جوان و پر از انگیزه است، خستگی برایش معنا ندارد؛ برای کار شبوروز، گرما و سرما نمیشناسد و عجیب قانونهای خاص خودش را دارد. قانونهایش برای متمایز کردن خودش از دیگران نیست، دلش میخواهد شاگردانش به درستی رشد کنند، در یک زندگی حرفهای فوتبال.
خیلی زود مطرح شد و کمتر از ۲۰ سال داشت که پیراهن تیمملی ایران را به تن کرد. مغرور نشد و راهش را آهسته و پیوسته ادامه داد؛ در مسیر فوتبالیاش، اوساسونای اسپانیا مقصدی شیرین و دلنشین برایش بود. امان از گلی که بالای سر کاناوارو کاپیتان تیمملی ایتالیا، به کاسیاس گلر افسانهای رئالیها زد؛ هم محبوبتر شد و هم بزرگتر برای ایرانیها.
به گزارش سارنا به نقل از ایسنا، "نکو" شعار هواداران اسپانیایی بود؛ شعاری که وقتی برای بزرگداشت بازیکن محبوب "سرخها" در پامپلونا طنینانداز میشد، ما ایرانی ها را به وجد میآورد، مثل یک غرور ملی. در مسیرش هر چه بوده صعود بوده، از تیمملی گرفته تا بازی در جامجهانی و اروپا و حتی گل نجاتبخشاش برای ماندن اوساسونا در لالیگا و حالا مربیگری...
هیچ وقت راه تنزل را در پیش نگرفت حتی آن روزی که در متن نامه خداحافظیاش نوشت "بچه که بودم وقتی میگفتند کفشهایش را آویخت فکر میکردم باید کفشهایم را از جایی آویزان کنم ولی بعدها فهمیدم که با آویزان کردن کفش خیلی از آرزوهایت هم آویخته خواهد شد." اما جواد نکونام که در اوج پختگی در فوتبال، کفشهایش را آویخت، نه تنها هیچ وقت کفش آرزوهایش را آویزان نکرد، بلکه با همان کفشها به سوی آرزوهای بزرگتر دوید.
نکوی ۴۱ ساله اهدافی دارد به بلندای کارنامه درخشانش؛ او به مربیگری در اروپا فکر میکند، شانسی که در اوساسونا برایش وجود دارد و اگرچه حالا هم میتواند هدایت تیمملی را هم برعهده داشته باشد اما فعلا در فولاد خوش میدرخشد.
خبرنگار ایسنا با این مربی جوان که علاقه چندانی با مصاحبه و بودن در رسانهها ندارد به گفتوگو نشست؛ بعد از تمرین به محل گفتوگو آمد و عجیب بود که اصلا خسته نبود و تمام دغدغهاش اتمام گفتوگو و رفتن برای برنامهریزی تمرین بعدی بود.
در ادامه این گفتوگو را که به نوعی از صفر تا صد با "جواد نکونام" است، میخوانید.
*جواد نکونام فوتبال حرفهای را چگونه و از کجا شروع کرد؟
من فوتبال حرفهایام را از سال ۷۰ و با نفت تهران شروع کردم. ابتدا در نوجوانان نفت و سایپا بودم و سپس به راهآهن رفتم و تا رده سنی بزرگسالان نیز برای این تیم بازی کردم. بعد از راهآهن هم در سال ۷۶ به تیم ملی جوانان دعوت شدم و سپس راهی تیم پاس شدم و تا روزی که از فوتبال ایران لژیونر شدم با تیم پاس بودم.
*از تیم پاس بیشتر بگویید؛ تیمی که نبودش حسرت خیلیها شده است
زمانی که با پاس بودم در دو مکان مختلف تمرین میکردیم و امکانات ایدهآلی نداشتیم اما کاری که انجام دادیم، این بود که تمرکزمان تنها روی تمرین و کارمان بود و توانستیم در فوتبال موفق شویم زیرا انگیزه و انرژی جوانی داشتیم و خیلی تلاش میکردیم که به موفقیت برسیم. بعد هم که پاس به اکباتان انتقال پیدا کرد یک باشگاه حرفهای بود و آن زمان امکاناتی داشتیم که شاید الان خیلی از تیمها ندارند و کاری که انجام میدادیم این بود که به صورت حرفهای تمرین میکردیم و حتی استادیوم اختصاصی داشتیم اما باید به حال کسانی که باعث شدند اکنون باشگاه پاس حال و روز خوبی نداشته باشد تأسف خورد. وقتی به این باشگاه میروم، شرایط آن برایم ناراحت کننده است و باید برای این فوتبال ناراحت بود که نتوانستیم از این باشگاه به خوبی و حرفهای محافظت کنیم. البته باید سلامی هم کنیم به آنهایی که زحمت کشیدند و پاس را نابود کردند و فوتبال را به این جایگاه رساندند تا چنین باشگاه خوب و حرفهای را در فوتبال ایران نداشته باشیم. در کل با نابود تیم پاس به نظر من فوتبال و بازیکنان ما ضرر کردند زیرا این باشگاه، بازیکنان و استعدادهای خیلی خوبی داشت اما با رفتار غیرحرفهای که انجام شد باعث شدند که خیلی از بازیکنان نابود شوند و پاس از بین برود. ضمن این که باید بگویم پاس همدان، پاس تهران نیست. به نظرم همیشه یک سؤال در فوتبال ایران باقی خواهد ماند آن هم "سرنوشت پاس تهران" است.
*جواد نکونام از همین پاس هم لژیونر شد؛ اما با وجود پیشنهادهای اروپایی چرا امارات؟
من سال ۸۵ که از پاس جدا شدم، به امارات رفتم و این انتخاب علیرغم چند پیشنهاد اروپایی بود؛ من کارم با کایزرسلاترن تمام شده بود اما سرمربی وقت آقای دنیزلی به من اجازه نداد که بروم. از یک تیم ترکیهای هم پیشنهاد داشتم که باشگاه موافقت نکرد و در نهایت در نیمفصل آخر قراردادم با پاس وقتی از تیم اماراتی پیشنهاد خوبی دریافت کردم و پول خوبی هم نصیب باشگاه میشد، آن موقع با جدایی من موافقت شد. من به امارات رفتم تا بتوانم تجربه بیرون از فوتبال بازی کردن را برای جامجهانی پیدا کنم و بعد از آن هم بتوانم در این رقابتها خوب بازی کنم و به عنوان بازیکن آزاد به کشورهای اروپایی ترانسفر شوم. البته آن زمان حتی با استقلال هم صحبت کرده بود که اگر خارج از ایران بازی نکنم به این باشگاه بروم اما تصمیم را برای لژیونر شدن گرفته بودم.
*درخشش در جام جهانی ۲۰۰۶ اتفاقات خوبی را برای شما رقم زد و مشتریان اروپایی خوبی خواهان شما شدند، اما اوساسونا انتخاب شما شد
در جام جهانی دو پیشنهاد از آلمان داشتم که یکی همان کایزرسلاترن بود و یک پیشنهاد هم از اسپانیا و تیم اوساسونا به من رسید. من خودم علاقهمند به فوتبال اسپانیا بودم و ترجیح دادم در اسپانیا بازی کنم. به نظرم انتخاب خیلی خوبی داشتم.
*به نظر می آید حضور در اسپانیا بخش بزرگی از اتفاقات مهم زندگی شما است؛ چقدر موافقید؟
بله،حضورم در اسپانیا یک دوره فوتبالی فوقالعاده بود و وقتی تمام اتفاقات دوران فوتبالیام را که در اسپانیا برایم رقم خورد، مرور میکنم، بعضی مواقع میگویم شاید خواب بوده است. زیرا از سال اولی که آنجا بودم با رونالدینیو، اتوئو، روبینیو، دیوید بکهام و فن نیستلروی بازی کردم تا بازی مقابل تیم رویایی مورینیو و گواردیولا. سالهای خوبی را گذراندم و با بازیکنهایی بازی کردم که همیشه در ذهن من هستند. من حداقل ۱۰ تا ۱۲ الکلاسیکو بازی کردم و مقابل رئال و بارسلونا و مقابل مسی و رونالدو نیز بازی کردم و در بازیهایی بودم که هر چه میگذرد به ارزش آنها پی میبرم. من استفاده کاملی از حضورم در فوتبال اسپانیا داشتم.
*از مصدومیت در سال ۲۰۰۷ و اقدام حرفه ای باشگاه اوساسونا بگویید و البته الگوبرداری شما و انجام همان کار در مورد ایوب والی در فولاد
بعد از بازیهای جام باشگاههای آسیا زمانی که به اسپانیا برگشتم و در حال انتقال به ویارئال بودم که مقابل همین تیم در یک بازی دوستانه مصدوم شدم. واقعا یک سال بد را پشت سر گذاشتم و این که باشگاه اوساسونا با من تمدید کرد به این دلیل بود که آنجا به صورت حرفهای به بازیکن و فوتبال نگاه میکنند و وقتی بازیکنشان مصدوم میشود به او احترام میگذارند و آن را فراموش نمیکنند. در آنجا این اقدام یک کار عادی و معمول است اما در ایران این کار را هیچ کسی انجام نمیدهد و اگر من هم این کار را بلدم و در فولاد انجام دادم به خاطر تجربهای بود که در فوتبال اسپانیا کسب کردم. ما نیز وظیفه داریم به بازیکن مصدوم احترام بگذاریم و آن را در فوتبال ایران ترویج دهیم. امیدوارم این اتفاق در کشور ما نیز بیفتد
*راز محبوبیت جواد نکونام در اوساسونا چه بود؟
فقط بازی خوب بود. در اسپانیا به این صورت نیست که با صفحات مجازی، لیدر، هوادار و روزنامه ها محبوب شد. آنجا فقط باید خوب بازی کرد تا محبوب شد. من هنوز با سرپرست تیم و دو بازیکن سابق اوساسونا که اکنون در باشگاه سمت دارند و همچنین مدیر رسانه و مدیر ورزشی باشگاه در ارتباط هستم و دوستان خیلی خوب من هستند.
*چقدر شعار هواداران اسپانیایی و ایرانی ها برایتان خوشایند بود؟
وقتی ایرانی ها جواد لالیگایی را سر دادند، واقعا سورپرایز شدم. ضمن این که وقتی در اوساسونا اسم نکو را روی من گذاشتند خیلی برای من خوب و جالب بود.
*راستی چرا بعد از اوساسونا باوجود پیشنهادهای دیگر به استقلال رفتید؟
من در یک خانواده استقلالی به دنیا آمده بودم و همیشه دوست داشتم در استقلال بازی کنم و این علاقهمندی خانوادهام و به ویژه پدرم نیز بود. البته من هیچ وقت به هواداران و بازیکنان پرسپولیس نیز بیاحترامی نکردم و کُری نمیخوانم. من حتی قبل از این که به فوتبال امارات بروم میتوانستم به استقلال بروم اما ناصرخان حجازی هم به من گفت که اگر پیشنهاد خارجی داشتی برو و حتی این را قلعهنویی هم به من گفت اگر پیشنهاد اروپایی داشتی برو. در آن برهه همه دوست داشتند من پیشرفت کنم اما وقتی از امارات برگشتم، چون دوست داشتم در استقلال بازی کنم، به این تیم رفتم. در آن سال وقتی با استقلال قهرمان شدم برای خودم و خانوادهام خیلی خوب و شیرین بود. در آن برهه سعی کردم تا دقیقهای که برای استقلال بازی می کنم، سالم بازی کنم و تنها به موفقیت استقلال فکر کنم.
به نظرم آن فصل که قهرمان هم شدیم، با توجه به اینکه به یکی از آرزوهایم رسیده بودم، خوب و شیرین بود. البته الان عِرقم فقط به تیم فولاد است و فولاد را دوست دارم. من در هر تیمی که باشم فقط برای موفقیت آن تیم تلاش میکنم و قطعاً بازیکنان و هواداران استقلال هم میدانند که مکتب استقلال و تیمهای بزرگ این را میطلبد که همیشه پاک و سالم زندگی کنی. من هم همیشه این کار را میکنم و در هر تیمی که باشم برای آن تیم زحمت میکشم و اکنون تمام تمرکز، عِرق و تعصبم نسبت به فولاد خوزستان است زیرا باشگاه فولاد تمام امکانات را برای من فراهم کرده است که در این تیم مربیگری کنم. من حتی کلمهای درباره استقلال و پرسپولیس و سایر تیمها صحبت نکرده م و نخواهم کرد چون در حیطه من نیست و تنها مسئولیت فولاد را دارم.
*آیا در سال ۹۳ به دلیل اختلاف نظر با کادرفنی وقت استقلال از این تیم جدا شدید؟
اختلاف نظر با کادر فنی استقلال نداشتم. من همیشه سعی میکنم در جایی باشم که خوشحال باشم و از کاری که انجام میدهم لذت ببرم. اما خیلی خیلی راحت و مختصر و مفید بگویم "در شخصیت من نیست که یکسری کارها را به خاطر این که در آن جا باشم به اجبار انجام دهم" و به همین دلیل تصمیم گرفتم از استقلال بروم.
*چرا تیم ایرانی دیگری را برای بازی انتخاب نکردید؟
من آن برهه دیگر نمیخواستم ایران بازی کنم. آن زمان حتی الریان قطر هم ابتدای فصل من را میخواست ولی باشگاه استقلال نگذاشت که بروم و فتحالهزاده میتواند شهادت بدهد که تراکتور هم به چه صورت به فدراسیون آمدند تا با من قرارداد ببندد اما من میخواستم از ایران بروم و به الکویت رفتم و هدفم از رفتن الکویت این بود که میخواستم از آن فضا جدا شوم. فضایی که در آن (استقلال) خیلی کارها انجام میشد ولی در ذات و شخصیت من نبود. من با احترام جدا شدم و چون سال جامجهانی بود برای من مهم بود و یادم هست تمرینات الریان نیز به آن حدی صورت که باید باشد نبود و بعد از یک نیم فصل جدا شدم و به سایپا رفتم.
*یعنی به خاطر تمرینات کم الریان از این تیم جدا شدید؟
بله سال جام جهانی بود و برایم اهمیت داشت. من در استقلال هم که بودم خیلی تمرین میکردم. در الکویت هم مربی اختصاصی گرفتم تا آماده به جامجهانی بروم.
*چرا بعد از جام جهانی جواد نکونام حاضر شد در اوساسونا و در یک لیگ پایین تر بازی کند؟
چون دوست داشتم فوتبالم را آنجا تمام کنم که البته باشگاه به مشکلاتی برخورد کرد و پول و شرایط ایدهآلی نداشت و حتی رییس باشگاه و سه چهار نفر از عوامل باشگاه را دستگیر کردند و وضعیت شان خیلی بد شد و به لیگ سه سقوط کردند و نزدیک بود که دیگر تیمداری نکنند که در آن زمان، من هم تصمیم به جدایی گرفتم و به ایران برگشتم.
*با کولهباری از افتخارات ملی و باشگاهی و شکستن بیشترین تعداد بازی ملی تاریخ فوتبال؛ جواد نکونام خداحافظی زود هنگامی از تیم ملی در اوج پختگی در فوتبال داشت. پشیمان نیستید؟
آن سال که اوساسونا بودم از تیم ملی نیز علیرغم این که خیلی ها به من گفتند خداحافظی نکن، خداحافظی کردم و الان که فکر میکنم به نظر خیلی زود خداحافظی کردم. من در کل فوتبالم حتی یک بازی هم ذخیره نبودم، در حالی که معمولاً به این صورت است بازیکنهایی که سنشان بالا میرود ذخیره میشوند و کمکم کنار میروند اما من در تمام دوران فوتبالیام یک بازی هم ذخیره نشدم و به نظرم زود فوتبال را کنار گذاشتم. نکته جالب این است که آن زمان حتی میخواستم زودتر هم فوتبال را کنار بگذارم که با توجه به مشورتهایی که داشتم این اتفاق نیفتاد اما واقعاً میتوانستم فوتبال را ادامه دهم.
*چرا برای خداحافظی این همه عجله داشتید، از فضای فوتبال خسته شده بودید؟
من از تیم ملی نوجوانان تا بزرگسالان و تا تیمهای داخلی و خارجی را بازی کرده بودم و خیلی فوتبال بازی کرده بودم و شاید خسته شده بودم که این تصمیم را گرفتم. حتی وقتی می خواستم خداحافظی کنم، هیچ کسی نمیدانست قصد چنین کاری را دارم چون نمیخواستم کسی من را از تصمیم منصرف کند.خودم و خانوادهام خیلی ناراحت بودیم اما تصمیم گرفتم حداقل از تیم ملی خداحافظی کنم.
قصد داشتم باشگاهی را ادامه دهم که آقای کیروش درخواست داشت کمک او باشم و روند مربیگری را یاد بگیرم و معتقد بود سه سال بیشتر هم فوتبال بازی کنم اتفاقی رخ نمیدهد که آنجا هم اشتباه کردم که فوتبال باشگاهی را زود کنار گذاشتم اما برای کار مربیگریام خوب شد چون مربیگری را پیش خود آقای کیروش شروع به یادگیری کردم و نکاتی را یاد گرفتم که قطعاً در این عرصه خیلی به درد من میخورد. به هر حال این خداحافظی از یکسری جهات برای من خوب بود و از یک سری جهات به ضرر من بود.
این را هم بگویم که آن فصلی که قصد خداحافظی داشتم، در سایپا بودم و شرایط تیم به صورتی بود که سرمربی وقت تیم تحت فشار بود و شرایط به صورتی بود که وقتی نتیجه نمی گرفت، میگفتند که نکونام باید سرمربی شود و من هم به خاطر اینکه این بار از روی دوش سرمربی برداشته شود با مشورتی که با خود کیروش داشتم گفت این کار اصلا خوب نیست و از سایپا جدا شدم. البته باشگاه به من پیشنهاد سرمربی – بازیکن را داده بود اما من گفتم که میخواهم بازیکن بمانم. آن زمان حتی تا نزدیکیهای عقد قرارداد هم پیش رفته بودیم که من سرمربی – بازیکن شوم که در نهایت وقتی دیدم اصرار برای این موضوع زیاد است با سرمربی وقت هم صحبت کردم که به خاطر این اتفاقات ترجیح میدهم که از تیم بروم. او هم از من تشکر کرد و جدا شدم و به العربی رفتم و بعد هم که تصمیم گرفتم که فوتبال را کنار بگذارم و کمک مربی شوم.
* و اما خداحافظی از تیمملی در فروردین ۹۴؛ چرا جواد نکونام با آن همه افتخارات بازی خداحافظی نداشت؟
من خودم نخواستم؛ برای بازی ایران و سوئد آقای کی روش گفت اگر می خواهی برایت بازی خداحافظی برگزار کنیم اما من قبول نکردم زیرا وقتی مسئولان فدراسیون به فکر نبودند دلیلی نداشت که خودم کاری در این زمینه انجام دهم. نکته جالب این است کشورهای عربی مراسماتی در خور شان بازیکن برگزار می کنند و با برگزاری یک بازی خوب از او به پاس سال ها تلاشش قدردانی می کنند اما در ایران به این صورت نیست.
*شما رکوردهایی خوبی را هم به اسم خودتان ثبت کردید
رکورد برای آمار و ارقام خوب است و برای کسانی که این مقوله را دنبال میکنند، جذابیت دارد ولی برای من خیر؛ من فوتبال بازی نکردم که یک روز رکورد بیشترین بازی ملی را داشته باشم یا مربیگری نمیکنم که رکورد بیشترین مربیگری را به نام خود ثبت کنم. من فوتبال بازی میکردم که موفق باشم و به تیم ملی و بالاترین جایگاه ممکن برسم. در مربیگری هم به همین صورت است. این که راهت را در شکست و پیروزی ادامه دهی، این برای من مهم است. آنچه که به آن بسیار توجه میکنم این است که راهم را در هر شرایطی ادامه دهم و مطمئن هستم که موفقیت حاصل میشود.
*به نظر می رسد در هیچ دوره ای چه در دوران بازی و چه در عرصه مربیگری، پیشرفت جواد نکونام متوقف نشده است
در پنج دوره مقدماتی جام جهانی بازی کردم و در ۲۰۰۶ و ۲۰۱۴ همراه با تیم ملی به جام جهانی رفتم و اینها افتخاراتی است که همه فوتبالیستها دوست دارند به آن دست پیدا کنند. البته میتوانستم حضور بیشتری در تیم ملی داشته باشم اما با توجه به شرایطی که بود، به نظرم دو جام جهانی خوب را داشتم و یکی باعث حضورم در فوتبال اروپا شد و در یکی نیز کاپیتان تیم ملی بودم که افتخار بزرگی برای من است. همه اینها به تفکرم برمیگردد که از روز اول میخواستم پیشرفت کنم و تا روزی هم که فوتبال بازی کردم، پیشرفتم را متوقف نکردم و تا جایی که میتوانستم به موفقیت برسم، ادامه دادم و نهایت همانی بود که به آن رسیدم اما خوشحالم که به حداکثر کاری که میتوانستم انجام دادم، رسیدم. البته اگر آن موقع تجربه الان را داشتم قطعاً موفقیتهای بیشتری کسب میکردم. اما در آن زمان و با جوانی و تجربه کم و فوتبال آماتور ایران، به نظرم کار بزرگی انجام دادم.
*تجربه پوشیدن پیراهن تیم ملی قبل از سن ۲۰ سالگی چطور بود؟
من وقتی تیم ملی جوانان بودم به تیم ملی بزرگسالان هم دعوت شدم. آن موقع بازیهای ملی کم بود و فوتبال هم دوقطبی بود و مثلاً اگر ۲۰ بازیکن به تیم ملی دعوت میشد ۷ بازیکن استقلال، ۷ بازیکن پرسپولیس و ۵ لژیونر و یک جواد نکونام از کل لیگ به تیم ملی دعوت میشد. در خیلی از اردوها یا من یا یک نفر دیگر از سایر تیمها به تیم ملی دعوت میشدیم. تمام اردوها از بازیکنان استقلال و پرسپولیس بود اما من در آن سن و سال کم در تمام اردوها در کنار تیم ملی بودم ولی بازی به من نمیرسید که به نظرم اگر شرایط فعلی بود من در سه سال ابتدایی حضورم در تیم ملی حداقل ۱۰ بازی داشتم. در نهایت نیز سال ۷۹ اولین بازی ملی را انجام دادم.
*همه معتقدند که جواد نکونام بازیکن خیلی منضبطی بود و اکنون هم در دوران مربیگری به یک سری اصول و قواعد خاص پایبند هستید و شاید به ندرت چنین مربیانی را در ایران داشته باشیم
پدر من نظامی است و در ارتش بود. در خانواده و خانهمان نیز همه چیز سازماندهی شده و با برنامه است. شخصیتی که از خانه برای من شکل گرفت در دورانی که فوتبال بازی میکردم نیز وجود داشت. من وقتی یک نوجوان بودم و میخواستم به تمرین بروم نیز پدرم میگفت باید نیم ساعت زودتر به محل تمرین بروی و خوب تمرین کن و من از آنجا شکل گرفتم. در پاس تهران هم با مربیانی چون ابراهیم قاسم پور، حسین فرکی، همایون شاهرخی و فرهاد کاظمی کار کردم که همه آن مربیان نظم و دیسیپلین خاصی داشتند و بعد نیز در فوتبال اروپا که مهد نظم و انضباط و برنامهریزی است بازی کردم و همه اینها کنار هم باعث شد که من همیشه بانظم باشم. البته کار درست همین است و بازیکن باید نظم و انضباط داشته باشد. در دورانی که فوتبال بازی میکردم قطعاً اشتباهی داشتم اما بازیکن بینظمی و تیم خرابکن و تیم بهمزن نبودم. در تمام تیمهایی که بودم فیکس بازی کردم و ذخیره نبودم. همیشه هم به خاطر این نظم سود کردهام و به همین دلیل در مربیگریام نیز به همین صورت هستم.
*در زمان حضورتان در تیم ملی، سرمربی بود که چندان نظم برایش مهم نباشد و شما اذیت شده باشید؟
زمانی که در تیم ملی بودم اگر نظم و انضباط وجود نداشت خیلی اذیت می شدم و البته تمام نظم تیم به سرمربی تیم ملی بستگی داشت. یادم هست در یک دوره حضورم در تیم ملی، وقتی تیم باید برای استراحت می رفت، سرپرست تیم ملی کارت اتاق بازیکنان را به من به عنوان کاپیتان داد که من کارت را به بازیکنان بدهم ولی بعد سرمربی تیم ملی من را صدا کرد و گفت نمی خواهد این کار را انجام بدهی و بگذار خود بازیکنان کارت هایشان را بردارند. من هم وقتی دیدم نظم برای آن سرمربی مهم نیست، کارت ها را تحویل دادم. آن مربی خودش نمی خواست تیم شکل داشته باشد، در حالی که رییس تیم و مسئول نظم تیم سرمربی است.
*از چه سالی فعالیت در عرصه مربیگری برای شما کلید خورد و آیا الگوی و سبک شما در این عرصه کارلوس کیروش بود؟
من مربیگری را از سال ۲۰۱۰ شروع کردم. همان سال که در اسپانیا بازی میکردم، دو مدرک گرفتم. در همان جا نیز چون به مربگیری علاقهمند بودم، تمرینات را یادداشت میکردم و به کلاسهای مربگیری میرفتم. شروع مربیگری رسمیام کنار آقای کیروش بود ولی الگوبرداریام از خیلی از مربیان است. هر نکتهای را سعی کردم از یک مربی یاد بگیرم. مثلا آنالیز، زندگی درون اردویی و نگاه به فوتبال را از آقای کیروش یاد گرفتم و شکل و سازماندهی تمرین را از مربیان خارجی و ایرانی مختلفی یاد گرفتم اما سبک مربیگریام، سبک کاری خودم است و اگر بخواهم خودم سبک کارمی را انتخاب کنم، دوست دارم با سبکی مختلط از یورگن کلوپ و سیموئونه مربیگری کنم.
*هنوز هم معتقدید کی روش به فوتبال ایران خدمات بسیاری داشت؟
بله و البته علاوه بر او، فوتبال ایران مدیون بلازویچ، برانکو و دنیزلی نیز است.
*شما کاپیتان سخت گیری بودید و البته بهتر است بگویم قانونمند و منظبت؛ به صورتی که گویا بازیکنان از شما ترس هم داشتند. به نظرتان بازیکن های تیم ملی وقتی اشتباه می کردند دوست داشتند شما متوجه شوید یا کی روش؟
آن ها نمی ترسیدند و احترام می گذاشتند. من واقعا نمی گذاشتم خیلی اخبار تیم و بازیکنان به کی روش برسد و البته این کار یک کاپیتان است. البته کی روش هم به من اختیار تام داده بود. یک بار یکی از بازیکنان اخبار تیم ملی را به بیرون داده بود که من فهمیدم و با او برخورد و راهنمایی اش کردم اما اگر کیروش متوجه می شد او را از تیم ملی بیرون می کرد.
*چرا شب رفتن کی روش از ایران به دیدار او رفتید؟
رفتم چون وظیفه داشتم. البته قبل از این اتفاق با او صحبت کرده بودم اما فکر نمی کردم برود. وظیفه من بود که هنگام رفتن او را می دیدم و از او تشکر می کردم. شب خاطره انگیزی برای من بود.
*از این که میگویند سبک مربیگری شما مانند کی روش است خوشتان می آید یا نه؟
اگر شبیه کی روش باشم که خیلی خوب است اما من سبک خودم را دارم. من از هر مربی که با آن کار کردم، موردی را الگوبرداری کردم. من شبیه کی روش نیستم، تلفیق مربیانی هستم که از آن ها ایده گرفته ام. من قطعا دوست دارم در این عرصه بهترین خودم باشم.
شبیهترین آدم به شما چه کسی است؟
کاپیتان سابق تیم اوساسونا بود. وقتی او را دیدم، متوجه شدم مثل خود من است و فقط به فکر زندگی و تمرین است و همیشه سالم زندگی میکند. او را آن موقع میپرستیدند و او بسیار حرفهای بود.
*تیمی هم بود که دوست داشتید در آن تیم بازی میکردید؟
من عاشق سویا و رئال بودم. همیشه از بازی مارکونسا، فاویونا، دنی آلوز و خسوس ناواس لذت میبردم. من همیشه جو استادیوم سویا را دوست داشتم. یک جو عالی بود. من عاشق شکل فوتبال دونگا، پاتریک ویرا، رویکن و ماکلله بودم. بازیکنهایی که هم صاحب تیم، هم جنگنده و هم جسور بودند. البته من دکو را هم خیلی دوست داشتم.
زمانی که در تیمملی بودم و مقابل مکزیک، کرواسی و برزیل بازی رسمی یا دوستانه داشتیم نیز برایم خوشایند بود. حتی در جام جهانی ۲۰۰۶ که در تیم ملی بودم بازی مقابل خیلی از بازیکنان رویا بود. من زمانی که در تیم ملی بودم، عاشق تیم ملی برزیل، اسپانیا و پرتغال بودم و وقتی مقابل پرتغال بازی کردم یکی از آرزوهای من بود. در هر صورت با بازی مقابل چنین تیمی خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. زمانی که برابر فیگو هم بازی کردم برایم رویا بود که البته بعد با هم دوست شدیم.
*زمانی که بازی می کردید از چه بازیکنانی پیراهن گرفتید؟
در تیم ملی که بودم هیچ وقت این کار را نکردم و فقط وقتی در لالیگا بودم این کار را انجام دادم. من از رونالدو پیراهنش را گرفتم و خیلی دوست داشتم پیراهن دکو را هم داشته باشم که وقتی در اوساسونا مقابل بارسلونا بازی کردیم، بعد از مسابقه با دکو لباس مان را عوض کردیم. اکنون لباس های زیادی دارم که در آینده حتما از آن ها رونمایی می کنم. من حتی لباس فن نیستلروی؛ پویول، کاسیاس، پیکه را هم دارم؛ با تمام این نفرات آن قدر بازی کرده بودم که دوست شده بودیم.
*شما و ژاوی همچنان با هم ارتباط بسیار خوبی دارید و حتی خیلی ها می گویند در مربیگری نیز به هم شباهت دارید، خودتان هم تایید می کنید؟
بله، با ژاوی همچنان در ارتباطم و سال گذشته که در لیگ قهرمانان آسیا مقابل تیمش بازی کردیم متوجه شدم سبک مربیگری مان به هم شباهت دارد. حتی حس و حال او کنار زمین و صحبت کردنش با بازیکنانش مانند من بود.
*قبول دارید یکی از صف شکن های بازی خارج از فوتبال ایران بودید؟ و آیا می توانید یکی از صف شکن ها مربیگری در خارج از کشور هم باشید؟
در گذشته آقای قاسم پور را هم داشتید و من هم اگر علمش را داشته باشم می توانم در مربیگری هم به قول شما صف شکن باشم. من قطعا در اوساسونا شانس مربیگری دارم ولی قبل از آن باید لیاقتم را ایران نشان دهم. وقتی اخبار من در رسانه های اسپانیا منتشر می شود، یعنی آن ها من را رصد می کنند و من این فرصت را دارم.
*شانس رسیدن شما به اوساسونا می تواند مربیگری در تیم ملی ایران باشد؟
یک راه نزدیک می تواند همین باشد.
*هدف نهایی جواد نکونام در مربیگری چیست؟
من اگر می خواهم در این عرصه به موفقیت مدنظر برسم باید بتوانم خارج از ایران هم مربیگری کنم. زیرا اگر در ایران ۱۰ جام هم بیاورم برایم موفقیت نیست. من دوست دارم سال ها در لالیگا بدون جام باشم تا این که در ایران هرسال جام بگیرم. من اگر در فوتبال ایران بازی می کردم حتی می توانستم تمام رکوردهای فوتبال ایران را هم بزنم. می توانستم بهترین بازیکن سال آسیا شوم اما در لالیگا هیچ مقامی نیاوردم ولی یکسری افتخارات مثال زدنی به دست آوردم.
*چه زمانی سرمربی تیم ملی می شوید؟
هر موقع لیاقت آن را داشته باشم سرمربی می شوم، در واقع هر زمان سرمربی شدم یعنی اندازه من بوده است. البته به نظرم الان هم دیر شده است؛ اگر در فوتبال ایران مثل آلمان و انگلیس برنامه ریزی داشتیم و من کنار کی روش به کارم ادامه می دادم، بعد از او می توانستم سرمربی تیم ملی شوم اما چون فوتبال ما بی برنامه است این اتفاق نیفتاد.
*اگر کنار کی روش می ماندید شاید الان سرمربی تیم ملی بودید. چرا کنار کی روش نماندید؟
به هر حال اتفاقاتی افتاد که باید جدا می شدم و البته چون فدراسیون ما برنامه ریزی نداشت، می دانستم هیچ اتفاق خوبی برای من نمی افتد. کیروش حامی من بود اما جدا شدم زیرا تصمیم گرفته بودم خودم مربیگری ام را شروع کنم. کی روش حتی به مسئولان فوتبال گفته بود اگر برنامه ریزی کنید، در آینده جواد نکونام را به عنوان مربی تیم ملی دارید اما من دیدم برنامه ریزی نیست و نماندم. اگر برنامه ریزی بود باید تا الان سرمربی می شدم. من مربیگری می کنم چون علاقه دارم و شاید اصلا هیچ وقت مربیگری تیم ملی را برعهده نگیرم اما مهم این است از کاری که انجام می دهم خوشحال باشم.
*چقدر به مربیگری در استقلال فکر می کنید؟
من نه به استقلال و تیم ملی، بلکه به مربیگری در تیم دیگری فکر نمی کنم. البته آرزوی هر کسی است که سرمربی استقلال، پرسپولیس و تیم ملی شود اما من به مربیگری به این صورت نگاه نمی کنم که "خدایا آرزو دارم مربی فلان تیم باشم" بلکه اگر در همین فولاد ۱۰ سال بتوانم کار خوب انجام دهم برای من مثل کار در تیم ملی و استقلال است زیرا کار بزرگی انجام داده ام. شاید هم از همین فولاد به اروپا رسیدم.
*شما بر خلاف خیلی از مربیان ایرانی که هر فصل در یک تیم هستند، گویا در انتخاب باشگاه و رهبری یک تیم سخت گیر هستید
با تمام احترام به همه باشگاه ها باید بگویم نه هر باشگاهی را انتخاب نمیکنم. باشگاه باید حداقل شرایط فوتبال حرفه ای را داشته باشد. زشت است که تیمی پول یا زمین تمرین ندارد و به نظرم زمان چنین مشکلاتی گذشته است.
*از تفاوت زندگی حرفه ای فوتبالیست های ایرانی و اروپایی هم بگویید
ما در ایران شیرکاکائو و کیک می خوردیم و فوتبال بازی می کردیم اما در فوتبال خارج از ایران متوجه شدم که باید تغذیه من درست باشم. ساعت ۸:۳۰ صبحانه بخورم اما در ایران تا ظهر می خوابیدیم. من در فوتبال اروپا متوجه شدم خیلی از کارها را نباید انجام داد. من هفت سال در لالیگا بازی کردم و کاپیتان بودم و این نهایت هدفم در آن زمان بود.
*به نظر می آید تمام وقت جواد نکونام وقف فوتبال شده است. به خانواده تان سخت نمی گذرد؟
طبیعتا برای آن ها سخت است و به نظرم فداکاری می کنند اما هر ازگاهی با خانواده سفر می روم؛ من حتی عکس هایی در موزه لوور دارم که در راهرویی که برای ایران است، وقتی تکه هایی از پرسپولیس و آثار باستانی را دیدم برای ابهت ایران گریه کردم.
*خوزستان مهد فوتبال است آیا به زمین خاکی های استان سر زده اید؟
تمایل داشته و دارم اما واقعا کار در فولاد زیاد بوده و تاکنون این مهم محقق نشده است. خوزستان استعدادهای فراوانی دارد. البته استعداد خوزستانی تا ۱۸ سالگی زیاد هستند و از ۱۸ سال به بالا دیگر استعداد تمام شده و باید شکوفا شوند. به نظرم نخبه های فوتبال ایران را از ۱۰ تا ۱۶ سااگی در خوزستان داریم که باید برای آن ها برنامه ریزی شود.
*سه فصل خوب را با فولاد داشته اید و موفقیت های بزرگی را هم جشن گرفتهاید؛ کدام برد فولاد برای شما خیلی خوشایند بود؟
یک برد نبوده است؛ در سال اول بازی با تراکتور که به کسب سهمیه ختم شد و این که آن تیم تراکتور را شکست دادن واقعا کار سختی بود. در سال دوم حضورم برد مقابل العین در آسیا و بعد هم پیروزی فینال جام حذفی و امسال هم سوپر کاپ که جنگ دو تیم قهرمان بود. اکنون نیز خدا را شکر شرایط فولاد خوب است. البته نباید فراموش کنیم که نیم فصل اول را همان طور که پیش بینی می کردم، سخت بر ما گذشت، هر چند با تمرینات بیشتر و در ادامه نیز با تقویت تیم، الان شرایط خیلی بهتر است. البته توانایی فولاد با مدنظر من هنوز فاصله دارد و امیدوارم این فاصله را خیلی زود جبران کنیم و بتوانیم به ایده آل مان برسیم.
*فولاد در رقابتهای آسیا و در آن گروه سخت خوش درخشید و آبروی فوتبال ایران شد؛ این فولاد میتواند قهرمان آسیا شود؟
بستگی به هزینه دارد زیرا خودتان می دانید که تیم های عربی چقدر هزینه می کنند اما همین فولاد اگر برنامه ریزی درستی برای آن شود و بتوانیم بازیکنان خوبی جذب کنیم، یک سال دیگر میتواند قهرمان لیگ برتر شود. در مورد آسیا هم باید بگویم در حال حاضر هیچ تیمی از ایران نمی تواند قهرمان شود و این هم به خاطر یارگیری تیم های عربی و شرق آسیا است.
ما واقعا در گروه سختی قرار داشتیم و بازی های فشرده در آن شرایط آب و هوایی عربستان، بازیکنان را خسته و کلافه کرد اما بازیکنانم پا پس نکشیدند و تلاش همه مجموعه به ثمر نشست و فولاد از گروه خود صعود کرد. صعودی که باید بابت آن از همکارانم در کادرفن، بازیکنان و دیگر عوامل تیم و همچنین مدیرعامل باشگاه و اعضای هیات مدیره و مدیرعامل شرکت فولاد تشکر ویژه داشته باشم. این صعود هدیه ای برای مردم خوزستان بود، مردمی که در این مسیر با انرژی مثبت به ما چه در آسیا و چه در لیگ برتر همیشه به ما کمک داشته اند. از این مردم نیز قدردانی می کنم.
*صحبت پایانی...
بابت افتخارات خوبی که در این سه برای باشگاه بزرگ فولاد و مردم خوزستان کسب کردیم، خوشحالم؛ امسال دو قول به مردم خوزستان داده بودم، یکی قهرمانی در سوپر کاپ و دیگری هم صعود از گروهمان در لیگ قهرمانان آسیا بود که خوشبختانه هر دو محقق شدند. مردم خوزستان عاشق فوتبال هستند و لیاقت آن ها بیش از این است. امیدوارم تا هر زمان که در باشگاه فولاد خدمت می کنم، با موفقیت هایمان موجبات خوشحالی این مردم را فراهم کنیم.
نظر بدهید