گروه سیاسی - تحلیلی سارنا: آقای رئیس جمهور در یکی از آخرین سخنرانی های خود مطالبی را بیان کردند که البته قطعا همه شنیده اند، و ما می خواهیم به یک بخش کوچکی از بیانات آقای روحانی بپردازیم.
ایشان گفته اند:" پیشرفت و آینده کشور در سایه تقابل با دنیا است یا تعامل؟ این مسئله راهبردی اساسی است. ۴۱ سال است به جواب این سوال نرسیدیم. یک عده می گویند تعامل سازنده یک عده می گویند تقابل. یک عده می گویند دشمن ما خبیث است و اینجا دوئل است و باید آن را بشکنیم. عده ای هم می گویند اکثر مشکلات را با تعامل می شود حل کرد. این موضوع با دعوا و ایجاد دو صف برای تقابل حل نمی شود. " و بعد گفته اند که : " دانشگاه باید به مسائل استراتژیک وارد شود. ما که نمی توانیم با هم دعوا کنیم، چهل سال است داریم دعوا می کنیم. باید راه را انتخاب کنیم؛ بنابراین از دانشگاه ها تقاضا می کنم ما را در بخش های علمی اقتصادی و استراتژیک کمک کنند."
این سخنان عجیب آقای روحانی اگر از زبان یک فرد عادی گفته می شد خیلی عجیب نبود اما وقتی یک فرد روحانی که در بسیاری از فعالیت های انقلابی چه قبل و چه بعد از انقلاب حضور داشته این سخنان را بگوید باید انگشت حیرت به دهان گرفت.
اختلاف نظر در امور مختلف سیاسی در کشوری مثل ایران و با وجود پیچیدگی های زیاد داخلی و سیاست خارجی اش امری طبیعی است. همیشه عده ای با یک تصمیم مخالف و عده ای هم موافق اند. اما سئوال اساسی از آقای رئیس جمهور اینست که در جمهوری اسلامی با وجود ولی فقیه چه دعوایی باید وجود داشته باشد؟
در امور استراتژیک کشور، معمولا رهبری بررسی و تصمیم گیری نهایی را به نهادهایی مثل مجلس که اتفاقا نهادی مردمی است و یا مجمع تشخیص مصلحت و یا شورای عالی امنیت ملی می سپارند و اگر بحث و بررسی به تصمیم نهایی منجر نشد با لحاظ کردن نظرات مختلف تصمیم نهایی را خود رهبری می گیرند.
مثلا در بررسی برجام، رهبری با لحاظ کردن نظرات مجلس و شورای عالی امنیت ملی و همین طور نظرات منتقدان، نظر نهایی خود را که همان تایید مشروط برجام بود اعلام کردند. روش امام (ره) هم همین بود.
این فلسفه وجودی ولی فقیه در یک حکومت اسلامی است. حکومت اسلامی تشکیل شد که ولی فقیه عادلی که اتفاقا با انتخاب مردم برگزیده شده در راس امور باشد و در اموری که نیاز به گرفتن یک تصمیمی بود که اختلاف در آن زیاد است این ولی فقیه عادل است که حکم می کند. حالا رهبری برای اینکه به یک حکمی برسد روش های خود را دارد، یا با تشخیص و علم خود حکمی می دهد، یا به نهاد و یا گروهی دیگر مثل مجلس و غیره اختیار می دهد و یا ممکن است موضوع را به رفراندوم بگزارد. این وظیفه ولی فقیه است. مگر در قضیه جنگ و قبول قطع نامه پایان جنگ، امام (ره) حرف آخر را نزد؟ آیا امام برای پایان جنگ رفراندوم برگزار کرد؟ به هر حال افراد و نخبگان زیادی بودند که با پایان جنگ مخالف بودند و اتفاقا دلایل مهمی هم داشتند اما امام (ره) به عنوان ولی فقیه و حاکم اسلامی بنا به مصالحی تصمیم به قبول قطعنامه گرفتند.
اگر این حرف ها را یک فردی بگوید که مثلا اعتقادی به ولایت فقیه و این نوع حکومت ندارد مشکلی نیست اما وقتی فردی مثل آقای روحانی با آن سایقه انقلابی که اتفاقا در حال حاضر رییس جمهور این حکومت است و به قانون اساسی این کشور که در آن ولی فقیه حاکم کشور است قسم خورده و خود جناب آقای روحانی بارها و بارها خود را ملزم به اطاعت از رهبری دانسته، این سخنان را بگوید بسیار عجیب است.
اصلا در کجای دنیا، حتی در کشورهای غربی، کجا و کی دیده شده که مثلا کشوری مثل امریکا یا انگلیس یا فرانسه برای حمله به جایی یا مذاکره با کشوری ویا اعزام نیرو به منطقه ای رفراندوم برگزار کند؟ انشاالله که این سخنان آقای روحانی یک حرکت رو به جلو برای فرار پاسخگویی به علت ضعف دولت در اداره امور اجرایی کشور باشد. انشاالله.
نظر بدهید