به گزارش سارنا به نقل از تسنیم، کرامتبخشی و تکریم انسانها کلیدواژهای است که در جهان مدرنِ کنونی بسیار کمرنگ شده است. سوگوارانه با غلبهی تفکر سرمایهداری بر حکومتها و تأثیرپذیری ارکان آنها از این تفکر غیر الهی، معیارهای تکریم افراد مانند بسیاری از ارزشهای دیگر مبتنی بر پول و ثروت و جایگاه اجتماعی شده است؛ به عنوان نمونه همگان با تفاوت نوع برخورد کارمندان یک بانک خصوصی با بانک دولتی و یا یک بیمارستان خصوصی با بیمارستان دولتی نسبت به مراجعان یا بیمارانشان و تبعیض رفتاری آنها مواجه شدیم. برای عمدهی این مراکز در جایی که پول و ثروت باشد، تکریم مراجعان جایگاه دارد. در سایر برخوردهای اجتماعی نیز این چالش وجود دارد؛ در یک مراسم، آن فردی که دارای موقعیت اجتماعی مناسب از جهت ثروت و شهرت است، نزد دیگران گرامی داشته میشود. در حالی که معیار تکریم نزد خداوند و رسول الله صلی الله علیه و آله متفاوت از آن چیزی است که اکنون در جوامع دیده میشود.
در نگاه قرآن، خداوند تمام انسانها را تکریم میکند، آنجا که میفرماید «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَم»؛ منتها حفظ این جایگاه دست خود انسان است. فردی که خود را در معرض گناه قرار میدهد، به مرور زمان خود را در محاصرۀ انبوهی از خطاها و گناهان مشاهده میکند؛ در چنین حالتی احساس کرامت و عزت نفس در وجودش کمرنگ میشود که البته اگر استغفار و جبران مافات و توبه صورت گیرد، خداوند از او دستگیری میکند؛ بنابراین طبق این منطق خداوندی، پایۀ رفتارهای فردی و اجتماعی، حفظ کرامت خود و نیز کرامتبخشی به دیگران است.
رسول الله صلی الله علیه و آله به عنوان سید البشر و سید المرسلین همواره به اطرافیان به ویژه خانواده کرامت میبخشید و به سایرین توصیه به این امر میکرد؛ به عنوان نمونه در سطح برخوردهای اجتماعی امر به تکریم ضعفاء کرده، میفرمود «أکرِمُوا ضُعَفائَکم فَإنّما تُرزقون و تُنصرون بِضُعَفائِکم.» یعنی ضعیفان خودتان را گرامى دارید؛ جز این نیست که به خاطر ضعفایتان روزى داده و یارى مىشود.»
این روایتِ کوتاه، اما بسیار پر مغز نکات فراوانی را در خود جای داده است؛ این اندیشۀ الهی که در این حدیث شریف مطرح شده، درست در مقابلِ همان تفکری قرار دارد که قبلاً به آن اشاره شد؛ به این معنا که معیار تکریم نباید ثروت و مکنت و شهرت افراد باشد بلکه اتفاقاً تکریم ضعفا در اولویت قرار دارد و از این رهگذر است که خداوند جامعه را از نعمتهای خویش ارتزاق میکند. سوگوارانه در سطح ساختارهای اجتماعی نیز این نقصان دیده میشود؛ آن گروهی که برخوردارترند، بیشتر مورد تکریماند. تفاوت زیرساختهای معماری در بالا شهر و پایین شهر و تفاوت در میزان امتیازات اجتماعی بین قشر برخوردار و کمبرخودار و نیز تفاوتِ برخورد در رعایت انضباط اجتماعی و نمونههایی که پیش از این از نظرها گذشت، تنها نمونهای از این ساختارهای غلط است که گاهی تبدیل به فرهنگ میشود؛ در واقع همراه با جابجایی معیارهای تکریم، به مرور زمان در سطح جامعه تبعیض و بیعدالتی گسترش مییابد و زمینه را برای گسست و دو دستگی مردم و زاویه گرفتن آنها از حکومت فراهم میآورد.
نظر بدهید