به گزارش سارنا به نقل از الف:
یک نماد بزرگ افول اقتدار آمریکا و در مقابل، صعود قدرت نرم و فرهنگی انقلاب اسلامی(اقتدار)، ترور شهید سلیمانی است. این مدعا جدا از تشییع جهانتاریخی و بی نظیر او و نیز حمایت کثیری چهره های خارج از نظام از آن شهید بزرگوار و موشک باران پایگاه عین الاسد- به عنوان اولین حمله رسمی و دولتی به آمریکا پس از جنگ جهانی دوم- قابل اثبات است. برای تثبیت این امر در اذهان می بایست به عملیات تروریستی علنی و رسمی دولت آمریکا اشاره کرد که در نوع خود بی مانند بوده است. این عملیات ترور، نوعی توحش غیرقانونی و رسمی در بالاترین درجه خود را نشان داد.
قابل توضیح است که «اقتدار» برخلاف زور با جاذبه درونی و خودبخودی همراه است؛ به نحوی که افراد داوطلبانه و یا دست کم همراه با رضایت درونی، حکم را انجام می دهند. زمانی آمریکا در دنیا آن چنان قدرت داشت که بعضاً بدون مداخله نظامی و حتی طراحی و مشارکت در کودتا، می توانست دولت ها را تغییر دهد. بعضاً یک اشاره برای این امر کافی بود. اما آمریکا رفته رفته جاذبه درونی اش رو به افول رفت و حتی برای کسی مانند صدام که دست نشانده خود او بود، ناچار به حمله نظامی شد. دست بر قضا از زمان جنگ های بعد از یازده سپتامبر، درست در اثر جنگها و سیاست های یکجانبه گرایانه کسی مانند بوش پسر، اقتدار و قدرت نرم آمریکا، بازهم افول کرد. داستان افول به همین بُعد نرم محدود نماند. ضمن این که آمریکا قبل از این ماجرا هم در بُعد سخت، شاهد رقبایی جدی شد. تضعیف بعد سخت قدرت این کشور تا آنجا ادامه یافت که امروز با وجود حفظ میل مخرب و جنگ طلب و تغییر نکردن ذات ضد انسانی و ضد دمکراسی سیاست خارجی این کشور، اما از توان واقعی برای آغاز جنگ جدید محروم است.
تروریسم رسمی که با عاملیت ترامپ سراغ مقتدرترین و محترم ترین، انسانی ترین و جهانی ترین چهره نظامی دنیا آمد، نقشه ای از سر استیصال و بی برنامگی بود. آمریکا نه با استدلال و نه با زور نمی توانست دولت های منطقه را در برابر شهید سلیمانی بسیج کند. همچنین این دولت نمی توانست و شهامت آن را نداشت که وارد جنگی آبرومندانه و متعارف یا کلاسیک با شهید سلیمانی و نیروی تحت امر او و در یک کلام ایران شود. از این رو، به تروری غافلگیرانه و مبتنی بر خیانت کسی یا کسانی در خاک میزبان تکیه کرد.
این ترور اوج و نمادین ترین نشانه افول قدرت نرم و نیز قدرت سخت آمریکا بوده است. در مقابل، به خودی خود دلالت بر اقتدار ایران داشت. تشییع شکوهمند پیکر مقدس سردار دل ها و موشک باران پایگاه آمریکایی، همدلی چپ و راست در ایران و حتی دفاع چهره های بعضاً اپوزیسیون از شهید سلیمانی و در مقابل محکوم کردن اقدام آمریکا و سایر رویدادها همگی بزنگاهی کم نظیر برای مشروعیت آفرینی ایران و انسجام و عمق بیشتر در برابر آمریکا بود که البته این زنجیره استثنایی و رخدادین، چنان که باید مورد توجه و بازسازی گفتمانی قرار نگرفت.
به هر روی، برخی به اشتباه ترور سردار سلیمانی را دال بر قدرت آمریکا تلقی و یا القا کردند. در حالی که این دست رفتارهای خارج از قانون بین الملل، رفتارهای یاغی مآب و از روی ضعف است. نه تنها اقتدار، که حتی زور و قدرت سخت هم در صورت استحکام زیاد نیازی به مواجهه غیر رودرو، گردنه گیری و ترور ندارد.
نکته نهایی این که فعالان و مدیران جبهه انقلاب اسلامی می بایست شهادت سردار سلیمانی را فراتر از یک رخداد و از حیث فرم، متمایز از سایر شهادت های تاریخ انقلاب بدانند. بدون توجه فراشعاری و فرامقطعی(فراموسمی-فرامراسمی) به شهادت سردار سلیمانی، نمی توان مواجهه استراتژیک با آمریکا و دشمنان مردم داشت. به عبارت دقیق تر، لازم است در هر دو وجه نظری و عاطفی، رخداد ترور سردار سلیمانی بسط و عمق بیشتری داده شود.
محسن سلگی
نظر بدهید