به گزارش سارنا به نقل از الف، حسن عبّاسی اهل تکرار است. تریبون که دستش بیاید هرچه را در تریبون قبلی گفته صد و پنجاه بار تکرار می کند. از این نظر بین رئیس دولت اصلاحات و حسنِ عبّاسی مشابهتی وجود دارد. این مشابهت امّا در وقت تعامل با دولِ غربی جایش را به درّه عمیقِ تنافر می دهد. رئیس دولت اصلاحات گفت و گوی تمدّنها را در پیش می گذارد و تا به آنجا پیش می رود که آبراهام لینکلن را شهید بخواند و پیوریتنها - ورژن مسیحیِ وهابیت- را به نیکی بستاید. امّا حسن عبّاسی تا طرفِ مقابل مسلمان نشود و اشهدش را نگوید پُشتش را به طرف می کند.
این است که تکرارِ رئیس دولت اصلاحات به رشد قیمت دلار ختم می شود و تکرار حسن عبّاسی فشار خون مردم را بالا می برد ! حالا بماند که منظور از اسلام- به قول رئیس پلورالیستِ دولت اصلاحات- کدام اسلام است ؟! اسلامِ حاج حسنِ عبّاسی یا خالد بشیرِ پاکستانی؟! خالد بشیر ، همان ملّای دهی ست که اخیراً نکاح شرکت کنندگان در نماز میّتِ شیعیان را باطل دانسته و پنجاه نفری را به توبه و عقد مجدّد فراخوانده. دو سه روز بعد هم از این فتوی پا پس کشیده و تا زمان نگه داشتن عدّه و عقد مجدّد ،"همسرانِ شرکت کننده در تشییع جنازه شیعیان" را به هم نامحرم دانسته !! سخنش را هم البته به فتوایِ علمایِ بزرگ مُستظهَر کرده.
بنده به عنوانِ یک فیلسوفِ دین پژوه اهل تکرارم. منتهی تکرارم از نوع تکرار آقایان نیست. از قبیلِ تکرار قرآن است که در طول بیست و سه سال بعثت پیامبر مطالبی را پی در پی تکرار می کند، تا حجّت بر حاضران و غایبان و پیر و جوان و اجنبی و مسلمان تمام شود. از این جهت بخشی از دو مقاله ای را که چند سالِ پیش در باب مذاکره با غرب و دعوت به اسلام نوشتم تکرار می کنم و بحث را می بندم.
در یکی از آن دو نوشته نوشتم، دالان آشنایی ایرانیان با غربیان غالباً از ناودان هالیوود می گذرد و آشنایی غربیها با ایران در دامان شعار و موشک و مشت تلاطم می گیرد . این است که ایرانیان غربیان را با رقاصه هایی که در شوهای ماهواره ای می بینند یکسان می گیرند و غربیان ما را شترسوارانی بی فرهنگ می دانند!
البته غرب فقط غروب مورد نظر سُهروردی نیست و مرحوم دکتر فردید در این مورد خاص اشتباه کرده اند. غرب ملغمه ای ست که از "آمیش" بیگانه با تکنولوژی را در خود جا داده، تا استیو جابزی که "اپل" را گذاشته و "ویندوز" را به گور بُرده !! غرب فقط غرب مدونا و مایکل جکسون و لیدی گاگا نیست.غرب، غربِ صدرایِ کُربَن، خیّام ِ فیتزجرالد ، مولانای ِ نیکلسون و -اخیراَ- عطّار ِ مایکل بَری هم هست.
غرب هم ریزه خوار رُم و یونان باستان است و از این نظر مُشرک؛ و هم میراث برِ قُدس که میعادگاه ادیان است. باید با "غرب دینی" گفت و گو کرد و با غرب "هِلِنی" ستیز. اگرچه ،فلسفه هلنی "افلوطین" هم به کار آمد و تشیّع عَلَوی را به سلاحِ مقابله با دربار "عبّاسی" مجهز کرد. آنهایی که ابن تیمیه - پدر جد وهابیّت- را می شناسند سخن مرا تصدیق خواهند کرد.
بگذار آقایان عبّاسی و نصیری و ازغدی در مقابله با فلسفه گریبان چاک کنند و هر بد و بیراهی بلدند بر سرما جماعت فیلسوف ببارند. ابراهیم فیّاض -هر چقدر هم مخالف فلسفه باشد- توان مقابله با آن را ندارد. به ویژه آنکه تقلید در عقائد ممنوع است. برای فهم آیاتی چون "هُوَ الاوّلُ و الاخِرُ وَ الظاهِرُ و الباطِن" یا "فَاینَما تُولّوا فَثَمَّ وَجهُ الله" نمی توان به "مراجع" مراجعه کرد. علوم را که بخواهی اسلامی کنی، وامدار فلسفه ای هستی که حاصل گفتگوی ما با غرب است. گفت و گویی که از عهده فهم مفهوم "فیض" برآید و بتواند تبدیل مادّه به مجرّد و بالعکس را توجیه کند و کاسموس پلکانی "آرتور ویلینک" را به حرکت جوهری صدرا پیوند بزند و تکلیف بند ناف حضرت آدم را روشن کند.
در ادبیاتِ دین پژوهی معاصر اسلام دینی غربی و متفاوت با ادیان شرقی -همچون بودیسم - است. اگر توحیدِ فلسفی نهفته در ورای پُلی تئیسم، مصحّح ارتباط ما با "هندوان" است، از گفت و گوی دوستانه بین دینداران غربی (مسلمانان و مسیحیان و یهودیان)، چرا باید پرهیز کرد؟! عجیب است که ما کُره شمالی و چین کمونیست را به غرب الهی ترجیح می دهیم و یکی از مصارف هشتگانه زکات- مولفهُ قلوبهم- را از یاد می بریم. اگر با کره شمالی می توان بر سر یک میز نشست، دو طرف میزی که در آن سوی آن-حتّی- آتئیستی غربی نشسته باشد چه ضرری دارد؟! چه رسد به وقتی که طرف "O My God !" هم بگوید!
غرض از نوشتن این چند سطر، یادآوری دو رفتار متفاوت از سوی دو گروه متنافر صدر اسلام بود. گروه نخست آنان که به تازه واردان به مکّه -از جمله جناب ابوذر غِفاری -پنبه می دادند تا در گوش بگذارند و سخن مخالف را نشنوند و دوّم ائمه اطهار علیهم السلام ، که نمونه بارزشان امام مجتبی علیه الصلوه و السلام بودند که فرد فحاش تازه وارد به مدینه را به خانه بردند و- پس از پذیرایی - به او حق دادند که از شام آمده است و بی ادبی اش نسبت به ائمه ، بیگمان تحت تاثیر شنیده های تحریک آمیز اهل شام بوده است.
ابوذر و آن فرد شامی هردو مسلمان و شیعه شدند. اوّلی پنبه از گوش درآورد و دوّمی به رفتار جوانمردانه کریم اهل بیت روکرد. جعفر ابن ابی طالبی می خواهد ، که در جلسات مناسب آیات متناسب بخواند ؛ نه آنکه "صَفحِ جَمیل" و"مریم عذراء" و "جِناح سَلم" را رها کند و بر میز مذاکره ، آیات جنگ بخواند!
جناب عبّاسی امّا فرموده اند: " شرط نخست [برای مذاکره] آن است که امریکا تمامی وبسایتهای پورن خود را مسدود کند. شرط دوم آن است که امریکا باید حجاب را به رسمیت شناخته و آن را بپذیرد. شرط سوم آن است که امریکا باید والاستریت را به عنوان مرکز ربای جهانی بسته و اقتصاد ربوی کنار بگذارد. شرط چهارم جمع کردن بساط اسراییل است. شرط پنجم آن است که امریکا باید بپذیرد مسلمان شود.
از من به شما نصیحت؛ تا اینها را به دین خود درنیاوردید دست از سرشان برندارید."!
در نقد این جملاتِ تکراری ، ناچار از تکرار بخش دیگری از نوشته های چند سال پیشم هستم .فردی خدمت نبی اکرم عرض کرد: " من قادر به ادای نمازهای پنجگانه نیستم ولی می توانم در شبانه روز دو رکعت نماز بخوانم". نبی اکرم به جهت جذب او به اسلام و کاستن از بار بی رغبتی ، با همین دو رکعت کذایی موافقت فرمودند.
مرحوم شرف الدین جبل عاملی ، به همین طریق به جلب نظر یکی از ثروتمندان مسیحی لبنان توفیق یافتند. به تعبیر آن مرحوم (مجلّه حوزه؛شماره ۳۹،صص ۴۸-۴۹)، تخفیف نماز و روزه باعث شد تا فرد مذکور به یکی از مسلمانان دو آتشه لبنان و به حامی مقاومت تبدیل شود. به تعبیر علّامه شرف الدّین کسی که با نماز دو رکعتی شروع کرد به جایی رسید که نماز نافله را هم ترک نمی کرد. هم ایشان از مبلّغ دیگری یاد می کند که در گام اوّل دعوت مسیحیان، از ایشان خواسته بود- اوّل از همه- "ختنه" شوند! ... نتیجه تبلیغ را همگان می دانند...!
امین میرزائی
نظر بدهید