گفته میشود که در ایران برای نخستین بار، «مرتضی حنانه» اقدام به ساخت موسیقی فیلم کرده است و همین امر یکی از دلایلی شد که نام این هنرمند برای همیشه در تاریخ موسیقی ایران ماندگار شود.
به گزارش سارنا به نقل از ایسنا، مرتضی حنانه، فرزند مهندس محمد حنانه، موسس دبیرستان ایرانشهر، پس از پایان دوره ابتدایی، در هنرستان موسیقی به تحصیل مشغول شد.
خود او در مصاحبهای ویدیویی، درباره ورودش به هنرستان عالی موسیقی گفته است: «سال ۱۳۱۵، پدرم گفت که هنرستان عالی موسیقی شاگرد میپذیرد و شما باید بروی آنجا و درس بخوانی. البته من تعجب کردم که چطور پدر من اینگونه بدون اینکه استعداد مرا متوجه شود، میگوید برو به هنرستان موسیقی. بعد به اجبار گفت که شما حتما باید بروی هنرستان و من مجبور شدم بروم به هنرستان.»
«در هنرستان موسیقی معلمهایی از پراگ آورده بودند که میخواستند ارکسترهای سمفونیک را در ایران تشکیل دهند. ما ارکستری داشتیم که ارکستر هنرستان عالی موسیقی بود. در این ارکستر شاگردان مدرسه کار میکردند. این معلمها که آمدند یک ارکستر سمفونیک تقریبا ۴۰ نفری تشکیل دادند. این معلمها هر کدام متخصص سازی بودند و یکی از آنها (رودولف اوربانتس) هم متخصص سازهای بادی مسی بود و ضمنا رهبر ارکستر بود، کمپوزیسیون هم کار میکرد. ایشان معلم من بود و هورم به من درس میداد.»
«هورم یک ساز ارکستر سمفونیک است که بین همه سازها ایجاد همبستگی میکند. این ساز بسیار مشکل بود. من در هنرستان این ساز را یاد گرفتم. خود من در سال سوم شروع کردم به ساختن آهنگی برای چهارتا کر که معلمم بسیار از این کاری که نوشتم خوشش آمد.»
با شروع جنگ جهانی دوم و کشیده شدن آتش آن به ایران، هنرستان موسیقی تعطیل شد اما حنانه با کمک علاقهمندان دیگر نظیر غلامحسین غریب و حسن شیروانی و فریدون فرزانه کنسرتهایی به طور آزاد در تالارهای انجمنهای فرهنگی و هنری برپا کرد و پس از چندی با پیوستن پرویز محمود به این جمع پایه ارکستر سمفونیک تهران گذاشته شد.
حنانه درباره پایه گذاری ارکستر سمفونیک روایت کرده است: «به این ترتیب تحصیلاتم را در هنرستان موسیقی تا دیپلم ادامه دادم تا اینکه برخورد کردیم با سال ۱۳۲۰ و جنگ جهانی. در جنگ جهانی نیروی متفقین آمدند و تهران را فتح کردند و تمام دستگاهها از هم پاشیدند و هنرستان موسیقی دچار مضیقه شد و استادان پراگی رفتند و ما بدون معلم ماندیم.»
«شروع کردیم به کوشش؛ یعنی هنرجویانی که در هنرستان درس میخواندند، همه با هم جمع شدیم و ارکسترهایی تشکیل دادیم و کنسرتهایی در حدود ارکستر سمفونیک در سالنهای خارج از هنرستان عالی برگزار میکردیم.»
«در این سالها پرویز محمود از بلژیک به علت اینکه اشغال شده بود، فرار کرده و به ایران بازگشته بود. پرویز محمود آمد و چون آدم دانشمندی بود و اطلاعات زیادی درباره موسیقی داشت او را به ریاست ارکستر سمفونیک تهران برگزیدیم و ما شاگردان با او همکاری خود را آغاز کردیم.»
«دانشجویان دانشگاه در آن زمان خیلی به موسیقی علمی علاقه داشتند و به این ترتیب توانستیم ارکستر سمفونیکی با تمام نفرات ایجاد کنیم. تمرینات حتی در منزل صورت میگرفت، دسته دسته در منزل تمرین می کردند و بعد ما این تمرینات را در سالنهای سینما به روی صحنه میبردیم. شش ماه طول میکشید تا کنسرتی را برگزار کنیم.»
«سال ۱۳۲۵ بود که این کنسرت ها به مرحله اجرا رسید. در این سال هنرستان موسیقی را به آقای پرویز محمود واگذار کرد و دوباره ارکسترها در هنرستان تشکیل شد و ما توانستیم در سالنهای مختلف به اسم ارکستر سمفونیک تهران کنسرت برگزار کنیم و پایههای ارکستر سمفونیک تهران را خود آقای محمود، آقای وارتان گرگوریان، بنده، آقای غلامحسین غریب و حسن شیروانی گذاشتیم و ارکستر بسیار تقویت شد.»
در سال ۱۳۳۲ که جشن هزاره بوعلی سینا برگزار شد، حنانه توانست آثار خود را در حضور شرق شناسانی که برای شرکت در جشن دعوت شده بودند با همسرایی و ارکستر سمفونیک اجرا کند و این اجرا چنان مورد توجه حضار قرار گرفت که چرولی سفیر وقت ایتالیا، بورس هنری آن کشور را در اختیار وی قرار داد و حنانه برای تکمیل تحصیلات و مطالعات خود در رشتههای مختلف هنری، به خصوص موسیقی به آن کشور عزیمت کرد.
این هنرمند درباره عزیمتش به ایتالیا و دریافت بورسیه تحصیلی در این کشور گفته است:
«۱۰ سالی گذشت، در سال ۱۳۳۲ جشنهای ابن سینا در ایران برگزار میشد که از تمام ممالک دنیا دعوت شده بود و ارکستر سمفونیک میبایست برنامهای اجرا میکرد از آثار من؛ چون دیگر هیچکس نمانده بود و همه مهاجرت کرده بودند. به ناچار چون من تنها مانده بودم با دوستان همکاری کردیم و ارکستر سمفونیک تهران را دوباره راه انداختیم. در آن شب قطعاتی از کارهای مرا با کر و ارکستر اجرا کردیم. سفیر ایتالیا آقای چرولی که یکی از شرق شناسان معروف بود به من بورس دولتی ایتالیا را داد که به این ترتیب حقوق تحصیلی خود را از دولت ایتالیا میگرفتم. بنابراین به ایتالیا رفتم و در مدرسه موسیقی واتیکان با توصیه همان آقا وارد شدم و نتیجتا به موسیقی کلیسا پی بردم.»
حنانه همچنین درباره آثار خود گفته است: «آثاری را که نوشتم بعضی بر مایه بین المللی است؛ یعنی برای ارکستر سمفونیک و به صورت موسیقی علمی. اینها عبارتاند از یک کنسرتو برای پیانو سولو و ارکستر که در آن تکنیک پیانو در زدن پیانوهای ایرانی نشان داده میشود. این اثر را خودم خیلی دوست دارم و ۲۷ سال طول کشید تا آن را تمام کردم و پنج مرتبه هم آن را عوض کردم، در رم نوشتنش آغاز و در تهران تمام شد.»
«اثر دیگری برای بزرگداشت حافظ نوشتم با عنوان «صبر و ظفر هر دو دوستان قدیماند». واژه «صبر» را از اینجا انتخاب کردم که خودم ۲۷ سال مجبور شدم یک قطعه را بنویسم و عوض کنم تا آن چیزی که دلم میخواهد بشود، بنابراین صبر بزرگی میخواست و وقتی تمام شد اثری نوشتم به نام صبر و ظفر.»
«قطعه دیگری دارم که نیما یوشیج شعر خیلی قشنگی داشت و زمانی که با هم بودیم ساختن آن را شروع کرده بود و آن را برای من خوانده بود که میگوید: «غم این خفته چند خواب از چشم ترم میشکند...» و من چیزی به عنوان لالایی براساس آن ساختم که برای خودش هم کار را فرستادم و خیلی هم خوشش آمد و همین را برای پیانوی سولو تنظیم کردم.»
«۵۰ قطعه موسیقی برای فیلم دارم که شاید بهترین و مهمترینش «فرار از تله باشد» که جایزه ۱۳۵۰ را گرفت. موسیقی که برای «هزار دستان» ساختهام بیش از ۱۰۰ دقیقه موسیقی است که متأسفانه تنها ۳۰ دقیقه از آن استفاده شده است.»
حنانه در سال ۱۹۶۵ از طرف رادیوی ایران و بنا به دعوت یونسکو، به «تریبون انترناسیونال آهنگسازان رادیو و تلویزیون» اعزام شد و در آنجا قطعاتی از «اوراتوریو» اثر خود را اجرا کرد که از رادیوی ایرلند و سوییس پخش شد. پس از افتتاح تلویزیون ایران، حنانه در سمت مشاور سرپرستی اقدام به تاسیس کلاسهایی برای تعلیم فنی خوانندگان کرد و ارکستر سازهای ایرانی را تشکیل داد.
او در این باره شرح داده است: «وقتی که به ایران بازگشتم، ارکستر سمفونیک، آثار غربی را مینواخت. از رادیو خواهش کردند که یک ارکستر سمفونیک در رادیو ایجاد کنید و من هم ارکستر فارابی را در نظر گرفتم و تصمیم گرفتیم آثار موسیقی ایرانی را بر مبنای علوم موسیقی اجرا کنیم. آقایانی از دوستان من با من همکاری کردند که شروع کردیم برای این ارکستر آثاری را نوشتیم که آثار زیادی ضبط شد.»
«سپس به تلویزیون رفتم و ارکسترهای تلویزیون را تشکیل دادم و در همین جا با ارکستر مجلسی یکی از آثار خودم را اجرا کردم به اسم «کاکوتی» که نام دخترم است که موفق شد جایزهای برنده شود. از این جا تصمیم گرفتم آثاری که برای ارکستر مینویسم به سبک هارمونی غربی نباشد. یک روزی کتاب جامع الالحان عبدالقادر مراغی به دست من افتاد که پنج سال این کتاب را هر شب دو ساعت سه ساعت مطالعه میکردم و هیچ چیزی نمیفهمیدم. یک روز به کتابهای قدیم مدرسه موسیقی واتیکان مراجعه کردم دیدم که چیزهایی نوشته که برابر آن چیزی است که مراغی نوشته است. وقتی این دو تا را با هم سنجیدم کلید فهم مقاصدالالحان و جامع الالحان برای من باز شد و براساس آن آثاری به وجود آمد که آقایانی که خودشان هم استادند علاوه بر اینکه نگفتند بد است گفتند خیلی هم قشنگ صدا میکند.»
اثر «کاپریس برای پیانو و ارکستر» مهمترین اثر مرتضی حنانه است که در طول سی سال و بر مبنای آخرین دست آوردهای او روی موسیقی چندصدایی ایران نوشته شده است. این اثر با ارکستر سمفونیک تهران و رهبری فریدون ناصری در سال ۱۳۶۹ و ارکستر مجلسی تلویزیون ملی ایران در سال ۱۳۴۷، اجرا اما ضبط نشد.
در نهایت به دلیل اینکه اجراهای این اثر هیچ وقت مورد تایید او قرار نگرفت (به نقل از خودش، درد بزرگ تکنیک اجرایی مانع آن بود) آن را «کاپریس لعنتی» نام نهاد.
مرتضی حنانه ۲۴ مهر ۱۳۶۸، پس از گذراندن بیماری سرطان، چشم از جهان فرو بست. او همیشه آرزو داشت در کنار حکیم بزرگ ایران زمین ابن سینا و در همدان به خاک سپرده شود که این خواسته او امکان پذیر نشد و وی در جوار امامزاده طاهر در کرج به خاک سپرده شد.
* بخش هایی از گفتههای حنانه از یک گفتوگوی ویدیویی منتشرشده در اینترنت، برداشته و تنظیم شده است که متأسفانه منبع آن ذکر نشده بود.
نظر بدهید