اینها تروریست خوباند و مخالفان سیاستهای آمریکا تروریستهای بدند.
فیلمهای نولان نیز با تروریسم مرتبط است از فیلم اول او یعنی ممنتو که درباره یک پلیسی است که قتلی را مرتکب شده است و به خاطر نمیآورد و با عکسها و تصاویر متوجه قتل میشود گرفته تا فیلم بیخوابی که باز هم درباره پلیسی است که در حین مأموریت دچار قتل میشود. فیلم تلقین نیز به تروریسم فکری میپردازد که به نوعی به گذاشتن یک فکر در ذهن یک نفر دیگر میپردازد که میتوان آن را ترور فکری نامید.
نمایی از فیلم تنت
همانطور که گفتم آمریکا به عنوان کشوری اسلحهساز و با دارا بودن 180 پایگاه نظامیدر جهان و مأموریت آخرالزمانی که برای خودش قائل است مجبور است که در فیلمهایش به این مسائل بپردازد و آنها را بیان کند تا بتواند آنها را توجیه کند.
در حقیقت ترور و تروریسم برای آمریکا یک بازی روتین است مانند عنوان فیلم «جاسوس بازی» با بازی «برد پیت» که در جایجای دنیا به آدمکشی میپردازند و در ویتنام به صورت تکتیرانداز افسران ویتکنگی را میکشند یا در برلین و یا لبنان و اسم فیلم هم جاسوس بازی است یعنی کشتن برایش مانند یک بازی است زیرا بدنه و تاریخ سینمای آمریکا بر اساس همین قتل و کشتن بنا شده است. فیلمهایی مانند «سریع و خشن» و «ایکس مِن» و ... همه فیلمهای تروریستی و خشناند. همواره اینکه تروریستی را منفی نشان میدهند و تروریستی را مثبت خودش منجر به اعتراض روشنفکران آمریکا است.
* البته در این میان چندتا فیلمی که به نقد آمریکا و جریان جنگسالار در آن میپردازد ساخته شده است مانند منطقه سبز؛ به نظر شما این نوعی تناقض در هالیوود نیست؟
تناقضی در کار نیست اگر فیلمها را با دقت ببینیم در جهت حمایت از تروریسم بوده است و اغلب هم ترویستها را مسلمان نشان داده است. مانند مجموعه دروغها یا قلمرو؛ همه شعارهایی که به صورت ضدامپریالیستی مطرح میشود و در دهن تروریستها گذاشته میشود که شگرد آنها است.
از اول هم اینطور بوده است، از فیلمهایی که درباره جنگ عراق ساخته شد از سال 2006 این شگرد وجود داشته است. در فیلم «محفظه رنج» و «برادران» و فیلمهای دیگر حتی تا همین اواخر در سال قبل در فیلم «یک جنگ خصوصی» حمایتش را از جبهه النصره و علیه دولت سوریه و مقاومت نشان داده است یا کلاهسفیدها که در حمایت تروریستهای کلاهسفید است که از تکفیریها حمایت کرده است یا سریال «هوملند» و... حتی با سریالی مانند «فرار از زندان» در یمن و عراق میروند و طبق معمول مقاومت را تروریست جلوه دادهاند و گروههای همراه خودشان را مخالف تروریست.
پوستر فیلم یک جنگ خصوصی
فیلمهایی که به نوعی در نقد آمریکا بوده است بسیار محدود و اصلاً مطرح نشدند اما در مقابل آنها در همان سالها فیلمهای زیادی ساخته شد. مانند «13 ساعت در بنغازی» و ... که همواره همان موضع را دارند و گروههایی که با ایدئولوژیها انقلاب اسلامی همراهاند تروریستاند و در جهت مقابل غربگراها یا افرادی که مورد حمایت نیروهای غربی، ضدتروراند.
هیچ وقت این طور نبوده است که دست داشتن آمریکا در ایجاد داعش نشان داده شود. نهایتاً فیلم «مایک نیکولز» با بازی «جولیا رابرتز» و فیلم «منطقه سبز» که اشاره شد و به خاطر همین اشارهها مهجور ماندند. فیلمهایی که بخواهند چیزی را خارج از قاعده نمایش بدهند از جریان اصلی کنار زده میشوند و از جایزه و اکران خوبی برخوردار نیستند. جریان اصلی سینمای آمریکا در جهت سیاستهای این کشور است یعنی تروریست نشان دادن مقاومت و ضدتروریست بودن خودشان و جریان تکفیریها است.
نظر بدهید