به گزارش سارنا به نقل ازمهر، مسئله شهادت حضرت صدیقه طاهره(س) مولفه اصلی هویت شیعه است و اگر این مسئله دچار تردید و تحریف شود، مذهب شیعه مورد استحاله قرار می گیرد. موضوع هجوم به خانه حضرت زهرا(س) و شهادت ایشان در منابع مورد وثوق اهل سنت مانند صحیح مسلم و صحیح بخاری مورد کتمان واقع شده است. کتب دیگر اهل سنت ماجرای شهادت حضرت زهرا را شرح داده است، اما این کتب مورد وثوق همه اهل سنت نیست و برایشان ثقه محسوب نمی شود. مثلاً حموی در کتاب فَرائدُ السِمطَین، مثل سید علی همدانی در کتاب مودة القربی روایاتی در این مورد دارند، اما اینها مورد وثوق همه اهل سنت نیستند. گاهی نیز برخی بزرگان اهل سنت روایاتی را در مورد شهادت حضرت زهرا نقل کرده اند که قصد نقد آنها را داشته اند و این به معنی اینکه آن را روایات را قبول دارند نیست. مثلاً کتاب لسان المیزان یا میزان الاعتدال، کتابهایی هستند که می خواهند روات غیر ثقه را معرفی کنند و آنها را رد کنند.
در منابع مورد وثوق اهل سنت تهدید به احراق باب را میتوان اثبات کرد و همچنین در مورد هجوم به بیت آن حضرت اشاراتی در این منابع وجود دارد مثل الامامه و السیاسه که منسوب به ابن قتیبه است. از سوی دیگر در مورد مسئله سقط حضرت محسن(ع) گزارشهایی وجود دارد مثل مسعودی، مثل مقدسی در البدء و التاریخ، مثل نظّام و... که دیگر علمای اهل سنت، آن را نپذیرفتهاند و محل بحث بوده است. لذا اهل سنت شهادت حضرت زهرا را نپذیرفتهاند. نحوه استناد باید به علمای برجسته آنها باشد که آنها این مسئله را نپذیرفتهاند.
اما چگونه می توان از طریق کتب مورد وثوق اهل سنت یعنی صحیح مسلم و صحیح بخاری مسئله ظلمی که به حضرت زهرا(س) روا داشته شده را اثبات کرد و حقانیت آن حضرت را بیان داشت؟ در گزارش پیش رو از منظر آیت اللّه سید محمد حسینی قزوینی و حجت الاسلام حامد کاشانی به پاسخ این سوال خواهیم پرداخت؛
آیت اللّه سید محمد حسینی قزوینی با اشاره به روایتی که مورد تأیید کتب معتبر اهل سنت یعنی صحیح مسلم و صحیح بخاری است می گوید: این فضایل بینظیری که در رابطه با صدیقه طاهره(س) آمده است که قطعاً این فضایل در حق هیچ یک از صحابه حتّی شخص امیر المؤمنین(ع) وارد نشده است. حدیث بضعه که پاره وجود نبی مکرّم است، ما این تعبیر را در حد احدی نداریم که نبی مکرّم بگوید مثلاً فلان صحابی پاره وجود من است یا نسبت به امیر المؤمنین، نسبت به امام حسن و امام حسین. ولی نسبت به حضرت زهرا (س) با تعبیر «فَاطِمَهَ بَضْعَهٌ مِنِّی» فاطمه پاره وجود من است نه پاره تن من که بعضاً اشتباه معنا میکنند، میگویند فاطمه زهرا پاره تن من است. گرچه تن نبی مکرّم هم جایگاه و شرافت ویژه دارد. نمیگوید «فاطمه بضعه من جسمی»، «بضعه بدنی»؛ «فَاطِمَهَ بَضْعَهٌ مِنِّی» فاطمه پارهی وجود من است، پارهای از من است.
وی ادامه می دهد: گذشته از اینکه در منابع شیعه إلی ماشاءالله وارد شده است، در منابع اهل سنّت هم حتّی در صحیحترین کتاب اهل سنّت آمده است. محمّد بن اسماعیل بخاری، متوفای ۲۵۶ که به قول سر سلسله جُنبان محدّثین اهل سنّت است و کتاب او بعد از قرآن صحیحترین کتاب است. در چند جا حدیث «فَاطِمَهَ بَضْعَهٌ مِنِّی» را آورده است. من جمله در جلد چهارم، صفحهی ۲۱۰ با چاپی که مکتبه اهل بیت دارد، چاپ دار الفکر بیروت، حدیث ۳۷۱۴٫ «فاطمهُ بَضْعه منی مَن أغْضَبها فَقَد أغضَبنِی».
وی می گوید: مسلم متوفای ۲۶۱ است، ایشان هم باز در صحیح خود، جلد ۷، صفحهی ۱۴۱، حدیث ۶۲۰۲ این روایت را آورده است. نقل میکند «فَاطِمَهَ بَضْعَهٌ مِنِّی یُؤْذِینِی مَا آذَاهَا». بخاری دارد «مَن أغْضَبها فَقَد أغضَبنِی»، ولی مسلم دارد «یُؤْذِینِی مَا آذَاهَا». شما آیهی ۵۷ سوره احزاب را به آن اضافه کنید «إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ».
آیت اللّه سید محمد حسینی قزوینی می گوید: از این نوع روایات ما زیاد داریم. مخصوصاً آلوسی که متوفای ۱۲۷۰ است و زرکلی که احیاگر سنّت است و تراث وهابیّت در کتاب الاعلام وقتی به آلوسی میرسد، میگوید:«کَانَ سَلفیَّ العقیده» ایشان حدیث «بَضْعَهٌ مِنِّی» را در مستدرک، جلد ۳، صفحه ۱۵۵ میآید حضرت زهرا را با دیگر صحابه مخصوصاً با عایشه مقایسه میکند. میگوید قضیهی حدیث «بَضْعَهٌ مِنِّی» جایگاه خیلی بالا و والایی دارد که اینچنین تعبیری دربارهی هیچ یک از صحابه نیامده است.
وی می افزاید: این احادیث وجود دارد «یَا فَاطِمَهُ سَیِّدَهَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ»، «سَیِّدَهَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ» اینها جایگاه رفیعی را برای حضرت زهرا معیّن میکند. ولی یک نکتهای را میخواهم برای شما عرض کنم بعید میدانم تا به حال این را شنیده باشید. اینکه فاطمه زهرا سیّده تمام زنان بهشتی است، در این رابطه روایات زیادی داریم. در کتب اهل سنّت شاید بیش از ۲۰۰ مصدر از مصادر اهل سنّت این روایت را آوردند. شیعه هم إلی ماشاءالله. سیّده زنان بهشتیان است؛ یعنی افضلیت حضرت زهرا از همه امهات مؤمنین حتّی از خدیجه کبری، حتّی از مریم (سلام الله علیها) بالاتر است.
وی ادامه می دهد: روایاتی را آقای ابن مردویه از استوانههای علمی اهل سنّت است، متوفای ۴۱۰ هجری است. کتابی به نام مناقب امیر المؤمنین (ع) دارد. در صفحه ۱۷۷ نقل میکند که یک بار هم بیشتر چاپ نشده است. امیر المؤمنین بالای منبر رفت، فضایل خود را مطرح کرد، من سیّد اوصیاء هستم، خاتم اوصیاء هستم تا در اینجا میگوید: «وَ نَکَحْتُ سَیِّدَهَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ» بین «سَیِّدَهَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ» و «سَیِّدَهَ أَهْلِ الْجَنَّهِ» خیلی فرق است. سرور تمام بهشتیان است یعنی افضلیت صدیقه طاهره را از همه انبیاء ثابت میکند. در بهشت حضرت آدم و حوّا و ابراهیم و نوح و موسی و عیسی (ع) هستند. وقتی زهرای مرضیه در جایگاه «سَیِّدَهَ أَهْلِ الْجَنَّهِ» است.
آیت اللّه سید محمد حسینی قزوینی می گوید: خود علّامه امینی هم در الغدیر خیلی از روایات ابن مردویه را استناد میکند. متوفای ۴۱۰ هجری است، در حقیقت معاصر شیخ مفید و سیّد مرتضی و قاضی عبد الجبار معتزلی و اینها بودند. قبل از شیخ طوسی است و تا حدودی معاصر شیخ صدوق در ۳۸۱ هجری است. یعنی ایشان جزء اوّلینها است. میگوید «فاطِمَهُ سَیِّدَهُ أَهلِ الجَنَّه».
وی می افزاید: لذا این روایاتی که در فضیلت صدیقه طاهره است که پاره وجود من است، غضب و رضایت او غضب و رضایت من است بلکه بالاتر «أَنَّ اللَّهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَهَ وَ یَرْضَی لِرِضَاهَا». حاکم نیشابوری با سند صحیح در مستدرک، جلد ۳، صفحهی ۱۵۴ نقل میکند و بیش از هشت نفر از بزرگان اهل سنّت به صراحت این روایت را تصحیح کردند مثل ابن حجر هیثمی، ابن حجر عسقلانی، خود هیثمی متوفای ۸۰۷ و افراد دیگر این روایت را تصحیح کردند. وقتی یک فردی رضایت و غضب او رضایت و غضب پیغمبر است، رضایت و غضب او رضایت و غضب خداوند تبارک و تعالی است. این میتواند معیار خیلی زیبایی باشد.
وی ادامه می دهد: آیا با این چند دستگیهایی که شده است، انصار یک طرف، مهاجرین یک طرف، ابوذر و سلمان و مقداد یک طرف، طلحه و دیگران یک طرف، اینجا باید ببینیم حضرت زهرا با کدام دسته است؟ رضایت و غضب حضرت زهرا با چه کسی است؟ این خیلی راحت است، خیلی روشن است که مردم بتوانند حق را از ناحق تشخیص بدهند. پیغمبر نیست، ولی پاره وجود پیغمبر است. میتواند حجّت را برای مردم تمام کند، میتواند حقیقت را برای مردم روشن کند.
وی با نقل خاطره ای از علامه امینی می گوید: علّامه امینی در سفر خود به مصر با علمای الأزهر که بحث داشتند، ایشان ساکت بوده، حرف نمیزدند، خیلی اصرار میکنند که علّامه امینی تو چرا حرف نمیزنی؟ ما میخواهیم از حرفهای تو استفاده کنیم. میگوید من یک سؤالی از شما دارم، این سؤال من را جواب بدهید. گفتند: چیست؟ گفت: آیا حدیث «و َمَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ فِی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً» را قبول دارید؟ گفتند: بله، شکی نیست، در صحاح ما آمده است و غیر قابل انکار است. گفت: فاطمهی زهرا دختر پیغمبر و پارهی وجود نبی مکرّم آیا به این روایت ملتزم بوده است یا ملتزم نبوده است؟ اگر بگویید فاطمه زهرا به این روایت ملتزم نبوده است، پس صدیقه طاهرهای که «سَیِّدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ»است، به سنّت پیغمبر روی گردانده است و اگر بدون امام (نستجیر بالله) از دنیا رفته است، «مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً» گفتند: نه، اصلاً چنین چیزی نیست. گفت: اگر چنانچه حضرت زهرا به این روایت ملتزم بوده است، عمل هم کرده است یا نه؟ با چه کسی بیعت کرده است؟ با ابوبکر و عمر یا با علی؟ امام زمان حضرت زهرا چه کسی بود؟
آیت اللّه سید محمد حسینی قزوینی ادامه می دهد: اینکه پیغمبر فرمود: غضب حضرت زهرا غضب من است و غضب حضرت زهرا غضب خدا است، شما در صحاح خود آوردید بر اینکه حضرت فاطمه زهرا در حالی از دنیا رفت که بر شیخین غضبناک بود که این را به صراحت بخاری در صحیح خود، جلد ۵، صفحهی ۸۲، حدیث ۴۲۴۰ و حدیث ۴۱ نقل میکند که «فَأَبَی أَبُو بَکْرٍ أَنْ یَدْفَعَ إِلَی فَاطِمَهَ مِنْهَا شَیْئًا، فَوَجَدَتْ فَاطِمَهُ عَلَی أَبِی بَکْرٍ فِی ذَلِکَ، فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ حَتَّی تُوُفِّیَتْ»غضبناک شد تا آخر عمر هم با ابوبکر صحبت نکرد.
وی می افزاید: علّامه امینی با توجّه به این میگوید آیا حضرت زهرا نمیتواند ملاک تشخیص حق از باطل باشد؟ غضب حضرت زهرا از عدّهای و رضایت حضرت زهرا از فردی این دلیل بر حقانیّت علی و عدم حقانیّت دیگران نیست؟ همه سر خود را پایین میاندازند و جوابی ندارند که بگویند.
وی معتقد است: عدّه زیادی از اساتید دانشگاهها و علمای بزرگ اهل سنّت شیعه شدند به برکت همین قضیه «فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی»، «أَنَّ فَاطمه غَضَبَت عَلَی أَبی بکر» این دو را کنار هم میگذارند دیگر هیچ راه گریزی ندارند، راه فراری ندارند. راه توجیه هم ندارند. لذا نبی مکرّم(ص) که میگوید زهرای مرضیه پاره وجود من است، رضایت او رضایت من، غضب او غضب من است، رضایت و غضب زهرا هم سنگ رضایت و غضب خدای عالم است، نبی مکرّم میخواهد برای بعد از خودش حتّی ۱۴۰۰ سال بعد هم، منِ قزوینی میخواهم با یک وهابی بحث کنم، بیایم از فاطمهی زهرا به عنوان الگو، معیار و ملاک حق و باطل استفاده کنم تا إلی قیام قیامت به این شکل است.
لذا اینکه حضرت زهرا(س) سیده زنان اهل بهشت است و همچنین پاره تن نبی مکرم اسلام است مورد تأیید کتب صحیحین است و از سوی دیگر ناراحتی حضرت زهرا(س) بر طبق روایت ناراحتی خدا و رسول خوانده شده است. همچنین حضرت زهرا تا پایان عمر از خلیفه اول و دوم ناراضی بود(که این امر هم مورد وثوق صحیحین است). اگر فرض کنیم در مجادله خلفا و حضرت زهرا(س) حق با دختر رسول خدا نبوده است، این مسئله با «سیده نساء» بودن آن حضرت و همچنین روایت بضعه منی در تعارض است و امکان پذیر نیست. چطور ممکن است کسی که «سیده نساء عالمین» است و طبق روایت رضایت او همان رضایت خداو رسول است، در مورد امام و خلیفه بعد از پیامبر دچار اشتباه شده باشد؟ لذا با این دو روایت حقانیت صدیقه طاهره(س) اثبات می شود.
همچنین حجت الاسلام کاشانی در مورد اینکه موضوع شهادت صدیقه طاهره(س) در منابع اهل سنت مورد کتمان واقع شده است می گوید: عدالت صحابه، ناموس عقاید اینهاست؛ یعنی رشتهای است که اگر پاره شود همه مبانی فکری اینها به هم می ریزد. آنها میگویند صحابه ناقلین وحی بودهاند و زحمت زیادی کشیدهاند و نقل اینکه صحابه با هم درگیری و اختلاف داشته اند باعث میشود مسلمانان نسبت به آنها کینه پیدا کنند یا نسبت به آنها تردید کنند. لذا در این خصوص به یک حکم شرعی می رسند که «الإِمساک عَمَّا شَجَرَ بَینَ الصَّحَابَة وَاجِبٌ مُطلقاً» سکوت در مورد مشاجرات اصحاب مطلقا واجب است. یعنی ما یک موردی داریم که از نظر فقهی طرف مقابل می گوید باید کتمان کنید. یک قسم تحریف، کتمان است. ذهبی به صراحت میگوید «یجب و اخفائه بل اعدامه» واجب است که اسناد را نابود کنید. صراحتا حکم شرعی برای کتمان صادر کردند. بعد می گویند «وَ کِتمَانُ ذَلِکَ مُتَعَیَّنٌ عَلَی العَامَّهوَ آَحادِ العُلَمَاء» این کتمان هم بر مردم و هم بر علما واجب است. بالاترین مشاجره اصحاب کجاست؟ قضیه حضرت زهرا(س) و خلفاست. وقتی آنها برای کل مشاجرات کتمان را واجب میکنند برای حساس ترین این مشاجرات که قضیه حضرت صدیقه طاهره است طبیعتا وجوب آن تاکید میشود.
وی ادامه می دهد: اهل سنت قدیم یا باید از مذهب خود برمیگشتند و یا باید تاریخ را تحریف می کردند که دومی را انتخاب کردند. ابن حجر مکی به ابن قتیبه اعتراض میکند که یا نباید نقل میکردی که خلیفه دوم با آتش به در خانه حضرت زهرا(س) رفت و یا اگر نقل کردی باید طوری نقل میکردی که به نفع ما باشد! شما از این چه برداشت میکنید؟ میگوید یا نقل نکن و یا طوری مطابق با جریان اهل سنت نقل کن!
وی می افزاید: ابن حزم به ابن قتیبه فحش میدهد که تو ابلهی که این را نقل کردهای! هم نیت سیاسی پشت قضیه تحریف وجود دارد و هم فتوای دینی. امروز جالب است که طرف مقابل میگوید که ثابت کنید که حضرت زهرا شهید شده است! بعد از این همه تحریف چیزی باقی نمانده که با منابع اهل سنت بتوان آن را ثابت کرد. جوان سنی که محقق نباشد اگر این کتب را بخواند طبیعتا اثری از شهادت پیدا نخواهد کرد.
کاشانی می گوید: این از مسلمات است که صدیقه طاهره(س) با خلیفه قهر کرد و بیعت نکرد و از دنیا رفت. خلیفه گفته بود، شما از میراث پیامبر ارث نمیبرید و به یک روایت از قول پیامبر اشاره میکند که گفت من خودم از پیامبر شنیدهام. حضرت زهرا این را قبول نکرد.
وی ادامه می دهد: در اینجا دو اشکال پیش میآید، یکی اینکه حضرت زهرا(س) به چه دلیلی روایت را نپذیرفت؟ چطور سیده نسا اهل بهشت روایت صحیح را نپذیرفت؟ اگر بگوییم حضرت زهرا(س) روایت صحیح را نپذیرفته است پس ایشان چگونه سیده نسا اهل بهشت هستند؟ از طرفی چرا پیامبر اهمال کرده بود؟ اگر این حرف نرسیدن ارث به حضرت زهرا(س) درست بود چرا پیامبر این را به صدیقه طاهره(س) نگفته بود؟ پیامبر که به مرگ ناگهانی از دنیا نرفته است، چند روز در بستر بیماری بود و سخن می گفت، آیا این اهمال و مسامحه بی توجیه را میتوان به پیامبر نسبت داد؟ پس در این فرض که اگر حرف خلیفه درست بوده باشد، یک اشکال بزرگ به نبوت پیامبر بوجود میآید که چرا جلوی اختلاف را نگرفت.
وی معتقد است: فرض سوم این است که پیامبر این حدیث را نگفته بود و حضرت زهرا(س) وثاقت خلیفه را قبول نکرد. برای همین قهر کرده است. لذا روایت را دروغ حساب کردند که خود صدیقه طاهره با آیات قرآن هم دروغ بودن آن را ثابت کردند که «وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ». تا سالها بعد اهل بیت از این موضوع کوتاه نیامدند و در مواقع مختلف به آن اشاره داشتند. یعنی وثاقت طرف مقابل را قبول نکردند. در منابع اهل سنت وجود دارد که امیرالمومنین در زمان خلیفه دوم باز در مورد فدک بحث می کنند. «أَرَی تُرَاثِی نَهْباً» میراث ما را غارت کردند. ولو شهادت حضرت زهرا از منابع اهل سنت استفاده نشود، همین مسئله نارضایتی صدیقه طاهره(س) منهدم کننده مبانی آنان است.
کاشانی می گوید: این مسئله نارضایتی حضرت زهرا(س) که در منابع آنها به خاطر اغراضی که بحث مفصلی دارد، نقل شده، نمیتوانند پاسخی به آن بدهند. لذا در منابع جدید به فکر چاره افتادند که مثلا بن باز میگوید بعضی از جملاتی که در صحیح بخاری آمده درست نیست! یعنی حاضر شده به صحیح بخاری اتهام برند! برای اینکه میفهمند نمیتوانند این مسئله را حل کنند.
در پایان باید گفت اگرچه مسئله شهادت حضرت زهرا(س) در منابع اصیل اهل سنت کتمان شده است، اما روایت هایی که پیامبر اسلام در مورد حضرت صدیقه طاهره(س) بیان کرده اند و مورد وثوق صحیحین است، می تواند به راحتی حقانیت آن حضرت را اثبات کند. اینکه بر اساس روایت، حضرت زهرا(س) «سیده نساء اهل جنه» است و یا «بضعه رسول الله» است و رضایت و یا نارحتی او رضایت و ناراحتی رسول و خداست، همه مورد وثوق کتب صحیحین است. اینکه حضرت زهرا تا آخر عمر مبارکشان از خلیفه اول و دوم ناراضی است، اینکه آن حضرت چون سیده نساء است و چون بضعه رسول خداست، ممکن نیست بر مرگ جاهلیت از این دنیا رفته باشد و باید با امام زمان خویش بیعت کرده باشد، تعارضاتی است که اهل سنت نمی تواند به آن پاسخ دهد. لذا بر اساس کتب صحیحین و منابع معتبر اهل سنت، اگر شهادت حضرت زهرا(س) هم قابل اثبات نباشد(اگرچه فردی مانند ابن قتیبه که مورد وثوق همه اهل سنت است بر این مسئله صحه گذاشته است)، حقانیت آن حضرت در اتفاقات پس از رحلت پیامبر اسلام به راحتی قابل اثبات است.
نظر بدهید