وقتی توطئه، انقلاب نامیده می شود


ضدانقلاب خارج نشین در این روزها، یک توطئه سازمان یافته را انقلاب می داند. حتی آن گروهی از سلطنت طلبان که انقلاب اسلامی را محصول برنامه آمریکا برای لیبرال شدن ایران می انگارند و یا صرفاً با استناد به پوشش اخبار رویدادهای منجر به پیروزی انقلاب اسلامی توسط بی بی سی، آن را انتقام انگلیس از آمریکا- به آن سبب که بعد از کودتای ۲۸مرداد جای انگلیس را گرفته بود- می دانند نیز اعتراضات اخیر را به عنوان انقلاب وانمایی می کنند. این در حالی است این بار جبهه استکبار نه صرفاً در حد پوشش اخبار آن هم تنها در یک رسانه، بلکه در تمام رسانه هایشان، برنامه اعتراض و مقابله صادر کرده و علیه ایران از هیچ فعالیتی از جمله تأمین سلاح و آموزش نظامی فروگذار نیست.

10/8/2022 10:05:16 AM
کد خبر: 9406

به گزارش سارنا به نقل از الف:

در این یادداشت نشان خواهیم داد که تحریف اعتراضات اخیر و نام نهادن آن به عنوان انقلاب توسط ضدانقلاب خارج نشین هم متناقض و خودبرانداز است و هم ابتدا توسط اصلاح طلبان رادیکال کلید خورده است.

ضدانقلاب خارج نشین در این روزها، یک توطئه سازمان یافته را انقلاب می داند. حتی آن گروهی از سلطنت طلبان که انقلاب اسلامی را محصول برنامه آمریکا برای لیبرال شدن ایران می انگارند و یا صرفاً با استناد به پوشش اخبار رویدادهای منجر به پیروزی انقلاب اسلامی توسط بی بی سی، آن را انتقام انگلیس از آمریکا- به آن سبب که بعد از کودتای ۲۸مرداد جای انگلیس را گرفته بود- می دانند نیز اعتراضات اخیر را به عنوان انقلاب وانمایی می کنند. این در حالی است این بار جبهه استکبار نه صرفاً در حد پوشش اخبار آن هم تنها در یک رسانه، بلکه در تمام رسانه هایشان، برنامه اعتراض و مقابله صادر کرده و علیه ایران از هیچ فعالیتی از جمله تأمین سلاح و آموزش نظامی فروگذار نیست.

واقعیت آن است که انقلاب امری درونی و مبتنی بر خواست و ارزشهای اکثریت یک ملت است. همچنین انقلاب دارای ایدئولوژی و رهبری است و مشخصا و ضرورتا علیه استبداد و استعمار خارجی بوده است. حتی انقلاب الجزایر که انقلابی ظاهراً بدون رهبر مشخص بود، انقلابی اولاً دارای ایدئولوژی و ثانیاً علیه استعمار و دخالت خارجی ها بوده است. 

دیگر این که انقلاب، امری رخدادین و خودجوش و جمعیتی است. انقلاب اسلامی در این خصیصه و نیز در اکثریتی بودن یا جمعیتی بودن، از سایر انقلاب ها حتی انقلاب هند پیش تر است.

با وجود این خصیصه ها که متناسب با استثنایی بودن انقلاب اسلامی است، ضدانقلاب می کوشد یک «حرکت جمعی» را به عنوان « حرکت جمعیتی» و تعابیر کاذبی چون خیزش و انقلاب القا کند. در حالی که به وضوح جمعیت ساختارشکن در حوادث اخیر حتی از جمعیت حوادث آبان و دی کمتر بوده است. واقعیت آن است که از فتنه ۸۸ به این سو، جمعیت معترضان دائما در حال کاهش و تقلیل از جمعیت به جمع بوده است. 

در سال ۸۸نیز عده ای می کوشیدند تا حوادث آن سال را به عنوان یک انقلاب، بزرگ نمایی و وانمایی کنند. اما نقشه و تدارک فکری وقایع ۸۸، از سالهای قبل و به ویژه اواخر دوران اصلاحات که اصلاح طلبان قدرت را در حال واگذاری و ازدست دادن می دیدند آغاز شد.

 مشخصا در سال ۸۳ پروژه تحریف انقلاب با کتابی از عماد باقی کلید خورد.عماد باقی در کتاب «جنبش اصلاحات دموکراتیک ایران(انقلاب یا اصلاح)» از یک سو از استحاله انقلاب اسلامی می گوید و از سویی دیگر، استحاله انقلاب اسلامی به عنوان انقلاب معرفی می کند. این تلقی او بس متناقض و دور از تعریف های معقول و مرسوم از مفهوم انقلاب است.

در این کتاب، نویسنده بر استحاله نسلی هم تأکید می کند که این مضمون یکی از ستون فقرات آشوب های اخیر است؛ مضمونی که می کوشد هم تغییر و ریزش در بدنه نظام را بزرگ نمایی و القا کند و هم تغییر نسل‌های جدید(دهه هشتادی) را به منزله اسلام زدایی و ایدئولوژی زدایی بزرگ نمایی کند. این نوع مواجهه در برابر حضور دهه هشتادی ها و دهه نودی ها در پیاده روی حماسی اربعین و حماسه سرود سلام فرمانده جز تناقض و سکوت چیزی در چنته نخواهد داشت(این توطئه رسانه ایِ تعمیم نسلی و القای تقابل نسلی می کوشد پروژه انقلاب ژنتیک و انقلاب جنسی را مبنای براندازی کرده و تصمیم گیران را دچار ترس و اشتباه محاسباتی کند).

در همان کتاب پروژه دوقطبی کردن و تحریک و غیرسازی به چشم می آید؛ پروژه ای که عباس عبدی در آخرین اظهارات تند خود علیه اصولگرایان -در مهرماه- بیش از هر کسی از آن رونمایی کرد و روزنامه جوان به درستی او را به سبب همین ادبیات خشن و خشونت آفرین مورد نقد قرار داد.

واقعیت آن است که پروژه اصلاحات با برنامه ای قبلی، خشونت کلامی را در دستور قرار داده است و از  تحریک و خشونت کلامی اصولگرایان و جریان انقلابی استقبال می کند. بی سبب نیست که عماد باقی در کتاب مذکور از ضرورت رفتار رادیکال مخالفان اصلاحات دفاع کرده و آن را شرط حیات اصلاحات می پندارد.

مطابق آنچه گذشت، پروژه خشونت گرای تحریف مفهوم انقلاب که عمدتاً به نیت نهضت زدایی از جمهوری اسلامی و اعتبارزدایی از تعابیر و مفاهیمی مانند انقلابی بودن، جریان انقلابی، انقلابی گری و انقلاب اسلامی است، ابتدا در جریان اصلاحات آغاز و رونمایی شده است. 

تحرکات اخیر که بیش از هر شعاری با شعار «زن، زندگی، آزادی» نامبردار شد، هرگز نمی تواند یک انقلاب و حتی استحاله انقلاب باشد. این تحرکات با وجود برخی نارضایتی های به حق معترضان، در بنیاد خود خارج از جمهوری اسلامی و خارج از ایران آغاز شد. شعار مشهورتر آن یعنی زن‌زندگی‌آزادی نیز شعاری است که مشخصاً از گروه تروریستی پ.ک.ک برخاسته است. این دندانی نیش و زخمی است که وجهه و صورت آن را مخدوش و برملا کرده است. 

از برخی شعارهای دین ستیزانه و فاشیستی و حذف گرا نظیر شعاری که از گم شدن یک قشر وسیع جامعه ایران و اسلام یعنی روحانیت می گوید که بگذریم، باید گفت بنیاد این آشوب طلبی بر دروغ و توطئه استوار است. از دروغ قتل مهسا امینی(دروغ به منزله ناحقیقت یا چیزی که اثبات نشده است) تا دروغ انقلاب نامیدن آن. نکته دیگر این که آغاز این دروغ یا جنبیدن جنبش دروغ، توسط تجدیدنظرطلبان و نظریه پردازان اصلاحات که سر بر آستان امپریالیسم دارند رقم خورده است؛ جنبش دروغی که در دروغ تقلب در سال ۸۸ اعلام موجودیت کرد.

 

محسن سلگی

نظر بدهید


نام:


ایمیل:


موضوع:


توجه: دیدگاه هایی که حاوی توهین و تهمت و یا فاقد محتوایی که به بحث کمک میکند باشند احتمالا مورد تایید قرار نمیگیرند.