به گزارش سارنا به نقل از تسنیم، سخنرانی بهمن ماه سال 1396 مهدی گلشنی در دانشگاه صنعتی شریف که به عنوان «وصیتنامه علمی» این فیزیکدان و نظریهپرداز در رسانهها منعکس شد، از واقعیات مهمی در نحوه مواجهه مدیریت آموزشعالی در ایران با دانشجویان، پرده برداشت که نهایتاً به سقوط دانشگاه میانجامید.
آن هشدارهای مشفقانه که بیکیفیتی در آموزش و مقالهمحوری را زیر سوال میبرد؛ در هیاهوی آن روزها مورد توجه قرار نگرفت و خیلی زود در انبوه رویدادها و اخبار روزمره گم شد.
حالا که قریب به پنج سال از آن روزها گذشته و دولتی رفته و دولتی دیگر بر سر کار آمده، فرصت را مغتنم دانستیم که بار دیگر سراغ این استاد بازنشسته دانشگاه شریف و عضو سابق شورای عالی انقلاب فرهنگی برویم و نظرش را درباره وضعیت کلی فلسفه در ایران و نیز به طور خاص در دانشگاهها جویا شویم که حاصل آن را در ادامه میخوانید:
*به نظر شما فلسفه در دوره پس از انقلاب روند رو به رشدی داشته است؟
نداشته. حقیقتا نداشته. حضرت آیت الله مصباح هم که بحق از فیلسوفان خیلی برجسته انقلاب بودند همین اواخر صریحاً گفتند که ما در تربیت نیروهای مناسب فکری موفق نبودهایم؛ این را صریحاً فرمودند. این که من همیشه از قطع ارتباط دانشکدههای علوم با فلسفه صحبت میکنم به همین دلیل است چون نه دانشکدههای فلسفه به علوم توجه داشتهاند و نه بالعکس و خب کشور همه سر و کارش با علوم و مقوله پیشرفت و این چیزهاست و معلوم است که چقدر از این ناحیه لطمه میخورد.
*خود شما به عنوان یکی از چهرههای مؤثر حوزه فلسفه علم در کشور چرا تلاش نکردید که این ارتباط را بازسازی و ترمیم کنید؟
بنده در طول دوران خدمتم با انواع و اقسام رذالتها مواجه شدم. اصلا یک جریان غیرفلسفی به نام فلسفه و علم پیوسته در مقابل هر نوع فعالیت سازندهای مقابله و سدسازی میکند و متاسفانه این جریان به قدری نیرومند است که نمیگذارد هیچ عملی به نتیجه مطلوب برسد.
*اشاره شما به بلواهای اخیری است که در جریان قطع همکاری با یکی از اساتید گروه فلسفه علم دانشگاه شریف به وجود آمد؟
بله؛ متأسفانه همان جریانی که عرض کردم دانشگاه شریف را زیر یک غلتک فلسفی غلط لِه میکند و آن را به مسیری میبرد که به هیچ وجه برای ما اعتلا و پیشرفت به وجود نمیآورد و درخدمت اسلام نخواهد بود.
*شما در برابر این جریان چه اقدامی کردید؟
من از زمین و آسمان اعتراض کردم. در مصاحبههایم هم به همهجا گفتم که داریم به کجا میرویم ولی وقتی که مقامات عالیه مسئول برای این حرفها ارزش قائل نیستند چه کار میتوانم بکنم؟ کار بنده در سرتاسر این چند سال اعتراض بوده اما نتیجهاش این شده که با وجودی که استاد ممتاز دانشگاه شریف بودم و طبق قانون الزامی به بازنشستگی استادان ممتاز وجود ندارد، بازنشستم کردند تا از شرّم راحت شوند.
*این جریان چیست و چه کسانی پشت آن هستند که اینقدر نفوذ دارد که میتواند تا این اندازه مبسوط الید عمل کند؟
جریان نفوذ است. نفوذ خارجی که متاسفانه در ارکان مختلف کشور و بعضا در مشاغل حساس نفوذ کرده و نگاههای خاصی را بر دانشگاهها حاکم میکند که دیگران هم کورکورانه از آن تبعیت میکنند. مقام معظم رهبری بارها و بارها نسبت به خطر این جریانات نفوذی هشدار دادهاند. امام (ره) هم به نحوی همین مسأله را مطرح میفرمودند. خود بنده در دهه اول انقلاب یک مقاله صریح روی این قضیه نوشتم. الان هم بعضی از دوستان ما در کشورهای اسلامی مرتب یادآوری میکنند که بر دانشگاههای ما خواب غفلت حاکم است چون متاسفانه همه نگاهها به غرب است که غرب بیاید ما را نجات بدهد در صورتی که یک آمریکایی که من خودم شخصا میشناسمش و مقام مهمی هم دارد، چند سال پیش صریحا در یک سخنرانی در مراکش گفته بود که ما نمیگذاریم یک ژاپن اسلامی به پا شود. خیلی صریح و با کمال پررویی این حرف را زده بود آن وقت بعضیها به همین آمریکا دل بستهاند.
*شما نسبت به اصلاح وضعیت علمی و دانشگاهی ناامید هستید؟
من هیچ وقت ناامید نیستم چون در دین ما دستور داده شده که هرگز از رحمت خدا ناامید نشوید. ما حرفمان را میزنیم چون میبینم که واقعاً کشور از این وضعیت انفعال لطمه میبیند.
*شما خودتان سالها عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور بودید و میتوانستید از طریق اصلاح ساز وکارهای علمی، جلوی خیلی از اتفاقات را بگیرید؛ چرا این کار را نکردید؟
من اگر صورت جلسات شورا را برایتان بیاورم خواهید دید که چه پیشنهادهایی کردهام؛ بنده اصلاً سستی نکردهام و همواره معترض بودهام ولی آقایان گوششان به حرف ما بدهکار نبود.
*یعنی حتی در سطح شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور هم کسی این دغدغهها را دنبال نمیکرد؟
نه، نمیکرد. من چند سال فریاد زدم که این معیار مقالات که دارید برای ارزشسنجی علم و اساتید و دانشگاهها به کار میبرید، باطل است؛ اینها هدیه آمریکاست ولی هیچ توجهی به این حرفها نشد، هنوز هم نمیشود و همان روند معیوب گذشته کماکان ادامه دارد.
*چرا سعی نکردید این مسأله را از طریق ارتباط با مقام معظم رهبری پیگیری کنید؟
بنده چند نوبت خدمت ایشان رسیدم و چند بار هم به صورت مکاتبهای ایشان را در جریان امور گذاشتم و ایشان هم دستورات راهگشایی دادند که متاسفانه در سطوح پایینتر به دستورات ایشان توجه لازم نشد. تا وقتی بدنه علمی کشور از انفعال و سکوت خارج نشود و حقیقتا با آرمانهای نظام و انقلاب هماهنگ نباشد؛ نمیشود کاری کرد. دستورات مقام معظم رهبری را چه کسانی باید اجرا کنند؟ مگر جز این است که وزرا و مدیران ارشد مسئول پیگیری و اجرایی شدن آنها هستند؟ وقتی انتصابات بر اساس شایستگی نباشد و دولتها دغدغه ارتقای فلسفه و علم نداشته باشند در بر همین پاشنه میچرخد.
*به نظر شما از این نظر فرقی بین دولتها وجود نداشته؟
در درجه یک مقدار فرق داشته اما در اساس نه چون دغدغه رئیسجمهور به تنهایی کافی نیست. این کارها به یک عزم همگانی و حمایتی کلان نیاز دارد که پیش از همه متوقف بر انتصابات شایسته و مسئولانه است. نمیخواهم همه چیز را به مدیران ربط بدهم، بدنه علمی کشور هم بیتقصیر نیست. مثلا من در این سه چهار ساله، چهار، پنج کتاب داشتم که بعضیهایش به فارسی بوده و بعضیهایش هم به انگلیسی. لطف خداوند شامل حالم شده و نسخههای انگلیسی کتاب در غرب بیشتر از ایران مورد توجه واقع شده . مثلاً کتاب "قرآن و علوم طبیعی" من به انگلیسی، اندونزیایی، عربی و...ترجمه شده. تنها در اندونزی 15 بار تجدید چاپ شده و بیش از 100 مقاله در این 16 ساله اخیر روی آرای بنده در حوزه فلسفه علم نوشته شده اما متأسفانه حتی یک دهم توجهی که کشورهای دیگر به آثار من نشان دادهاند در ایران نشان ندادهاند.
*شما این را ناشی از چه میدانید؟
این مسأله عوامل متعدد فکری و اجتماعی دارد، یک مقدار توطئه هم هست اما اصولاً در ایران این اخلاق که همدیگر را نادیده میگیریم نهادینه شده. همه میخواهند خودشان مبدع یک نظریه باشند و اگر نیستند دیگری را که هست نفی میکنند. این مساله زمانی که بنده دانشآموز یا دانشجو بودم کمتر بود ولی متاسفانه حالا تقویت شده و افراد چشم دیدن همدیگر را ندارند. این را حتی خارجیهایی هم که به ایران آمدهاند، گفتهاند. امیدوارم خودمان هم این جنبههای منفی را ببینیم و بتوانیم بیشتر همدیگر را تحمل کنیم.
نظر بدهید