چه اتفاقی افتاده است؟
به گزارش سارنا به نقل از الف، در ۲۳ آذرماه سال جاری در لواسان اتفاقی رخ داد که با چند روز تاخیر در رسانه ها بازتاب پیدا کرد. مطابق با آنچه در رسانه ها مطرح شده است، خانواده ای به پارک دریاچه لواسان رفته و مشغول تفریح و استراحت بوده اند که شخصی برای تفریح به همراه دو سگ خود وارد پارک میشود. پارکی که در ورودی آن تصریح شده است که ورود حیوانات به آن ممنوع میباشد.
سگ ها که از نژاد پیتبول (Pit Bull) و ژرمن شپرد (German Shepherd) و فاقد قلاده بوده اند به اعضای آن خانواده نزدیک میشوند.
ابتدا سگ پیتبول به دور پدر خانواده میگردد و ناگهان مالک سگ که متوجه میشود چه اتفاقی در حال رخ دادن است، اعلام میکند که کسی از جایش تکان نخورد. به ناگاه سگ پیتبول دستانش را روی سینه پدر میگذارد. دختر بچه ده ساله خانواده به نام بهار که از دیدن این صحنه میترسد، به سمت مادرش پناه میبرد.
سگ پتیبول به دختر یورش برده و باسن دختر را میگیرد. سگ دوم هم به دست بچه حمله میکند. صاحب سگ وارد عمل میشود و سگها را از گردنبندشان میگیرد و میکِشد که باعث پارگی بیشتر بدن دختر و کشیده شدن بچه و آسیب به صورت او میشود. در بیمارستان لواسان پزشک اعلام میکند که سوراخهای باسن بچه به هم وصل شده و ران بچه اصطلاحا قلوه کن شده است. دندانهای سگ به هم رسیده و گوشت دست هم به نحوی کنده شده که استخوانها نمایان شده است.
پدر دختر در مصاحبه ای اعلام میکند «دخترم بعد از حادثه ضربه روحی شدید خورده است. شبها در خواب جیغ میکشد، مدت طولانی به مدرسه نرفت و در حال حاضر هم شرایط مناسبی برای صحبت کردن ندارد و به شدت وحشت زده است»
مطابق با آنچه از جستجو در اینترنت به دست میآید، سگهای نژاد پیتبول که نژاد آمریکایی دارند، قبلا برای مبارزه استفاده میشدند. پس از تصویب قانون ممنوعیت جنگهای خونین سگها در آمریکا، از این سگها برای نگهبانی استفاده میشود. چرا که این سگها بسیار چابک هستند و دندانها و آروارههای بسیار قوی دارند. پیتبولها جزو سگان بزرگ جثه هستند و به آنها لقب "جنگاور شکست ناپذیر" داده اند.
این یادداشت بر فرض صحت این اطلاعات نوشته شده است.
مجازات صاحب سگ چیست؟
پس از وقوع این اتفاق، در محافل حقوقی این بحث درگرفت که آیا صاحب سگ مرتکب عمل مجرمانهای شده است؟ اگر عمل وی مجرمانه بوده، مشمول کدام ماده قانونی است و مجازات آن چیست؟ آیا میتوان چنین اقدامی را بدون مجازات باقی گذاشت؟ در این یادداشت به صورت مختصر نظرات مختلف در این زمینه را بررسی میکنیم.
برخی معتقدند عمل صورت گرفته فاقد عنوان مجرمانه میباشد و در قانون برای چنین شخصی مجازاتی در نظر گرفته نشده است. مطابق با این نظر صاحب سگ صرفا ضامن پرداخت دیه است. رئیس دادگستری لواسان ضمن ابراز تاسف از بروز چنین حادثهای بیان کرده است، «متاسفانه در قانون برای فردی که حیوان او به شخصی حمله کند حتی با فرض اینکه خدای ناکرده منتهی به فوت شود مجازاتی غیر از دیه تعیین نشده است که این نقص قانون هست»
هرچند در مصاحبه دادستان به ماده قانونی اشارهای نشده است، اما احتمالا استناد ایشان به ماده ۵۲۲ قانون مجازات اسلامی (مصوب ۱۳۹۲) است. مطابق با این ماده «متصرف هر حیوانی که از احتمال حمله آن آگاه است باید آن را حفظ نماید و اگر در اثر تقصیر او، حیوان مزبور به دیگری صدمه وارد سازد، ضامن است. ولی اگر از احتمال حمله حیوان آگاه نبوده و عدم آگاهی ناشی از تقصیر او نباشد، ضامن نیست». در تبصره یک این ماده نیز آمده است: « نگهداری حیوانی که شخص توانایی حفظ آن را ندارد، تقصیر محسوب میشود». در اینجا منظور از ضامن بودن، پرداخت دیه است و مجازات دیگری پیش بینی نشده است.
برخی از حقوقدانان عمل صورت گرفته را مشمول ماده ۶۱۸ قانون تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده (مصوب ۱۳۷۵) میدانند. مطابق با این ماده «هر کس با هیاهو و جنجال یا حرکات غیر متعارف یا تعرض به افراد موجب اخلال نظم و آسایش و آرامش عمومی گردد یا مردم را ازکسب و کار باز دارد به حبس از سه ماه تا یک سال و تا (۷۴) ضربه شلاق محکوم خواهد شد».
باید توجه داشت اعمال مجازات حبس و شلاق به معنای حذف دیه نیست. بلکه اگر اعمال شخص موجب ورود خسارت بدنی به دیگران شود (و تحت عنوان مجرمانه دیگری قرار نگیرد) باید آن خسارت نیز در قالب دیه (یا ارش) جبران شود.
رفتار صاحب سگ، جنایت عمدی است
نگارنده معتقد است عمل صاحب سگ یک جنایت عمدی محسوب شده و مجازات اصلی آن قصاص است. مطابق با قانون مجازات اسلامی، گاهی شخصی فعلی را انجام میدهد که نتیجه آن کار را نمیخواهد اما عامد محسوب میشود. فرض کنید شخصی خانهای را میخرد که تخریب کند و چند طبقه بسازد. به همین منظور علیرغم اینکه ساکنین هنوز خانه را تخلیه نکردهاند، چند دینامیت کار میگذارد و خانه را تخریب میکند.
در اینجا آیا میتوان گفت که چون شخص صرفا قصد تخریب خانه را داشته و قصد کشتن ساکنین را نداشته است، پس وی مرتکب قتل عمدی نشده است؟ قانونگذار در اینجا شخص را مرتکب قتل عمد میداند چرا که عمل وی نوعاْ موجب وقوع جنایت میگردد. در ماده ۲۹۰ قانون مجازات قانونگذار جرم عمدی را تعریف کرده است.
در بند ب این ماده یکی از حالات جرم عمدی اینگونه تعریف شده است: «هرگاه مرتکب، عمداً کاری انجام دهد که نوعاً موجب جنایت واقع شده یا نظیر آن، میگردد، هرچند قصد ارتکاب آن جنایت و نظیر آن را نداشته باشد، ولی آگاه و متوجه بوده که آن کار نوعاً موجب آن جنایت یا نظیر آن میشود». لذا اگر شخصی بگوید من قصد نداشتم این نتیجه رخ دهد، اما عمل وی نوعا آن نتیجه را به بار آورد، عمل وی عمدی محسوب میشود.
در صدر تبصره یک این ماده نیز اصل بر توجه و التفات مرتکب گذاشته شده است و چنانچه وی مدعی عدم آگاهی و توجه باشد باید آن را اثبات کند. صدر تبصره یک این ماده بیان میکند «در بند(ب) عدم آگاهی و توجه مرتکب باید اثبات گردد و در صورت عدم اثبات، جنایت عمدی است»
در مساله مورد بحث ما نیز هرچند صاحب سگ قصد وقوع چنین جنایتی را نداشته، اما وی یک سگ وحشی که ذاتا مهاجم است را بدون پوزه بند و بدون قلاده به یک مکان عمومی که ورود حیوانات به آن ممنوع بوده برده و در آنجا رها کرده است.
برای تقریب به ذهن در پرونده لواسان میتوان فرض کرد که کسی به جای سگ، پلنگ با خود به پارک بیاورد. اگر پلنگ به دیگران حمله کند و موجب قتل و جرح شود، آیا نمیتوان عمل وی را نوعا موجب بروز جنایت دانست؟ در اینجا نیز سگ وحشی بدون پوزه بند و بدون قلاده مانند پلنگی است که امکان حمله آن به دیگران وجود دارد و این سگ با سگهای جیبی و تزئینی کاملا متفاوت است.
باید توجه داشت که هرچند مباشر وقوع جنایت حیوان بوده، اما صاحب سگ که آن را بدون تجهیزات ایمنی به مکان عمومی آورده است، سبب اقوی از مباشر بوده و مسئول میباشد؛ البته داخل پرانتز باید گفت اگر صاحب سگ ادعا کند که نمیدانسته که سگ وی چنین مشخصاتی دارد، میتواند این ادعای خود را ثابت نماید.
ممکن است برخی حقوقدانان معتقد باشند بند ب ماده ۲۹۰ فقط در جایی کاربرد دارد که مرتکب قصد انجام فعل بر شخص معینی را داشته باشد و در مواردی که مرتکب قصد انجام فعل بر شخص معینی را ندارد مورد از شمول بند ب ماده ۲۹۰ خارج میشود.
حتی اگر این نظریه را نیز بپذیریم، باز هم رفتار صاحب سگ در پرونده لواسان از شمول جنایت عمدی خارج نمیشود. چرا که این رفتار با خروج از بند ب ماده ۲۹۰، وارد تبصره ماده ۲۹۲ میشود.
ماده ۲۹۲ به تعریف جنایت خطای محض پرداخته و در بند پ این ماده یکی از موارد خطای محض را چنین تعریف میکند: «جنایتی که در آن مرتکب نه قصد جنایت بر مجنیٌعلیه را داشته باشد و نه قصد ایراد فعل واقع شده بر او را، مانند آنکه تیری به قصد شکار رها کند و به فردی برخورد نماید».
سپس قانونگذار در تبصره این ماده بیان میکند« در مورد بندهای (الف) و (پ) هرگاه مرتکب آگاه و متوجه باشد که اقدام او نوعاً موجب جنایت بر دیگری میگردد، جنایت عمدی محسوب میشود».
در اینجا قانونگذار فرضی را مطرح میکند که مرتکب نه قصد فعل داشته و نه قصد جنایت بر شخص مجنی علیه را داشته، اما رفتاری که انجام داده نوعا موجب وقوع جنایت میگردد. باید توجه داشت که منظور از قید "نوعا" در این ماده و نیز بند ب ماده ۲۹۰، معرضیت است، یعنی کاری که دیگران را در معرض جنایت قرار میدهد به نحوی که عقلا از انجام چنین عملی اجتناب میورزند و ارتکاب آن را نهی میکنند، هرچند احتمال جنایت ناشی از آن کمتر پنجاه درصد باشد. شاید بیان یک مثال مساله را کمی روشنتر کند.
فرض کنید شخصی در اسلحهای که دارای خشاب چرخشی است و حداکثر هفت تیر در آن قرار میگیرد به قصد شوخی یا قمار و نه به قصد وقوع جنایت، یک تیر قرار دهد و خشاب آن را به صورت تصادفی بچرخاند و سپس به سمت بیگناهی شلیک کند و از قضا خشابی که پر بوده در معرض شلیک قرار گیرد و مغز آن شخص را متلاشی کند. در اینجا هر چند احتمال وقوع جنایت کمتر از ۱۵درصد بوده اما انجام چنین کاری شخص را در معرضیت چنین اتفاقی قرار میدهد؛ لذا حتی اگر بند ب ماده ۲۹۰ را طوری تفسیر کنیم که رفتار صاحب سگ مشمول آن نشود، باز هم رفتار صاحب سگ مستندا به تبصره ماده ۲۹۲ یک جنایت عمدی است.
قصاص، مجازات اولی مرتکب
مجازات اولی جنایت قصاص است، اما اگر انجام قصاص امکانپذیر نباشد و به عنوان مثال بیم آسیب بیشتر از جنایت برود، قصاص لغو شده و (با درخواست مجنی علیه) تبدیل به دیه میشود. در خصوص پرونده لواسان نیز باید با توجه به شدت جراحات وارده با اخذ نظر پزشکی قانونی امکان قصاص یا عدم امکان قصاص و نتیجتا تبدیل آن به دیه مشخص شود.
در صورتی که امکان عملی اجرای قصاص عضو وجود نداشته باشد (که احتمالا به علت عدم رعایت مماثلت ندارد) و قصاص تبدیل به دیه شود، مطابق با ماده ۶۱۴ قانون تعزیرات مرتکب به دو تا پنج سال حبس محکوم میشود. اگرچه رویه قضایی کشور مساله خسارات معنوی را نمیپذیرد، اما در این پرونده خسارات روحی شدیدی به این دختر ده ساله وارد شده و باید این خسارات نیز مورد حکم قرار گیرد.
ممکن است برخی این ایراد را مطرح کنند که صدور مجازات قصاص عضو (که معمولا به خاطر عدم امکان اجرا تبدیل به دیه میشود) مجازات سخت و سنگینی است. این دوستان را به وضعیت دلخراش و بسیار نامناسب قربانی این اتفاق ارجاع میدهم. قصاص به معنای زیاده روی در مجازات نیست، بلکه غایت قصاص رعایت عدالت است. در اینجا دختر بچهای بدون اینکه هیچ قصور یا تقصیری داشته باشد، قربانی یک اتفاق بسیار هولناک و دردآور میشود که ممکن است تا پایان عمر گریبانگیر او باشد.
سخن پایانی
در آخر باید گفت با توجه به رواج روزافزون پدیده سگ گردانی (به خصوص در شهرهای بزرگ) قانونگذار باید هرچه زودتر قوانینی برای کنترل این مساله تدوین کند؛ به عنوان مثال مشخص کند که کدام سگها را نباید در محیطهای عمومی آورد، کدام سگها را باید با پوزه بند آورد و اندازه طناب قلاده هرسگ را مشخص کند تا علاوه بر امنیت جانی، امنیت روانی خانوادهها در معابر عمومی نیز تامین شود. چرا که امروزه بسیاری از مردم از ترس حضور سگهای بزرگ نمیتوانند در پارکها و معابر عمومی به راحتی تردد نمایند.
محمدامین رادمند
نظر بدهید