حسین هاشم پور در یادداشتی با عنوان «هر هنرمند، یک چاه نفت» بر ضرورت ارزش نهادن به هنرمندان تاکید کرده و برخی نتایج حاصل از این نگاه را برشمرده است. به باور وی هر هنرمند می تواند مانند چاه نفت و حتی بیش از چاه نفت برای ایران، ارزش افزوده آفرینی کند و دولت هوشمند دولتی است که دریابد برای شکوفایی و توسعه هنر هم باید در زیرساختها سرمایه گذاری اصولی انجام داد و از همه مهمتر با طرح مشوقهای متعدد بخش خصوصی را مهیای حضور در بازار هنر کند تا آنان بتوانند در گستره بین المللی برای هنر ایران تبلیغ و بازاریابی کنند.
به گزارش سارنا به نقل از ایسنا، این روزنامهنگار و کارشناس فرهنگ و هنر در یادداشت خود آورده است:
«به یقین مقصودم از «هر هنرمند یک چاه نفت»، این نیست که به هر هنرمند یک چاه نفت دهند؛ سهم هنرمندان مانند همه مردم فقط بوی نفت است، همه میدانند برای هنر و هنرمند کسی تره هم خرد نمیکند!
منظور تیترم این است که هر هنرمند می تواند مانند چاه نفت و حتی بیش از چاه نفت برای ایران، ارزش افزوده آفرینی کند، فقط باید زمینه دستیابی به چنین موقعیتی را فراهم آورد.
نهم مرداد، یادداشتی با تیتر «دولت جدید و ویرانه هنر» در یکی از رسانه ها منتشر کردم که با این جمله به اتمام رسید: «هنر نه تنها به کمیته امداد نیاز ندارد بلکه خودش چاه نفت است.»
در این مدت برخی مخاطبان عزیز این نگاه مرا به چالش کشیدند، عمده نقدها بر دو گزاره استوار است:
یک: بسیاری از دوستان مقایسه هنر و چاه نفت را غیرعقلانی ارزیابی کردند و معتقد بودند ارزش نفت صدها برابر هر هنری است!
اکنون قصد دارم جمله خودم را تصحیح کنم "هنر حتی از منظر اقتصادی هم بسیار ارزشمندتر از چاه نفت است" ؛ کافی است درآمدزایی هنر در کشورهایی را ببینید که چاه نفت ندارند. نفت محصول رو به پایان است و از آسیب های سیاسی تاریخی که به کشورمان زده بگذریم از منظر زیست محیطی هم زیان های بسیار به جای می گذارد که دامان نسل های بعدی را نیز آلوده خواهد کرد اما هنر، چشمه پاک آفرینش بی پایان است.
دو: عدهای که شمارشان اندک نیست، می گویند وظیفه ذاتی دولت سرویس دادن به هنرمند است و چرا باید برای استقلال هنر از بودجه دولت، راهکار داد؟ چاه های نفت در این مملکت به همه تعلق دارد و همه از جمله هنرمندان باید از این نعمت برخوردار شوند. اگر موج کره ای ۲۲ ساله و هنر ترکیه در ۲۰ سال اخیر را مثال می زنید که چگونه با توانمندسازی بخش خصوصی توانسته اند برای کشورشان ارزآوری کنند در ایران چنین شناخت و زیرساختی وجود ندارد، از این رو بر عهده دولت است که از تولید فیلم تا خرید نقاشی و مجسمه را انجام دهد.
به گمانم این طیف دوستان آب در هاون میکوبند، مثلا وقتی کل بودجه هنرهای تجسمی وزارت ارشاد برای همه چندین هزار هنرمند تجسمی سراسر کشور با دستمزد دو سه بازیکن فوتبال درجه دو خودمان برابر است، امید بستن به بودجه دولت و تحقق عدالت خود را گول زدن نیست؟
سه: «هنرمند هم تراز چاه نفت می تواند تولید ثروت کند» یک گزاره توضیحی هم دارد: برای کشف چاه نفت، استخراج، نگاهداری و تعمیر آن باید هزینه های هنگفت متحمل شد، دولت هوشمند دولتی است که دریابد برای شکوفایی و توسعه هنر هم باید در زیرساختها سرمایه گذاری اصولی انجام داد و از همه مهمتر با طرح مشوقهای متعدد بخش خصوصی را مهیای حضور در بازار هنر کند تا آنان بتوانند در گستره بین المللی برای هنر ایران تبلیغ و بازاریابی کنند و ... نمیگویم اندازه چاه نفت، اما یک میلیونیوم چاه نفت برای هنر و هنرمند هزینه شود هنر ایران میتواند ظرفیتهای والای خود را عیان کند. برخی تئوریسینها میگویند: حدود ۴۰۰ هزار گالری در جهان وجود دارد که از این تعداد ۱۲۰۰ گالری ۷۵ درصد کل درآمد هنر را از آن خود کردهاند. درآمد ناشی از هنرهای تجسمی ۶۴ میلیارد دلار است و ۳ درصد گالریهای جهان، یعنی ۱۲۰۰ گالری ۵۰ میلیارد دلار از این درآمد نصیبشان میشود. همان طور که حدس می زنید سهم ایران از این عدد، پشت ممیزها، حوالی ناچیز و اندک است!»
نظر بدهید